رهبران و غفلتهاي مهلك!
جعفر گلابي
البته هنوز همه علل و ابعاد خروج سراسيمه امريكا از افغانستان كاملا روشن نشده است ولي سقوط برقآساي كابل به دست طالبان و هجوم هزاران تن از مردم و اتباع ديگر كشورها به فرودگاه اين شهر براي فرار از حاكميت جديد اين سوال بسيار مهم را مطرح ميسازد كه آيا كاخ سفيد واقعا درك روشني از اوضاع اين كشور و خصوصا وضعيت دولت و ارتش نداشته است؟ يا همه چيز برنامهريزي شده و فقط برخي محاسبات اشتباه از آب درآمدهاند؟ با انفجارهاي انتحاري و كشته شدن عدهاي از مردم بيگناه و همچنين تعدادي از امريكاييان اين فرضيه به شدت تقويت ميشود كه دولت امريكا يك افتضاح بزرگ به بار آورده است كه از كودنترين سياستمداران هم انتظارش نميرفت. اين عنوان و بدتر از آن توسط بسياري از سياستمداران و ناظران و منتقدان جهان غرب مطرح شده است و غرض از ذكر آن در اينجا توهين نيست. اگر ترامپ چنين افتضاحي به بار ميآورد شايد خيليها موضوع را به نامتعارف بودن او نسبت ميدادند ولي صدور اين اشتباه بزرگ از سوي يك سياستمدار كهنهكار امريكايي كه در مسووليتهاي مهم آن كشور سوابق طولاني را يدك ميكشد تحير برانگيخته است. اگر نخواهيم نحوه خروج بيبرنامه و احمقانه امريكا از افغانستان را خيلي پيچيده كنيم و باورش آسان باشد كه پشت اين تصميم بحرانساز همه دستگاههاي عريض و طويل اطلاعاتي امريكا در شلختگي و تصورات سطحي و حتي كودكانه فرو رفتهاند واقعا اين سوال پيش ميآيد كه علت اين همه سردرگمي و خطاي عجيب چيست؟ گفتهاند آدمهاي بزرگ اشتباهات بزرگ مرتكب ميشوند لذا ميشود اين گذاره را تعميم بدهيم و بگوييم كه قدرتهاي بزرگ هم اشتباهات بزرگ ميكنند. حداقل در افغانستان همه ماجرا از اشتباه عظيم شوروي سابق شروع شد كه تصور كرد همسايه كوچك جنوبياش براي آن ابرقدرت لقمهاي بيش نيست و ميتواند آن را به سادگي ببلعد و خود را يك گام به آبهاي گرم جنوب نزديك كند! اين اشتباه بزرگ به قيمت جان شوروي تمام شد و چنان مشكلاتش را متراكم كرد كه از درون پاشيد. البته اين واقعه بسيار مهم درس عبرتي براي امريكا نشد كه گرفتار همان محاسبه غلط نشود و افغانستان را هدفي ساده براي سلطه 20 ساله خود تصور نكند. نكته مهم و استراتژيك در اين ماجراي عظيم تاريخي نوع نگاه سياستمداران به اوضاع و شرايط مختلف است كه گويي اغلب روي كاغذ جواب مطلوب را به دست ميآورند ولي چون وارد عمل ميشوند از جايي ضربه ميخورند كه هرگز تصورش را نكردهاند. تاريخ مشحون از اشتباهات بزرگ سياستمداران و پادشاهان و سلاطين و والياني است كه توهم قدرت آنها را از محاسبه درست محروم ساخته است. جالب آنكه در اين خطاهاي بنيان برانداز اغلب آنچه در محاسبهها نميآيد نقش مثبت و منفي تودههاي مردم است. امريكا 2 تريليون دلار در افغانستان بمب ريخت و خرج كرد و اكنون براي خروج به استيصالي باور نكردني دچار شده است. اين كم واقعهاي نيست كه يك ابرقدرت براي گريز از يك كشور فقير با بحراني تا به اين حد بزرگ روبهرو شود و نتواند فرار را با اندكي آبرو تجميع كند. البته سيلي روزگار هم معمولا هنگام خيانت و خالي كردن ناگهاني پشت يك ملت و غافلگير شدن زن و مرد و كودك و جوان، كار خود را ميكند. اشتباهات رهبران و سياستمداران درست از جايي شروع ميشود كه در تشخيص تهديدهاي اصلي غفلتهاي مهلك ميكنند. وقتي اين اشتباهات بزرگ در سيستمهاي دموكراتيك روي ميدهد و از انواع ناظران و مطبوعات و منتقدان و حتي جامعه مدني كاري بر نميآيد تصور شدت و كثرت اشتباهات در سيستمهاي بسته و يك دست نياز چنداني به اماره و دليل و قرينه ندارد. چاپلوسان و متملقان و گزارشدهندگان كوتهبين اغلب مطلوب قدرتمندان را به سمعشان ميرسانند و از پيشرفتها و پيروزيها و آرامش و رضايت مردم خبرها ميسازند. اردشير زاهدي كه هنوز هم به شاه دوستي خود افتخار ميكند داماد او بود، به صراحت ميگويد كه من و امثال من به شاه خيانت كرديم كه براي خوشايندش واقعيات را نگفتيم! همين دو هفته پيش در جريان جشن استقلال امريكا وقتي خبرنگاري از آقاي بايدن راجع به افغانستان پرسيد، او پاسخ داد: درباره افغانستان پاسخ نميدهم. درباره چيزهاي خوب حرف بزنيم، آخر هفته و تعطيلي است و ميخواهم جشن بگيرم! رييسجمهور امريكا اگر ميدانست، اگر مشاورانش گزارش درست ميدادند كه از ناحيه افغانستان چه تهديد كمرشكني در انتظار اوست نه تنها در پرسش آن خبرنگار تامل ميكرد بلكه جشن نميگرفت، ساعتها وقت ميگذاشت و احتمالا ميتوانست توفان تهديد را تشخيص دهد و چارهاي بينديشد. كاش ايران ما ناگهان از جايي كه فكرش را نميكنيم توفانخيز نشود.