مروري بر تاريخ و ويژگيهاي سينماي روسيه
سينماي روسيه؛ تكنيك،تبليغ، فلسفه
سعيد هنرمند
سينماي روسيه به عنوان يكي از تاثيرگذارترين جريانهاي سينمايي در جهان، نقشي برجسته در توسعه هنر هفتم داشته است. اين سينما از ابتداي قرن بيستم با ظهور كارگردانان خلاق، تكنيكهاي جديد و روايتهاي متفاوتي را وارد فرهنگ جهاني سينما كرد. فيلمهاي روسي نه تنها بازتابي از تاريخ و فرهنگ اين كشور پهناور است، بلكه يكي از ابزارهاي مهم در انتقال ايدئولوژيهاي سياسي و اجتماعي نيز محسوب ميشود. استفاده از تكنيكهاي نوآورانه، تمركز بر داستانگويي فلسفي و روانشناختي، بازتاب تاريخي و اجتماعي، بهرهگيري از فضاي طبيعت و مناظر بكر، استفاده از رنگهاي سرد براي ايجاد اتمسفر دراماتيك در لوكيشنها، تمركز بر هنر تئاتر و بازيگري قوي، از مهمترين شاخصههاي سينماي روسيه هستند. با پيروزي انقلاب اكتبر و به قدرت رسيدن بلشويكها، دولت شوروي به سينما به عنوان ابزاري موثر براي ترويج ايدئولوژي سوسياليستي نگريست. ولاديمير لنين، رهبر انقلاب، سينما را «مهمترين هنر» ناميد و به توسعه آن اهميت ويژهاي داد. در اين دوران، كارگردانان برجستهاي چون سرگئي آيزنشتاين، ولاديمير پتروف و ژيگا ورتوف ظهور كردند كه تاثيرات شگرفي بر سينماي جهاني داشتند. يكي از مهمترين آثار اين دوران، فيلم «رزمناو پوتمكين» (۱۹۲۵) به كارگرداني سرگئي آيزنشتاين است. اين فيلم سينماي صامت، با تكنيكهاي مبتكرانهاي چون تدوين ديالكتيكي، انقلابي در فيلمسازي ايجاد كرد. آيزنشتاين با استفاده از اين تكنيك، تضادها و درگيريهاي دروني و بيروني را به شكلي هنري و موثر به نمايش ميگذاشت و تاثير عميقي بر سينماي جهاني گذاشت.
سينماي صامت روسيه، به خصوص در دهههاي ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، نه تنها در سطح ملي، بلكه در عرصه بينالمللي نيز شناخته شد. در اين دوران، كارگردانان بزرگ روس مانند ژيگا ورتوف نيز فعاليت داشتند. ورتوف با فيلم مستند «مردي با دوربين فيلمبرداري» (۱۹۲۹) يك تجربه سينمايي بديع را به نمايش گذاشت كه با تكنيكهاي مختلف فيلمبرداري و تدوين، واقعيتهاي زندگي روزمره را به شكلي جذاب و پويا به تصوير ميكشيد. اين فيلم هنوز هم به عنوان يكي از بزرگترين مستندهاي تاريخ سينما شناخته ميشود.
با قدرتگيري ژوزف استالين و تاسيس سينماي دولتي، فيلمها بيشتر به سمت پروپاگاندا و ترويج ارزشهاي سوسياليستي سوق پيدا كردند. در اين دوران، هنر سينما تحت كنترل دولت قرار گرفت و هر فيلمي كه توليد ميشد بايد با اصول سوسياليسم مطابقت ميداشت. كارگردانان مجبور بودند آثار خود را در چارچوبهاي ايدئولوژيك دولت خلق كنند و هر گونه انتقادي از حكومت با سركوب شديد مواجه ميشد.
در اين دوران، فيلمهايي مانند «چاپايف» (۱۹۳۴) با محوريت قهرمانان ملي و دفاع از وطن ساخته شدند. اين آثار اغلب بر اساس داستانهاي واقعي از جنگها و نبردهاي مهم تاريخي شوروي بودند و هدفشان القاي روحيه مليگرايي و وفاداري به حزب كمونيست بود.
با مرگ استالين در سال ۱۹۵۳ و آغاز دوره نيكيتا خروشچف، فضاي سينمايي تا حدودي آزادتر شد و كارگردانان توانستند موضوعات اجتماعي و انساني را بدون محدوديتهاي شديد به تصوير بكشند. يكي از آثار مهم اين دوران فيلم «درناها پرواز ميكنند» (۱۹۵۷) ساخته ميخاييل كالاتازوف است كه به داستاني احساسي درباره يك زوج در دوران جنگ جهاني دوم ميپردازد. اين فيلم موفق به كسب نخل طلاي جشنواره كن شد و به سينماي روسيه جايگاه ويژهاي در سينماي بينالمللي بخشيد. در دهههاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ سينماي روسيه به سمت ساخت فيلمهاي حماسي و تاريخي حركت كرد. در اين دوره، فيلمهاي بلند با بودجههاي كلان ساخته شدند كه نه تنها در شوروي، بلكه در كشورهاي ديگر نيز با استقبال مواجه شدند. يكي از مهمترين كارگردانان اين دوران آندري تاركوفسكي بود كه با آثار فلسفي و هنري خود چون «آندري روبلف» (۱۹۶۶) و «سولاريس» (۱۹۷۲) شهرت جهاني يافت. تاركوفسكي با بهرهگيري از سبكهاي مينيماليستي و فلسفي، سينمايي شاعرانه و عميق را به تصوير ميكشيد. فيلمهاي او اغلب به مضامين معنوي، فلسفه وجودي و تاملات انساني (مانند حديث نفس در فيلم آينه) ميپرداخت و مخاطبان خود را به تفكر وادار ميكرد. آثار تاركوفسكي در سطح بينالمللي مورد تحسين قرار گرفت و او به عنوان يكي از تاثيرگذارترين كارگردانان تاريخ سينما شناخته شد. با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال ۱۹۹۱، سينماي روسيه دچار بحران شد. كمبود منابع مالي و عدم حمايت دولتي، كارگردانان و سينماگران را با چالشهاي زيادي مواجه كرد. اما با گذشت زمان، سينماي روسيه توانست تا حدودي خود را بازسازي كند و اندكي به دوراني كه يكي از برجستهترين سينماهاي جهان بود، نزديك شود.
در دوران پساشوروي، سينماگران توانستند آزادانه به موضوعات گوناگون بپردازند. فيلمهايي با موضوعات اجتماعي، جنايي و روانشناختي ساخته شدند كه بازتابدهنده تغييرات اجتماعي و سياسي روسيه پس از فروپاشي شوروي بود. يكي از كارگردانان موفق و هنرمند سينماي معاصر روسيه آندري زوياگينتسف است كه با فيلمهاي تحسين شدهاي چون «بازگشت» (۲۰۰۳) و «لوياتان» (۲۰۱۴) موفق به كسب جوايز متعدد بينالمللي شده است. فيلمهاي زوياگينتسف به مضامين عميق اجتماعي و سياسي ميپردازند و اغلب به نقد شرايط اجتماعي و فساد در روسيه معاصر اشاره دارند. سينماي روسيه با پشت سر گذاشتن فراز و نشيبهاي فراوان، از زمان انقلاب اكتبر تا به امروز، همواره تاثير عميقي بر سينماي جهان داشته است. اما اين سينما كه دورهاي از پيشروترين سينماهاي جهان بود، سالهاست كه مانند ژاپن، آلمان و فرانسه از روزهاي درخشان دهههاي پيشين خود بسيار فاصله گرفته است.