درباره مجسمهها و نقاشيهاي آرزو آزادي
در نمايشگاه «در خششِ زيبايي 2»
نشانههاي اضطراب زمانه
سودابه سوادكوهي
آرزو آزادي (اكرمالسادات شرق آزادي) بدون حضور در فضاي پرجنجال و پرهياهوي هنر ايران كه گاه تصنعي مينمايد، در كارگاه خود در گوشهاي از تهران به خلق آثاري زيبا، خلاقانه، سوررئال و روانكاوانه ميپردازد؛ هنرمندي كه با وجود دغدغههاي روزمره كه مربوط به هر انسان معاصري است، استقلال خود را حفظ ميكند و با هر رنج و مرارتي كه هست به بيان عقايد، نگرانيها، روياها و كابوسهاي خود ميپردازد. شايد كمتر بتوان براي يك اثر هنري در ايران انگيزهاي براي نوشتن به دست آورد. اين به دليل نازل بودن آثار هنري در حوزه تجسمي نيست؛ بلكه بيشتر به دليل ايجاد شدن نوعي فضاي ناسالم است كه به شكلهاي مختلف در حاشيههاي هنر به قلب آن لطمه ميزند. به همين دليل است كه از پرداختن به يك اثر هنري صرف اجتناب ميشود. با همه اينها «خروس سحري» آزادي، تابلويي با تكنيك تركيب مواد رو بوم، در فضايي مابين رئاليسم و نئواكسپرسيونيسم مانده است. درجه اغراق در پرداخت فيگور خروس به گونهاي است كه از شكل انداختن را وارد كادر كرده است. در اين اثر ما شاهد اضطراب ضربات قلم و جستوجو براي يافتن نور در تاريكي هستيم. در دنياي هنر و در سطوح متفاوت هميشه جنبشي آشكار در جهت فرمي معين و براساس فرمول سادهانگارانه جريان داشته است. آرزو آزادي، نقاش، تصويرگر وی مجسمهسازي است كه بر مباني تجسمي و سنتهاي تصويري نگارگري و تصويرسازي روايي مسلط است و از تركيب همه اينها با زبان و فرهنگ عامه بجا بهره ميبرد. ويژگي چشمانداز آثار آرزو آزادي، خصلتهاي مكاني و زماني و اساسا نظري اين قالب زمانه را هميشه به چالش فراخوانده كه رويكرد تبارشناسي نقاشي معاصر ايراني هيچگاه آن را تاب نياورده و در ميانه نه اين و نه آن، قرارش ميدهد. نقاشيهايي با فرمهايي منتزع شده از پرترههاي انساني و گهگاه حيواني كه حاكي از غليان احساسي - غريزي هنرمند است. او از المانها، موتيفها و نشانههاي فرهنگ عامه، سنت و قصههاي عاميانه بهره ميبرد تا زيست جهانِ خود را براي ما تشريح كند. يك جهان جاري و ساده با يك يا دو تك درخت و يك خانه و پرهيبي از يك انسان. به تعبيري، اين سادگي بر جان مينشيند. هنرمند با تكيه بر اين رويكرد و لحني مدرن، فضايي پرآشوب اما با رنگهايي شفاف و شاد را در معرض ديد مخاطبان قرار ميدهد. اجراي دقيق و حركتي پويا از جريان انرژي بصري همگان را در بدو ورود به حيرت مياندازد و تلاطمي از تجربه زيباييشناسانه كه در ساحت انتزاع باقي نميماند و در آثار وي رويكرد اجتماعي خود را به رخ ميكشد.
از وجوه برجسته هنر آزادي، پالت رنگي متنوع و درخشان او است. جريان ساختارگراي حاكم بر لحن تجسمي و انتزاعي هنرمند هيچگاه او را از مسير تعهد هنر شرقي جدا نكرده و از ديرباز در مقابل والاگرايي هنر مدرن پايگاهي استوار را در مقام تمايز هنرش شكل داده است. هنر آزادي از واژگان هنر مدرن ايراني بسيار بهره برده است، اما نسبت به همعصران خود، تاكيد افراطگرايانه بر واژگان نظري ندارد. هنرمند در صورت و شاكله قالب آثارش فضايي ساده و توامان مدرن و ساختارگرايانه را ارائه داده كه در محتوا، قوامبخش جريان فضاي ايراني با رويكرد ساختارشكنانه است.
آثار تازه او با تكيه بر ارجاعاتي كه فارغ از نوستالژي همعصران او است، نشانههايي از اضطراب زمانه و هستي ناگوار انساني را در فرماليستي ساده عيان ميسازد. جهاني در هراس از فروپاشي قطعيتها و سلطه پيچيده زمانه.