• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4929 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۷ ارديبهشت

نگاهي به فيلم« زن جوان نويددهنده»، ساخته امرالد فنل

شرارت و معصوميت

آريو راقب كياني

فمينيسم در سينما با تاكيد بر مفهوم سوبژكتيويسم زنانه قصد اين را دارد كه خط بطلاني بر الگوي مردانه‌سالارانه رايج مسلط در سينما بكشد. سينمايي كه با هدف قرار دادن ستمگري جنسي، سوءاستفاده و بدرفتاري مردان نسبت به زنان را نقد مي‌كند و تلاش خود را دارد كه با تكيه بر همين نگاه انتقادي جهان را به جاي بهتري براي زنان مبدل كند. قطع به يقين گريز از فرهنگ پدرسالارانه خصوصي كه به مرور تبديل به فرهنگ مردسالارانه عمومي شده است، نياز به ساختارشكني رفتارهاي قالبي و هميشگي باب شده مردانه دارد تا گفتمان‌هاي مستبد را در جهت برابري جنسيتي واژگونه كند. ورطه‌اي كه گاهي اوقات ممكن است فيلم و سينما را به راديكال‌گرايي سوق دهد و عدم انطباق با حقيقت كه شاخص تعيين‌كننده‌اي در راستاي باورپذيري قرباني شدن زنان در نظام مردانه است را زير سوال ببرد. 
فيلم «زن جوان نويددهنده» فيلمي است كه تلاش صادقانه‌اي را ايفا مي‌كند تا وجهي از زن را بدون دستكاري‌هاي غلو شده ارايه كند. در اين فيلم جنس اغواگري زني كه مي‌تواند عاشق پيشه هم باشد، متفاوت است و همزمان بين شرارت و معصوميت‌هاي جايگزين‌شده در حال بندبازي است. اولين كارگرداني «امرالد فنل» مي‌خواهد همه‌ چيز را در آتش فمينيستي خود در نوردد و تصوير به استثمار كشيده شده زني غايب در جامعه مردانه‌اش را با طغيان رمزآلوده كاراكتر «كاساندرا» (با بازي كري موليگان) اصلاح و از نو بازتعريف كند. بنابراين اگر فيلم «امرالد فنل» را به دو نيمه تقسيم كنيم كه در نيمه اول فيلم با گره‌افكني سعي در تصوير‌سازي‌هاي يك سينماي كميك رو به فانتزي‌گري را دارد و كمي هيجان‌زدگي نيز چاشني آن است، در نيمه دوم شخصيت درگير فيلم را در چالشي تعيين‌كننده گرفتار مي‌كند كه به گره‌گشايي منجر مي‌شود؛ چالشي كه پايان‌بندي فيلم را با لحظاتي مرعوب‌كننده و تلنگرآميز براي تماشاگر آميخته مي‌كند. نقطه‌نظر قهرمان داستان يعني «كاساندرا» درخصوص مردان هرقدر در ابتداي فيلم به صورت ابزاري استفاده مي‌شود و آن را با خشمي فروخورده عنوان مي‌دارد، در سير تطور شخصيتي بر برگشتن ورق به گونه‌اي ديگر مي‌شود و از او يك هيولايي مي‌سازد كه براي انتقام تجاوزي كه به دوست صميمي‌‌اش نينا وارد شده، حاضر است شكل و نوع نقش بازي كردن خود براي طعمه‌هايش را تغيير دهد.  فيلم «زن جوان نويددهنده» با آنكه با محوريت كاراكتر «كاساندرا» پيش مي‌رود، به صورت موازي به بازنمايي كاراكتر نينا نيز مي‌پردازد كه در خارج از قاب زماني زيست كرده است (space-off) و عدم وجود او منجر به دست به اقدام و عمل زدن كاراكتر «كاساندرا» به شكل انتقام‌جويانه‌اي شده است. 
آسيب روحي براي اين دو كاراكتر كه حاصل از پيامد تجاوز جنسي بوده، نمودهاي مختلفي داشته است؛ براي يكي منجر به هراس و شرم و خودكشي شده است و براي ديگري به سمت افسردگي و ترك تحصيل كرده در رشته پزشكي و گذران خود با كار در يك كافي‌شاپ مي‌گردد! فيلم روايت گذشت شبانه‌روز براي «كاساندرا» را در دو قالب متفاوت ابراز مي‌نمايد؛ روزهايي كه اين كاراكتر را در پشت ويترين شيريني‌هاي رنگي مختلف تلخ معرفي مي‌كند و بي‌هدفي روزمره او شده است و شب‌هايي كه با سوداي بازي‌هاي يك زن ميانسال مي‌خواهد از شخصيت بي‌طمعي چون او رونمايي كند! «كاساندرا» مي‌خواهد مردان هوسران را تاديب كند و براي اينكه آنها را ملعبه خود قرار دهد، قاعده‌هاي عرف تملك زن تحت سيطره نگاهي مردانه را مي‌شكند. «كاساندرا» از اينكه مردان را به مثابه طفيلي‌هاي مسخر در دست‌هاي خود مي‌بيند دچار ذوق‌زدگي نمي‌شود و صرفا به افزودن خطي بر چوب خط‌هاي دفترچه تلنبار شده از مردان تنبيه شده اكتفا مي‌كند. فيلم رفته رفته نشان مي‌دهد كه شخصيت اصلي فيلم چه مرحله‌اي از زندگي را گذرانده است كه ترجيح خود را بر شكاري آسان بودن براي مردان بنا نهاده است تا عامليت مردانه آنها را نيز به استهزا بكشاند. فيلم با چوب‌خط‌هايش به‌طور پيوسته در حال خلق موقعيت‌هاي پارادوكس گونه و سوييچ كردن سوژه‌هاي ذهني زن به سوژه‌هاي عيني مردانه را دارد.  كنشگري بي‌واكنش «كاساندرا» تا پيش از آشنايي «رايان» (با بازي بو بورنهام) با خاصيت انفعال امتداد مي‌يابد. ولي به يك‌باره رابطه‌سازي با اين مرد، عاملي بر خيزش و به‌پا خاستن او مي‌شود. چوب خط‌هاي او قرار است خط‌هاي خود را روي آدم‌هاي تعيين‌كننده بر سرگذشت و سرنوشت دوست صميمي‌اش يعني نينا بكشند.
 مخاطب متوجه مي‌شود كه موضع انفعالي و زيردستانه «كاساندرا» با تماشاي فيلمي از شب حادثه «نينا» رنگ و شمايل ديگري به خود مي‌گيرد و كينه خفته شده او، انقلاب ديگري را در درون او مي‌خروشاند. فيلم نسبت به مساله سكوت و بي‌تفاوتي چشم‌هاي ناظر خشم دارد و حتي نسبت به كاراكترهاي زن و همجنس شخصيت قهرمان فيلم چون «مديسن» و رييس دانشگاه (خانم واكر) كه نسبت به موضوع تجاوز نينا سكوت و جانب احتياط را اختيار كرده‌اند كينه به دل دارد و به همين دليل با همدست قلمداد كردن ايشان در موقعيت تراژيك و غيرانتخابي «نينا»، آنها را در موقعيت‌هاي همسان قرار مي‌دهد. بايد اذعان داشت كه فيلم براي پيشبرد داستان خود، ناچار شده است كه قهرمان زن خود را در ميان انبوهي از ضدقهرمان‌هاي مرد قرار دهد (به غير از پدر كاساندرا) كه شايد انتخاب اين شيوه از پرداخت شخصيت‌ها چندان منطقي به نظر نرسد! همه مردان فيلم چهره چندان موجهي از خود عرضه نمي‌دارند و «كاساندرا» مي‌خواهد در مقابل همه آنها قد علم كند تا به دادخواهي‌اش جامه عمل بپوشاند، ولو اينكه به قيمت از دست دادن جان خود با عملي انتحاري و مدد گرفتن از وكيل ال مونرو كه پيش‌تر پرونده «نينا» را به گونه‌اي ديگر رقم زده است! بنابراين شايد دور از ذهن باشد كه قلب شكسته و دو نيم شده اين دو دوست با گردنبندهاي نمادين، مجددا با خودزني و به كام مرگ انداختن خود خواسته «كاساندرا» به هم پيوند مي‌خورد!  مي‌توان اذعان داشت كه جنبش و جريان Me Too در روند قصه‌پردازي فيلم و در راستاي بي‌پروايي زن عليه واقعيت تعرضات جنسي بسيار تاثير داشته است. فيلم با توجه به فرهنگ و روحيه هاليوودي، به غيرت زنانه و ناموس‌پرستي ارج مي‌دهد ولي در وادي موش و گربه بازي خود، نمي‌خواهد تصوير يك وسترن زنانه كله شق گونه‌اي را بسازد كه بي‌محابا به دل همه‌چيز مي‌تازد تا پسران بد دنياي فيلمي خود را با پرستاري «كاساندرا» شفا دهد! در نتيجه دست به كار شدن قهرمان فيلم، دل مخاطب را بيشتر از آنكه خنك كند، به درد مي‌آورد تا هم نشان دهد كه ضعف زن بي‌دفاع از ديدگاه مرد مي‌تواند قدرت او تلقي گردد و هم اينكه توان اين را دارد تا نگاه ابژه جنسي به زن و عروسك‌سازي از او را تغيير دهد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون