عمو حاتم درگذشت
ساده وكوتاه و براي خيليها ناشناخته
منصوره قنبرآبادي
احسانو و كتاب باز عمو حاتم را وارد دنياي ما كردند وگرنه، اگر به خودش بود همچنان دوست داشت در حوالي خودش زندگي كند. دوست داشتم ببينمش و ويدیوي وايرال شده گفتوگوي احسانو با او را بارها ديده بودم. صداي رسا و سينمايي، ادبيات قوي كه در صحبت كردنش بود با انبوهي از كتابهايي كه خوانده بود...
احسان عبديپور گفت: اشتباهيترين فرد در اشتباهترين جا بود. بعضي از آدمها انبوهي از كتابن و برخي يك كتاب قطور هستن، عمو حاتم هم يك كتاب قطور بود.
در هياهوي رفت و آمدهاي يك عصر ميدان انقلاب جلوي همان فلافلي كه ميشود خودت ساندويچ خودت را بپيچي ديدمش. با هيجان اسمش را صدا زدم. ايستاد. مردم نگاه كردند ببينند كدام سلبريتي را كشف كردهام. وقتي نشناختند لبهايشان را يهوري كشيدند كه يعني ما كه نفهميديم كي بود!
شمارهاش را گرفتم و قرارشد هماهنگ كنم پارك لاله ببينمش. گفتم عمو حاتم صدايتان كنم، ميشود؟ گفت باعث افتخار است. با همان ادبيات با همان ادب و با همان متانت. چطور ميشود كسي كه از نزديك نديدهاي اثرش اين طور باشد. به نظرم عمو حاتم با همه آنچه خود خودش بود بخش در سايه مانده من را روشن كرد. عمو حاتم خودش بود و براي همين به دل مينشست.
عمو حاتم دوباره رفت تا در حوالي خودش باشد. تنها آمد خود خودش را زندگي كرد و تنها هم رفت. كوتاه و مختصر نقش خودش را براي ماندگاري فقط با خودش بودن ايفا كرد. «... يه عادتي شده در جامعه ما حالا بر اساس چه پس زمينه فكري نميدانم! كه انسانها را بر اساس ظاهر قضاوت ميكنند، نه بر اين اساس كه چهره يا رنگي كه انتخاب ميكنه شخص، چه شخصيتي را انتقال ميدهد، بلكه با اين نگاه كه كسي كه كراواتش 2 ميليون ميارزيد پس آدم با ارزشتريه... اميدوارم اين طرز نگاه از جهان نه فقط از ايران رخت برببنده و ما آدمها را همانطور كه واقعا هستند، ببينيم...»
روحت شاد عمو حاتم