خاطرات سفر و حضر (106)
اسماعيل كهرم
در كشور انگلستان، دولت از زندان كسب درآمد ميكند به اين صورت كه مردم با پرداخت 250 پوند ميتوانند يك شب را در زندان بگذرانند! دولت معتقد است كه براي مردم عبرتآموز است و براي سازمان جنگلها درآمدزا! و از طرفي شايد آنها را مصمم ميكند كه ديگر چنين تجربهاي را تكرار نكنند (خدا كند!) اصطلاحاتي مانند «آب خنك خوردن» و يا رفتن به قصر، شايد از ابهت زندان بكاهد ولي براي آنان كه آب خنك نخوردهاند، نام آن هم ترسناك است! كسي كه قسمت اعظم عمر خود را در زندان گذرانده بود، در تلويزيون خودمان ميگفت «زندان فقط بيداري صبح زود دارد! بقيه سهل است! اين يك بدآموزي واضح است. طبعا هر چه صعبتر و مشكلتر نشان داده شود، به نفع جامعه خواهد بود.سياهچاله بهترين تعريف اين مكان است. ديوار زندان در چغازنبيل، تا مدتها در ذهن بيننده تاثير ميگذارد. تاثير ناهنجار و بمان! از يك روانشناس جرايم سنگين مانند قتل و آدمربايي پرسيدند يك قاتل كه به 30 سال زندان محكوم شده، اين دوران را چگونه سپري ميكند؟ خود را با چه خيالهايي سرگرم ميكند؟ او گفت: حس نفرت و انتقام! وي توضيح داد كه يك تبهكار، مدت 30سال در زندان به فكر انتقام از كسي بود كه او را به زندان انداخته بود. دو روز بعد از آزادي انتقامش را گرفت و او را كشت و چهار ماه پس از آن، خودش مُرد. بنزينسوختش، عزم و ارادهاش، هدف زندگي و آنچه به خاطر او زنده بود، همه انگيزه و شوق و اشتياقش، سوخت شده و رفته بود! خالي شده بود! با باك خالي نميتوانست پرواز كند! زمينگير شده بود، 30 سال تمام با سوخت اضافي پرواز كرده بود و حالا؟ مجري تلويزيون از دكتر پرسيد چكار ميتوانيم برايش انجام دهيم؟ او مدت مديدي را فكر كرد چشمش پر از اشك شد و از جايش برخاست و رفت. همين.