شجاعت باورنكردني مسوولان!
اين ناكارآمدي مفرط و خسارتبار در صنعت خودروسازي با آن سرمايه عظيم آشكارتر و آسيبرسانتر است. مردم ما گرانترين خودروهاي داخلي با حداقل آپشنها را ميخرند درحاليكه سطح ايمني آنها وحشتناك است، فاجعهاي كه اخيرا در يك تصادف زنجيرهاي در خوزستان خود را نشان داد و جاي كوچكترين چندوچون را باز نگذاشت. جالب و تكاندهنده و اشكآور و بنيانكن اينكه اين خودروسازان داراي بدهي انباشته هزاران ميليارد توماني هستند! ميتوان همين يك نمونه بزرگ را ديد و وضعيت ديگر صنايع كشور را كموبيش حدس زد. در بخش كشاورزي با بيشترين حجم آبي كه با روشهاي سنتي مصرف ميشود در بدترين وضع خشكسالي محصولاتمان از كشورها بازگشت داده ميشوند و در داخل كشور هم هنوز تحقيق گستردهاي صورت نگرفته است كه ميزان و نوع مصرف سموم در اين محصولات را بيضرر اعلام كند. يعني ما با بيآبي مفرط به توليد محصولات كشاورزي ميپردازيم درحاليكه چندان ارگانيك نيستند و اتفاقا گرانند و باز هم تكاندهنده اينكه كشاورزان از اين گراني نصيب نميبرند و مصرفكنندگان روزبهروز كمتر ميشوند چرا كه قدرت خريد مردم كمتر ميشود! بانكها تسهيلات خود را با بيشترين بهره پرداخت ميكنند و درعين حال مطابق نظر اقتصاددانان عامل بسياري از نابسامانيهاي مالي و اقتصادياند، ارز4200 توماني به بسياري از كالاها تعلق ميگيرد ولي با قيمت دلار بالاي 25هزار توماني به دست مردم ميرسد! در حالي كه مهاجرت نخبگان روند مخرب به خود گرفته است، برخي از استادان دانشگاه از تدريس محروم ميشوند! كودكان كار و خيابان رو به ازديادند، حاشيهنشيني در شهرهاي بزرگ روزبهروز ابعاد گستردهتري به خود ميگيرد، آلودگي هوا در شهرهاي بزرگ و ترافيكي كه ميلياردها ساعت از وقت مردم دايما در آن سپري ميشود و... با اين همه برخي از مسوولان چنان سخن ميگويند كه گويي مشكلات اندكي در كشور وجود دارد و با سركشيهاي مداوم يكي پس از ديگري حل ميشوند! دقيقا مشكل اصلي همينجاست. آغاز درمان با پذيرش بيماري امكانپذير ميشود. تا زماني كه تصميمگيران مشكلات كشور را سطحي بدانند و اصلاح روندها را آغاز نكنند و هرچالشي را با شعاري پاسخ دهند، پاشنه در بر همين پايه خواهد چرخيد. پذيرفتن مشكلات اصلي خصوصا در سياست خارجي و قطبي نكردن آن و رجوع به نظرات كارشناسان در همه زمينهها، كم كردن سلطه سياست در اقتصاد و فرهنگ و اجتماع آغاز حل ريشهاي مشكلات كشور است. متاسفانه نهتنها نشانهاي از ديدن و پذيرفتن مشكلات عظيم موجود نيست كه گويي وقت غنيمت شمرده شده است و با شجاعتي باورنكردني در دريايي از مشكلات اصلاح ساختارها به هيچ گرفته شده و مديريتها به جوانان و فاميلها با تجربههاي بيربط يا بدون كوچكترين تجربهاي سپرده ميشود و از عاقبت چنين رويكرد خردكنندهاي هراسي به خود راه نميدهند. وقتي انتخابات شوراي شهر با حداقل مشاركت مردم برگزار ميشود و شهردار پايتخت با جمعيت 8 ميليوني و هزاران مشكل و چالش به شخصي سپرده ميشود كه نهتنها هيچ تجربهاي در زمينه مسائل شهري نداشته و اساسا كار اجرايي به معناي خاص آن نكرده است، معنايش اين است كه اصلا بزرگي و جمعيت و آلودگي هوا و ترافيك سنگين 50 ساله تهران را يا نميدانند يا نپذيرفتهاند! وقتي وزارت كار به فردي با 40 سال سن و حداقل تجربه اجرايي در حد معاونت اشتغال كميته امداد سپرده ميشود يعني نميدانند يا قبول ندارند كه اين وزراتخانه بخش بزرگي از اقتصاد و جمعيت كشور را تحتتاثيرخود دارد. اينها مشت نمونه خروار است و به نظر ميرسد كه در امور كلي كشور هم همين نوع رويكردها جاري و ساري است! هر كشوري جاي ما بود و نسبت كوچكي از مشكلات ايران را داشت براي اساس جامعه احساس خطر ميكرد و بيش از هر زمان ديگري به مردم رجوع ميكرد، بهترين و باتجربهترين مديران با هر گرايش سياسي را فرا ميخواند و حداكثر تعامل با جهان را در پيش ميگرفت.