يك هفته
سروش صحت
مسوول صفحه آخر زنگ زد و گفت: «اون دوستي كه قرار بود اين مدتي كه نيستي، ستون تاكسي را بنويسه، گفته وقت نداره، خودت براي فردا، ستونت را بنويس.»
گفتم: «من سفر هستم، نميتونم.»
مسوول صفحه آخر گفت: «يك كاريش بكن.»
گفتم: «آخه چي كار كنم، نيستم، اينجا اصلا تاكسي نيست.»
مسوول صفحه گفت: «نميدونم ديگه، يه كاريش بكن.»
گفتم: «حالا دو هفته يادداشت درباره تاكسي چاپ نكنيد.»
مسوول صفحه گفت: «نميشه.»
پرسيدم: «چرا؟»
گفت: «براي اينكه بيشتر خوانندهها يادشون ميره اين ستون بوده.»
گفتم: «اين همه سال نوشتم دو هفته ننويسم يادشون ميره؟»
مسوول صفحه گفت: «دو هفته چيه، يك هفته اگه ننويسي، تمام شده و رفته.»
پرسيدم: «واقعا تمام؟» گفت «تمام.»...