پاورقی
چه شد كه به فكر جمعآوري موسيقي نواحي استان گيلان افتاديد؟
از دوران كودكي با هنر همراه بودم. مادر و مادربزرگم اين آوازها را ميخواندند؛ هنگام وِجين شالي همه با هم آواز ميخواندند. در قديم رسمي بود به نام «ياوري»، براي كمك به يكديگر در كارها، كه همه با هم انجام ميدادند. همه با هم خانه ميساختند. مهم نبود براي چه كسي. مهم اين بود كه همه با هم باشند. براي وِجين شالي هم همين شكل بود و همراه با آواز دستهجمعي. از اين شاليزار به آن شاليزار حركت ميكردند و كار را به انتها ميرساندند كه خود داستاني دارد مفصل. متوجه شدم كه اين مراسم سابقه در گذشتههاي دور دارد و برايم بيشتر جالب شد. اما به مرور زمان و پيشرفت تكنولوژي، اين مراسم از بين رفته يا دارد از بين ميرود. براي همين به جمعآوري اين آوازها و نواها پرداختم. نفر به نفر، ده به ده. آوازهاي تمام زنان روستايي را ضبط و شروع به جمعآوري اين صداها كردم. چون تمام اين آوازها داستانهايي دارند كه داستانهاي اين سرزمين هستند، كه الان ديگر آن داستانها وجود ندارند. ديگر گيلهمرد وجود ندارد. ديگر «ميوه فصل» يا «نوبرانه» نداريم. همه براي هم كار ميكردند، ولي الان هيچكدام از اين داستانها را نداريم، و تمام ميوهها در تمام فصول پيدا ميشوند. قديم همه براي هم، بدون دستمزد، كار ميكردند. ديدم همهچيز دارد از بين ميرود و من كه عاشق خواندن آن آوازها و نواها بودم تصميم گرفتم كه آنها را جمعآوري كنم.
از نظر حرفهاي، چه شخصي بيشترين تأثير را بر شما گذاشته است؟
سه نفر بيشترين تاثير را در زندگي حرفهاي من داشتند. اول، مادر و مادربزرگم، كه با صداي ايشان با موسيقي آشنا شدم. دوم، ابراهيم اخوان اطاقوري، كه خيلي از اشعاري كه الان ميخوانم را از ايشان ياد گرفتم. و سوم، آقاي حسين حميدي، كه مرا به عنوان خواننده در گروه خودشان معرفي كردند.
بزرگترين درس زندگي را از چه كسي گرفتيد؟
از همسرم، عاليه شريعت رهبري؛ چون هميشه مراقب من بودهاند و بهراحتي ميتوانم بگويم هميشه پشت من بودهاند. بردباري ايشان برايم ستودني است.
بزرگترين دستاورد شما در حرفهتان چيست؟
دوستانم ميگويند كه «در ايران معروف هستي و در گيلان محبوب». وقتي مردم مرا ميبينند، لبخند به لب ميآورند؛ و اين بزرگترين نعمت براي من است كه وقتي مرا ميبينند، شاد ميشوند و لبخند به لب ميآورند.
بزرگترين دستاورد شما در زندگي چيست؟
كارمند بانك بودم و به علل مختلف نميگذاشتند كه در بانك رشد كنم و پستهاي كليدي بگيرم. براي همين، ديگر به گرفتن مقام در بانك فكر نكردم و به جاي آن، به خواندن كتاب و رفتن به سينما رو آوردم. همين باعث شد كه از نظر مالي رشد قابلتوجهي بكنم. وارد شدن به دنياي هنر و انتخاب آگاهانه موسيقي و پژوهش هنر را براي خودم يك دستاورد ميدانم.
فلسفه شما در حرفهتان چيست؟
عقيده دارم كه ترانهها و ضربالمثلها و اصطلاحات و واژهها گنجينههاي فرهنگي ما هستند. اين ترانهها و دوبيتيها گواه تاريخ و زندگي مردمانِ هزار سال پيشِ ما هستند. فلسفه من احياي ادبيات و دانش آن زمان است. اين اصطلاحات قرنها صيقل خوردهاند تا به ما رسيدهاند. پس بايد حفظ شوند.
غم و دردِ مو از عطّار واپُرس / درازي شب از بيمار واپُرس
خلايق هر يكي صد بار پُرسند / تو كه جان و دلي، يك بارواپُرس
فلسفه شما در مورد اوقات فراغت چيست؟
اول از همه اينكه اخبار گوش ميكنم. ساعت 30/8، ساعت 9، خلاصه تمام اخبارِ تمام ساعتها و شبكههاي ماهوارهاي را گوش ميكنم. و بعد كتاب ميخوانم، چون كار ديگري بلد نيستم.كتاب ميخوانم، براي بيشتر دانستن. براي دانايي بيشتر. براي اينكه بدانم چه چيزهايي را نميدانم.
آيا موضوع مورد علاقهاي داريد كه تا به حال فرصت انجام آن را پيدا نكردهايد و دوست داشته باشيد به آن بپردازيد؟
سال 1354 آمدم تهران و با دوستانِ سينمايي بزرگي آشنا شدم. در آن زمان، چون كارمند بودم، شرايط فعاليت و كار سينمايي را نداشتم. هميشه فكر ميكردم اگر پدرم تهراني بود و خانهاي در تهران ميداشتيم با همان دوستانِ سينمايي، شايد سينماگر ميشدم. اما يك فيلمنامه نوشتهام و ميخواهم كه فيلمِ آن را خودم بسازم.
آيا سرگرمي خاصي داريد؟
بهترين اوقات زندگي من ساعاتي است كه در سفر بودهام. اتومبيلي در منزل دخترم در شمال دارم. هر زمان كه ميرسم شمال، يكراست اتومبيل را برميدارم و ميروم به گشتوگذار. عاليترين سرگرمي من همين سيروسفر است.
هنرمند يا گروه هنري محبوب شما كدام است؟
محمدرضا شجريان به نظرم «مانيفِست» موسيقي سنتي ما است. اما در اين دوران، از صداي همايون شجريان لذت ميبرم.
اگر بنا شود يك تا چهار شخصيت را براي شام دعوت كنيد، آنها چه كساني خواهند بود؟
سيمين بهبهاني، فريبرز رييسدانا، محمدعلي عمويي و ناصر تقوايي.
چه چيزي جمعآوري ميكنيد؟
سنگ. هر جا كه ميروم سنگِ آن محل را برميدارم و رويش تاريخ و محل را قيد ميكنم.
با ارزشترين دارايي شما چيست؟
سلامتي خيلي مهم است. سلامتي جسم و جان خيلي مهم است و به شما اجازه ميدهد تا مطالعه بيشتري بكني و دنيا را بهتر بشناسي و بهتر بشناساني.
بزرگترين ترس و نگراني شما چيست؟
اصلن هيچ ترس و نگراني ندارم. از كسي طلبكار نيستم و به هيچ كس هم بدهكار نيستم.
اگر بنا باشد از فردا اين كاري كه انجام ميدهيد را نكنيد، چه حرفهاي را انتخاب خواهيد كرد؟
يك خانه 170ساله در سياهكل است كه ميخواهم آن را بگيرم و موزه كنم؛ براي موزه موسيقي و مردمشناسي منطقه.