• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4206 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۱ مهر

برخيز و اول بكش (52) فصل ششم

مجموعه‌اي از مخاطرات- پاتك درون‌موسادي

نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف

عوارض جانبي عمليات براي دهه‌ها باقي مانده بود و بر روابط ميان مراكش و فرانسه كه هنوز دادگستري آن مسوول پيگيري اين پرونده است، سايه سياهي افكنده بود. همچنين اين تحقيق سوء ظن‌هايي را عليه افراد موساد برانگيخته بود و تمام آنهايي كه درگير اين ماجرا بودند با عجله پاريس را ترك كردند. براي سال‌هاي زيادي آنها در معرض خطر دادگاهي شدن بودند.

آيسر هارل در آن دوران در سمت مشاور امنيتي اشكول بود. هارل خسته و نااميد از اينكه از رياست موساد اخراج شده بود و پر از حسادت از موفقيت آميت، اسناد مربوط به بن باركا را برداشت و براي جنگ عليه آميت نزد اشكول رفت.

او طي يك گزارش طولاني كه به نخست‌وزير تسليم كرد، اظهار داشت: «موساد و از طريق آن دولت به انحاي مختلف به كشتن سياستي مرتبط است كه اسراييل در آن نه‌تنها منفعتي نداشت و ندارد بلكه معتقدم از دورنماي اخلاقي، عمومي و بين‌المللي بايد در آن درگير مي‌شد.»

هارل تقاضا كرد كه اشكول، آميت را اخراج كند و يك فرستاده شخصي براي گفتن حقيقت به نزد دوگل بفرستد. اشكول اين درخواست را رد كرد و هارل، نخست‌وزير را متهم كرد كه شخصا در قتل دست داشته است و بلافاصله تقاضاي استعفاي او را كرد. او، اشكول را با گفتن اينكه «انعكاس اين اتفاق توجه عموم را جلب خواهد كرد و كل حزب (كارگر) با يك شرمساري وحشتاك مواجه خواهد شد» تهديد كرد.

زماني كه اين، كارگر نيفتاد او نكات عمده اين داستان را به هفته‌نامه‌هاي زرد نشت داد و زماني هم كه سانسور جلوي نشر آن را گرفت او مقامات رده بالاي حزب را از جزييات آن مطلع كرد و از آنها مصرا خواست تا عليه رهبري اشكول بپاخيزند. پس از آن اين اعضا سعي كردند تا گلدا ماير را ترغيب كنند تا رهبري يك كودتا عليه اشكول را در دست بگيرد. ماير قبول كرد كه آميت بايد برود اما او نسبت به اخراج نخست‌وزير خط مشي خود را داشت. او از توطئه‌گران با همان ترحمي كه مشهور بود، پرسيد: «من اشكول را پايين بكشم و جاي او را بگيرم؟ ترجيح مي‌دهم كه خودم را به دريا بيندازم تا اين كار را بكنم.»

زماني كه حملات تند هارل كاري از پيش نبرد، اشكول و آميت تصميم به پاتك گرفتند و با ضداخاذي به چنگ اخاذي رفتند. آميت به همكاران نزديكش گفت: «هارل تا زماني كه به او هشدار داده نشود كه در گذشته‌اش مواردي وجود دارد كه مي‌تواند ادعاهايش را كه او «محافظ اخلاق» موساد بوده است زير سوال ببرد، دست از كارهايش برنمي‌دارد.»

و حقيقتا موارد بسيار كافي وجود داشت. آميت پرونده الكساندر ايزراييلي را از آرشيو بيرون كشيد. ايزراييلي يك افسر نيروي دريايي بود كه در سال 1954، اسرار كشور را به مصر فروخته بود و سپس با اين نيت كه او را به دادگاه بياورند ربوده شده بود اما در حين انتقال به كشور به خاطر تزريق بيش از حد آرامبخش فوت كرد. هارل دستور داد جسدش را به دريا بيندازند و به خانواده‌اش گفته شود كه او در امريكاي جنوبي ساكن شده است.

آميت، پرونده ايزراييلي را به يك نيروي قديمي موساد كه از هارل نفرت داشت و با آميت خيلي رفيق بود و ماجرا را خوب مي‌دانست، داد. اين فرد، هارل را براي يك نشست دعوت كرد. اين فرد از هارل پرسيد، «چه فكر مي‌كني اگر اين ماجرا عمومي بشود؟ فكر نمي‌كني كه چنين مواردي ايجاب خواهد كرد كه يك بررسي و بازرسي دقيق صورت گيرد؟ البته ما سعي مي‌كنيم كه داستان لو نرود اما ما تنها افرادي نيستيم كه آن را مي‌دانيم و خيلي بد مي‌شود كه اين روزها توجه روزنامه‌نگاران به آن جلب شود.»

هارل موقعيت را درك كرد. مدت كوتاهي پس از آن استعفا داد.

براي آميت هم درس اصلي اين ماجرا اين بود كه«ما هرگز نبايد درگير اجراي وظايف حساس ديگراني بشويم كه هيچ منفعت مستقيمي در آن نداريم، علي‌الخصوص كشتن. ما بايد فقط افرادي را بكشيم كه براي منافع اسراييل تهديد هستند و اعدام فقط براي آبي و سفيد» كه ارجاع آن به رنگ‌هاي پرچم اسراييل است و منظور او اين بود، «فقط توسط اسراييلي‌ها.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون