نگاهي به نمايشگاه «تارا بهبهاني»
در ستايش زيبايي
ساره بهروزي
نمايشگاه نقاشي «تارا بهبهاني» در گالري گلستان با عنوان «گذر از خيال» نگاهي خوشايند به خلقت دارد. آن هم در دنياي امروزي كه دغدغهها و رنج آدمي بيشتر سبب ترسيمهايي خاكستري و سياه شدهاند. رنگ و نقشهاي اين اثرها در عين شادابي و زنده بودن فرمها، جذابيت بصري بينظيري ايجاد كرده بودند. اين سرزندگي مرا چند ساعتي از دنياي پر هياهوي امروزي دور كرد. اگرچه خلق اثر هنري هر يك از هنرمندان ويژه همان هنرمند است. اما در اين بين افرادي از هنرمندان هستند كه در آثارشان به توليد برخي نمادها و المانهاي خاص ميپردازند. به نظرم يكي از اين هنرمندان «تارا بهبهاني» است. او به شيوهاي منحصربهفرد با بهرهگيري سنت و فرهنگ كهن ايراني همراه با عناصر و نشانههاي ديگر آثاري خاص خلق ميكند. آثاري لطيف كه بيش از هر چيز، زنانگي بر آن غالب است. نقشها و نشانههاي تابلوها سخنگوي موضوعات و مفاهيمي است كه هم آشنا هستند و هم ديرينه. در حقيقت هنرمند با همين نشانههاي آشنا و فرهنگ كهن ايراني مفاهيم قابل توجهي ساخته است.
در نقاشيها عناصر سنتي مانند كاشيكاري قديمي ايراني از مهمترين نشانهها به شمار ميروند. كاشيهاي معقلي، نقش گل و مرغهاي اصيل، اسبهاي در حال گذر و زنان زيباروي ساز به دست، در هر تابلو طوري بازآفريني شدهاند كه گويي تقدم و تاخري در بين عناصر نيست. يعني گاهي حس ميكنيم، اين نشانهها هستند كه از كاشيهاي پس زمينه بيرون آمدهاند و در نگاهي ديگر بالعكس، نقش و نگارههاي كاشي المان شدهاند. اثرها در پس زمينه و ديگر عناصر درهم ادغام ميشوند. اين درهمتنيدگي نمادها و پس زمينه علاوه بر جهانبيني هنرمند گويا داراي پيامي رمزآلود نيز هستند. لحظاتي حس ميكردم نقاشيها به جهت محتوا و موضوع سروده شدهاند. هماهنگي زنان با گل و پرنده، يعني اين خلقت ديرينهاي كه تصوير شده، معرفت بياني خاصي دارد. سوال اينجاست؛ آفرينش زيبا يا زيبايي آفرينش؟ گمانم اين فضاهاي لبريز از احساس و پيچوتاب گلها از دايره مكان و زمان خاص فراتر ميروند و به صورت ظاهر گرفتار نميشوند. با بياني آزاد در تمامي اثرها نه تنها زيبايي در آفرينش، بلكه لطافت و ظرافت خلقت را گوشزد ميكنند. كاشيهاي سنتي كه يا در درون خود زناني زيبارو دارند يا متحول شده و چهرههاي پرنشاط و شاداب زيبارويان را به بيرون از خود ميكشانند؛ همگي از زيبايي آفرينش سخن ميگويند. درست در جايي كه اين زيبايي و جذابيت خلقت يعني زنان، هماهنگ با پس زمينه پيراهني از نقش گل و مرغ ايراني به تن دارند، زيبايي بشر و طبيعت را يادآوري ميكنند. هر قدر تصاوير ترسيم شده را از تاريخ و تمدن ايراني و نقش و نگارههاي دوران تيموري و ديگر ادوار بدانيم كه بسيار ارزنده است، اما دنياي مهربان و پر از صلح و رهايي حاكم بر فضاي كليه آثار را نميتوان فراموش كرد. زنان ساز به دست، كنار آهو و گوزن يا چشم در چشم ما ميدوزند و لبخند ميزنند يا با پيراهني از گل و بلبل جزيي از فصل بهار شده و ميرقصند. اينچنين نگاه زيبا با عناصر عاطفي بيننده را بيشتر به درون اثر ميكشد تا صورت ظاهري. آفرينش زيبا و زيبايي آفرينش درهم ادغام ميشوند. به عقيده نگارنده محتواي دروني بيشتر آثار مخاطب را به شناخت كاركرد الهام از طبيعت زيبا در كاشيكاري، تاثيرگذاري عاطفي زنان با طبيعت متوجه ميكند. هماهنگي دو خلقت چشمنواز و آرامبخش. اما نكته قابل تامل در تمامي آثار مستتر بودن زنان در اين پيوند سنت و مدرن است.
ترسيم اسبها در تابلوها نيز نكته مورد توجه ديگري بود. اين حيوانات مأنوس با انسانها در آثار هنري معاني متفاوت و گستردهاي دارند. گمانم در اين نقاشيها پويايي، تيز فكري، گذر سريع زندگي را بيشتر ميتوان استنباط كرد. اسبهاي سفيد در تابلوها جز اين معاني نماد پاكي و عقل همچنين زندگي و نور نيز به نظر ميرسيدند.
اگرچه در تابلو اسبي زيبا به تنهايي حس سرعت را منتقل ميكرد، اما از جنگ و جنگاوري خبري نبود. بيشتر گذر سريع و شتابان زندگي بود كه در لابهلاي كاشيهاي معقلي تصوير شده بود. در نهايت تمامي اثرها به گونهاي است كه ستايش از زيبايي را يادآوري ميكنند. حالا چه زيبايي طبيعت باشد چه زيبايي و جذابيت چهرههاي شاد زنان، هر دو شور و شادماني را ميآفرينند و همچنان هم خواهند آفريد.