شهر سبز آينده بشر، از قافله عقب نمانيم
فريدون مجلسي
جمعيت ايران در 50 سال اخير از 30 ميليون به 90 ميليون نزديك شده و آب سرانه حتي بدون توجه به خشكي ناشي از تغييرات اقليمي به يكسوم كاهش يافته است. تونل كوهرنگ هفتاد سال پيش افتتاح و بيآنكه آسيبي به كارون و خوزستان برساند موجب رونق و كشت و كار اصفهان شد. ذوبآهن نيز به غلط يا درست در اصفهان ساخته شد و زايندهرود به زايندگي خود ادامه داد. ذوبآهن بعدي را به دليل پديداري كمبود آب در افق آينده در بندرعباس آغاز كرده بودند كه پس از انقلاب به اصفهان منتقل شد و هنوز زايندهرود زنده بود، اما وقتي جمعيت سه برابر و نيازها سه برابر و توليد فولاد سي برابر شد، زايندهرود در اصفهان مرد، در اهواز هم مرد! هورالعظيم فقط 29 درصد آبش را از كرخه ميگيرد. به همان دلايل آب كمتري از كرخه به هور ميريزد و هور را خشكانده است، اما 80 درصد آب از دجله ميآيد كه سدبندي تركيه و مصارف بالادستي و ازدياد جمعيت و نياز كشت و صنعت آنان از آن آب هم كاسته و هوا را خشكانده است. در افغانستان هم چهار برابر شدن جمعيت و افزايش كشت و صنعت ترياك و سدبندي و هرچه هست هيرمند را خشكانده و هامون را كشته و هامونيان سيستاني را كوچانده است! آب درياچه اروميه نيز توسط جمعيت و صنعت بلعيده و خشكانده شده!
ذكر مصيبت مساله را حل نميكند. آب بيشتر نخواهد شد. بارندگي و اصلاح اقليمي هم ممكن است گاهي مُسكن مقطعي باشد، اما درد را دوا نميكند. بايد بدانيم كه درد بيآبي هميشگي است، اگر به حال خود بگذاريم بدتر ميشود و بهتر نخواهد شد. بايد خودمان را با اين شرايط تطبيق دهيم. در طول 2000 كيلومتر سواحل خليج فارس و درياي عمان آب فراوان است. چاره جز شيرينسازي و حمل آب به درون كشور در نوار معقول 100 كيلومتري نيست. شايد گاهي بيشتر از آن در شرايط اضطراري! اما راهحل اضطراري اصل و برنامه قطعي نيست! چاره اين است كه اگر آب سراغ تو نميآيد تو به سراغ آب بروي! ايران نياز به برنامهريزي گسترده درباره توزيع جمعيت و صنايع و كشت و كار در فواصل «آبرس» دارد.
اخيرا براي رفع برخي نيازهاي مولد آب خليجفارس را پس از شيرينسازي تا مناطقي در استان كرمان رساندهاند، بسيار خوب، اما كافي نيست. امارات متحده سرزميني كاملا صحرايي و گرمسيريتر از ايران است. با مساحت يكبيستم ايران و 10 ميليون ساكنان آن معادل يك نهم ايران است و فاقد تنوع آب و هوايي ايران و فاقد رودخانه جاري است، اما از سالها پيش دچار كمآبي نيست، زيرا با برنامهريزي به جاي شعار آب لازم را با شيرينسازي آب دريا به دست ميآورند كه خصوصا به عنوان توليد جانبي سيستمهاي خنك كننده كارخانههاي توليد برق و برخي صنايع ديگر يا به صورت سنتي حرارتي و تقطير يا به شيوههاي مدرنتر به دست ميآيد. آب از فاضلابها و پساب صنايع نيز تا حد امكان بازيافت و صرف توسعه درختكاري و فضاي سبز يا كشاورزي ميشود. كشت گلخانهاي توسعه بسيار يافته است.
در ايران نيز از اين شيوههاي شيرينسازي آب حتي با روش اسمز معكوس با استفاده از آب لب شور استفاده ميشود، اما هم كم است و كافي نيست و هم موضعي و موردي است كه مثلا برخي صنايع آب شيرين مورد نياز خودشان را تامين ميكنند يا شهركي آب شيرين خانگي خودش را تامين ميكند. حمل آب براي مصارف دوردست امر جديدي است. اما اين شيرينسازيها تا چه اندازه با معيارهاي زيست محيطي سازگار هستند؟ يعني اگر قرار باشد با روش حرارتي و سوخت فسيلي و به جوش آوردن و تقطير آب يا به كمك كمپرسور و اسمز معكوس استفاده شود، آب به دست ميآيد، اما گرمايش زمين تشديد ميشود و بازگرداندن آب شور تغليظشده نيز ميتواند دريا را آلودهتر كند.
اكنون براي كشوري مانند ايران توسعه شهرهاي سبز با برنامهريزي مدرن بهرهبرداري با ايجاد اشتغال در توليدات كشاورزي و دامداري و صنايع ديگر از روشهاي تركيبي استفاده ميشود. در شهر سبز فرض بر اين است كه هر شهر هرچقدر هم بزرگ باشد بخش مهم توليدات كشاورزي و سبزي و صيفي و ميوه را در گلخانههاي حاشيه خود تامين شود. كارشناسان طراحي شهر سبز لزومي ندارد كار خودشان را از اختراع چرخ آغاز كنند. اكنون نمونههاي شهر سبز در مناطقي از جهان و حتي در خاور دور و در عربستان اجرا شده و در حال توسعه است. كافي است الگوبرداري و بهسازي و اجرا و تكميل شود. در شهر سبز نه فقط حرارت لازم براي شيرينسازي تقطيري با استفاده از انرژي خورشيدي در حاشيه دورتر از شهر انجام ميشود، بلكه گلخانههاي كشاورزي با توجه به نوع كاربري در حاشيه نزديك، با نصب پنِلهاي سيليكوني برق مورد نياز خود را توليد يا به شبكه تزريق مينمايند. در روش شيرينسازي حرارتي با استفاده از توپوگرافي مناسب و تاباندن نور خورشيد با آيينههاي مقعر به چرخش هوشمند به كانون مورد نظر و به جوش آوردن آب شور و تقطير و ميعان آن آب شيرين و نمك به دست ميآيد. در شهرسبز نزديك دريا به دليل مسطح بودن نسبي رفتوآمد با دوچرخههاي عادي و برقي رواج مييابد و وجود خيابانهاي ويژه پيادهرو رفتوآمد و خريدهاي روزانه را تسهيل ميكند. نسل آينده اتومبيلها و وسايط ريلي سبك شهري كلا برقي خواهد بود. فاضلابها به مكانهاي تصفيه تخميري و توليد گاز و آب خام منتقل ميشود و فضاهاي كمربند سبز و پاركهاي شهر و درختستانهاي زيتون و نخل روغني و تمبر هندي و نارگيل و خرما را آبياري قطرهاي ميكند. انشعاب آب كشاورزي و حتي توليد ميوه فقط به گلخانههاي شركتهاي كشت و صنعت پيرامون شهر قابل اتصال و تحويل خواهد بود. كشت گلخانهاي براي انواع محصولات صيفي و سبزي و ميوههاي گرمسيري و سردسيري حتي و برنج و هندوانه كه ميگويند در آبياري صحرايي آب بسيار هدر ميدهند، در حلقه پيراموني شهر انجام ميشود و در حلقه بعدي گلخانهها انواع يونجه و آلفالفا و دانههاي روغني كشت ميشود كه در كنار آنها كارخانههاي روغنكشي به رفع نياز شهر كمك خواهد كرد و توليد غذاي دام غذاي مورد نياز دامداريها و توليدات لبني و مرغداريهاي نزديك و توليد گوشت و تخممرغ را تامين ميكند. صنايع مختلف در حلقه پيراموني توسط مبتكران و علاقهمندان ايجاد ميشود كه قطعا در كارخانه توليد سلولهاي سيليكوني و پنلهاي برق خورشيدي، هم توليد و ايجاد اشتغال ميكند و هم نياز ميدانهاي توليد برق خورشيدي در ابعاد گسترده را فراهم ميكند. در برنامهريزي شهري مراكز آموزشي، بهداشتي، اداري و فرهنگي مانند تئاتر و سينما و مراكز مجتمع و محلهاي فروش توسط كارشناسان در اندازههاي مناسب پيشبيني ميشود كه ساكنان مجتمعهاي مدرن مسكوني با فضاهاي سبز و ارزيشي لازم بتوانند از انواع خدمات بهداشتي و فرهنگي و اداري لازم برخوردار باشند. چنين شهرهايي با ظرفيت جمعيتي چند صد هزار نفره تا يك ميليوني در عمق 10 تا صد كيلومتري سواحل به فواصل در حدود 50 كيلومتر از يكديگر در طول نواري دو هزار كيلومتري آبهاي خليج فارس و درياي عمان ميتواند شامل 40 تا 50 شهر باشد و جمعا نياز اشتغال و سكونت ارزشمند جمعيتي 30 تا 40 ميليون نفري را با توليدات مكمل و تامين شغل و رفاه و سلامت عمومي تامين كند. دولت كه قاعدتا بايد طراح و مجري اوليه چنين طرحهايي باشد لازم است اداره اقتصادي و توسعه شهرها را تدريجا به عهده صاحبان آن بسپارد تا شرايطي فراهم شود كه ساكنان ديگر شهرها غبطه آن را بخورند. بديهي است در چنين شرايطي ميتوانيم با بهرهمند از شهرهاي سبز در آينده از قافله جهاني عقب نمانيم.