• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4929 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۷ ارديبهشت

پايداري فرهنگ در پويايي نوآورانه است؟

بيخو پارخ

همان‌گونه كه در بخش گذشته يادآور شديم، انسان تنها از طريق مواجهه با فرهنگ‌هاي ديگر مي‌تواند به فهم نقاط قوت و ضعف فرهنگ خود نايل و از نكات دست‌وپاگير آن آزاد شود. يعني با ديدن تفاوت ميان فرهنگ‌ها تمايل پيدا مي‌كنيم كه اين موارد را در داخل فرهنگ خودمان جست‌وجو و قضاوت كنيم. ما متوجه مي‌شويم كه فرهنگ خودمان هم محصول نفوذ فرهنگ‌هاي مختلف است، شامل رشته‌هاي تفكري مختلفي است كه و به اشكال مختلف قابل تفسير است. دانستن اين مطالب ما را در تلاش براي همگن‌سازي يا تحميل هويتي ساده و شخصي به فرهنگ‌ها محتاط مي‌كند. همچنين وجود فرهنگ‌هاي متفاوت گفت‌وگوي درون فرهنگي را تشويق مي‌كند، فضاي نقد و تفكر مستقل ايجاد و نشاط تجربي آن را تغذيه مي‌كند. همان‌گونه كه در مورد مسيحيت ديديم، عدم تسامح در مورد تفاوت‌هاي داخلي و عدم تحمل تفاوت‌هاي خارجي يكديگر را تشديد و تقويت مي‌كنند. به عبارت بهتر هر فرهنگ يا ديني كه خودش را بهترين بداند و ديگر فرهنگ‌ها را سركوب كند يا از تماس با ديگران بترسد و پرهيز كند به تدريج تمايل مي‌يابد تا از خود هم ديدگاهي متحدالشكل و همگون داشته باشد و تفاوت‌ها و قرائت‌هاي داخلي خود را سركوب مي‌كند. 
وجود تنوع فرهنگي محيطي براي گفت‌وگوي مفيد ميان فرهنگ‌ها ايجاد مي‌كند. هنر، ادبيات، موزيك، اخلاق و سنت‌هاي ديگر فرهنگ‌ها با هم درمي‌آميزند يكديگر را به چالش مي‌كشند، ايده‌هاي يكديگر را به عاريت گرفته و تجربه مي‌كنند و اغلب ايده‌هاي كاملا جديدي به وجود مي‌آورند كه هيچ‌يك از فرهنگ‌ها به تنهايي از عهده آن برنمي‌آمدند. شبيه كاري كه نويسندگان خلاق در سطوح پيچيده انجام مي‌دهند يا مردم معمولي ناخودآگاه در برخوردهاي روزمره خود انجام مي‌دهند. مثلا يك مرد آفريقايي كاراييبي بعد از مرگ دوست سفيدش از ديگر همكاران سفيد خواست كه با او به ديدن همسر متوفي بروند. دوستان سفيد با اكراه قبول كردند. وقتي با استقبال آن خانم مواجه شدند، فهميدند كه سنت انگليسي جا افتاده در تنها گذاشتن شخص داغدار قابل تجديد نظر است. جوامع به اين روش‌ها يكديگر را آموزش مي‌دهند و متمدن مي‌كنند به‌ شرطي كه هيچ‌يك زيادي نابردبار و خودپسند و نقدناپذير نباشد. جوامع استعدادها، مهارت‌ها، اشكال تصورات، راه‌هاي ديدن اشيا، اشكال سازمان‌هاي اجتماعي، شوخي‌هاي متفاوت، انرژي‌هاي اخلاقي و روانشناسانه ارايه مي‌كنند كه همه منابع با ارزشي هستند و مي‌تواند به شكل سودمندي از آنها در زمينه‌هاي مختلف زندگي مثل تحصيل، ورزش، تجارت، مديريت، هنرهاي خلاق، صنعت و دولت استفاده كرد.
البته اينكه بگوييم وجود تنوع فرهنگي به خاطر اين مسائل مهم است به معناي اين نيست كه همه اشكال مسلط فرهنگ‌ها بايد به همان شكل حفظ شوند. در گذشته گفتيم كه فرهنگ از اعتقادات و آيين‌هايي بر اساس آن عقايد تشكيل شده و فرهنگ اقتداري غير از اعضاي تابع و مشتاق خود ندارد و اگر اعضاي ديگر به اعتقادات و انجام آيين‌هاي آن متعهد نباشند، مي‌ميرد. آيين‌ها بر عكس عقايد زيربنايي‌شان ممكن است اجبار شوند اما اگر عقايد از دست بروند، آيين‌ها عمدتا به عنوان آيين‌هاي اجتماعي و بدون معناي فرهنگي مي‌مانند. برخي طرفداران حفظ تنوع فرهنگي استدلال مي‌كنند كه اگرچه ممكن است فرهنگ جديدي كه شخص از تلفيق فرهنگ‌ها براي خودش خلق مي‌كند، بهتر يا به همين خوبي باشد ولي حتما از خيلي جهات ناقص خواهد بود و چون حاصل انتخاب آگاهانه انسان است و جهت‌گيري فردي دارد، متزلزل و دايم در معرض تغيير است و نمي‌تواند مبناي جامعه‌اي با ثبات باشد. محافظه‌كاران فرهنگي سنتي هم مي‌گويند، فرهنگ جديد خودساخته برخلاف فرهنگ‌هاي سابقه‌دار موجود كه اندوخته وزيني از سنت در پشت خود دارند هيچ تاريخي، سنتي، خاطرات جمعي انگيزاننده‌اي، روايتي منسجم و سابقه بقا در ميان نسل‌ها ندارد. چنين فرهنگ جديدي موجب مي‌شود تا دستاوردهاي بزرگ تاريخي گذشته بدون اينكه به جايش چيز قابل توجهي بگذاريم از ميان برود. مثل مورد اديان قديمي كه هيچ‌يك از اديان جديد نتوانسته جايگزين آنها شود. بنابراين محافظه‌كاران نتيجه مي‌گيرند كه به جاي خلق فرهنگ جديد بهتر است قدردان همان فرهنگ‌هايي كه داريم، بوده و فقط اصلاح‌شان كنيم. استدلال محافظه‌كاران خالي از حسن هم نيست. تضعيف فرهنگ آسان است اما ساختن آن بي‌نهايت مشكل است. بنابراين كار عاقلانه‌اي نيست كه بخواهيم فرهنگي كه به شكلي منطقي و خوب، ما را براي قرن‌ها روي پا نگه داشته، خراب كنيم. فراتر از آن اگرچه ممكن است فرهنگي كه براي خود مي‌آفرينيم بهتر يا به همان خوبي باشد اما بعيد نيست، بدتر هم باشد و در چنين موضوع به اين مهمي براي زندگي بشر بايد جانب احتياط رعايت و در مقابل ماجراجويي پست‌مدرنيستي مقاومت شود. همه اين استدلال‌ها در حفظ فرهنگ صحيح است اما اگر فرهنگ موجود، سرسپردگي و اطاعت اعضايش را از دست بدهد هيچ راهي براي حفظ آن وجود ندارد. علاوه بر آن همه فرهنگ‌هاي موجود، نياز به تغيير دارند زيرا بنيان‌هاي عميق و نهادينه شده جنسيت‌زدگي، نژادپرستي و... در آنها باعث رنجش و فرار بخش بزرگي از جمعيت‌شان مي‌شود. همچنين هر عصري نيازها، تجربيات، انگيزه‌هاي خودش را دارد و فرهنگ‌ها بايد با آنها كنار بيايند و شكوفايي انسان را رهبري كنند. بنابراين چون در هر عصر و دوره تاريخي مفاهيم متفاوتي از زمان، سنت، خويشتن، فضا و... رشد مي‌كند، نوع فرهنگي كه با عصرهاي گذشته سازگار بوده ممكن است در عصر ما مناسب و ميسر نباشد. خلاصه اگرچه هر جامعه فرهنگي بايد براي ارزش‌هاي اخلاقي و ديدگاه‌هاي فرهنگش ايستادگي كند اما بايد اجازه تجربه و نوآوري هم بدهد و تعادلي منطقي ميان پايداري فرهنگ و تغييرات جديد در آن برقرار كند. 
ترجمه  و  تلخيص:  دكتر منيرسادات  مادرشاهي  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون