ادامه از صفحه اول
شكاف در دموكراسي برزيل
اما اگر بخواهيم در خصوص گرايش مردم برزيل از چپ ميانه به راست افراطي نيز سخن بگوييم، بايد گفت كه كارنامه لولا داسيلوا در دوره رياستجمهوري 8ساله خود بسيار قابل قبول بود و توانست در اين دوره فقرزدايي جدي در برزيل صورت دهد. اما نبايد فراموش كرد در كنار اين اقدامات گسترده، فسادهاي گستردهاي نيز به وجود آمده است. از همين رو شاهد آن هستيم همانگونه كه دموكراسي و تحزب در برزيل پيشرفت داشته به همان نسبت نيز بحثهاي فساد نيز بسيار گسترده بوده است، زيرا سياستمداران برزيلي در برخي مقاطع فساد را نيز ايراد نميبينند. آنها تشبيهي در خصوص فساد دارند كه آن را به مانند گريس داخل چرخ ميدانند كه ميتواند توسعه در كشور را بهبود ببخشد. بنابراين فساد از منظر افكار عمومي بسيار مهم است. هرچند كه براي سياستمداران فساد چندان مهم نباشد، اما افكار عمومي نگاه خاصي به اين موضوع دارند و مردم برزيل نيز از اين قاعده مستثني نيستند. آنها به طور مدام در حال نظاره بحثها و دعواهاي سياسي اخير در برزيل هستند. اكنون شرايط به جايي رسيده كه يكسري مولفهها در برزيل بسيار مهم شده است. يكي بحث فساد و ديگري خشونتهاي داخلي در برزيل است. اين اتفاق را ميتوان شكافي دانست كه از دموكراسي در برزيل بيرون زده است و دموكراسي نتوانسته نظارتهاي لازم را در دستگاههاي اداري برزيل را اعمال كند. بنابراين گرايش و اقبال مردم به فردي كه براي بهبود اين شرايط سخن ميگويد، بيشتر است. حكومت چپگراها در اين سالها نتوانسته نظارت كافي را در اين زمينه داشته باشد. برزيل هم ساختاري دارد كه اگر زماني متمايل به چپ بود اكنون متمايل به راست افراطي شود جاي تعجب داشته باشد. اكنون نيز آقاي بولسانارو كه پيروز دور اول انتخابات رياستجمهوري برزيل شده چند ويژگي مهم دارد كه مورد اقبال عمومي قرار گرفته است. يكي از آنها اين است كه نظام ديكتاتوري سابق را نوستالژي از نظم ميداند، زيرا خود او نيز در دورهاي نظامي بوده است و معتقد است كه بايد با الگو گرفتن از يك سيستم نظامي بتوانيم يك نظم را مجدد به برزيل بازگردانيم، زيرا در حال حاضر شيرازه حكومت در برزيل زير سايه حكومت چپها گسسته شده و بولسانارو مدعي است كه ميتواند اين نظم را بازگرداند. در حال حاضر نيز با 46 درصد رايي كه آقاي بولسانارو در دور اول انتخابات به دست آورده بهطور قطع ميتوان گفت كه در دور دوم پيروز قطعي انتخابات خواهد بود.
شعارها و وعدههايي كه بيشتر موجب موفقيت آقاي بولسانارو شد نيز بحث مبارزه با فساد بود. اكنون در داخل برزيل نيز يك وضعيت دوقطبي وجود دارد كه اين شرايط بيشتر به نفع آقاي بولسانارو تمام شد و بحثهايي كه مطرح ميكند مهمترين بحث آن مبارزه با فساد است و هرجا اين شعار را مطرح كنيد مورد اقبال عمومي قرار خواهد گرفت. همچنين بحث مشابهت بولسانارو با دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده مطرح است. ترامپ اكنون پديده است كه از منظر داخلي كشور خودمان شاهد تحقير وي توسط بسياري از كشورها و عدم اقبال عمومي به او هستيم. اما در برخي كشورها واقعيت آن است كه ترامپ به عنوان نماينده بخشي از مردم امريكا مورد اقبال است. گاهي ممكن است در اين زمينه رسانهها تاثير چنداني در انتخابها و نگرش افراد نداشته باشند. ترامپ از آنجايي كه تمركز بيشتري روي مباحث اقتصادي گذاشته و شعار امريكا اول را پيگيري ميكند، يك اقبال عمومي را در داخل امريكا به وجود آورده است، زيرا مردم در مواردي بيش از رسانهها به تبليغات نگاه ميكنند. بنابراين بخشي از بدنه افكار عمومي برزيل به اين موضوع نگاه ميكند. افرادي كه علاقهمند به حمل اسلحه و حفظ كيان خانواده، مليگرايي قوي و مخالفت با چپها اقبال عمومي را به آقاي بولسانارو خواهند داشت.
اما در خصوص رقيب آقاي بولسانارو يعني آقاي فرناندو حداد كه مورد حمايت رييسجمهور سابق برزيل بود بايد گفت، زماني كه آقاي داسيلوا دستگير شد به هر حال سوالهاي متعددي براي مردم ايجاد شد. هر چند آقاي داسيلوا در حوزههاي مختلفي موفق بوده و توانسته به اقتصاد كشور رونق دهد هرچند كماكان فرد محبوبي است، اما براي بسياري در خصوص پروندههاي فساد، سوال ايجاد شد و افشاگريها نيز همگي بر راي مردم تاثيرگذار بود. آقاي حداد هم هرچند شهردار سائوپائولو بوده اما شخصيت چندان شناخته شدهاي در برزيل نيست. از همين رو مردم به سمت يك تغيير نگرش رواني سوق پيدا كردند، زيرا افكار عمومي وقتي به سياستمداران نگاه ميكنند تمايل بيشتري به افرادي دارند كه به سمت تغييرات جديد پيش ميروند. از همين رو يكي از اصليترين دلايل عدم اقبال به سمت آقاي حداد تغيير نگرش ميان مردم برزيل بوده است. حتي در شرايط كنوني با جسارتي كه آقاي بولسانارو وارد عرصه رقابت انتخاباتي برزيل شد و پس از سوءقصدي كه به ايشان صورت گرفت، محبوبيت وي را افزايش داد و شايد حتي اگر آقاي داسيلوا به عرصه ميآمد نيز توان رويارويي با او را نداشت، چرا كه آقاي داسيلوا حرفها و كارهايي را كه ميتوانسته در اين سالها انجام دهد، انجام داده و شايد حرف جديدي نداشته باشد. به هر حال حوزه چپ و راست طرفداران خاص خود را دارد. اكنون جامعه برزيل بيشتر نياز به يك تحول دارد و مردم اكنون اين تحول را در آقاي بولسانارو ميبينند.
پيشرانهاي اقتصاد نرم
ايجاد بسترها از مجامع آكادميك شروع ميشود. هرچه دانشگاهها بر روي تحقيق، سرمايهگذاري بيشتري كنند و زمان بيشتري به آن اختصاص دهند، خروجي، كمك به توسعه و رشد اقتصادي كشور خواهد بود. براي بسترسازي، بايد از يك «دره مرگ» عبور كرد. دره مرگ در واقع فاصله بين ايدهها و خلاقيتها تا مرحله اجرايي شدن آن است. هر چه اين فاصله كمتر باشد، كشورها بهتر ميتوانند از فناوري استفاده كنند و نتايج را بر رشد اقتصادي و توسعه بخشهاي مختلف اقتصادي خود ببينند. دره مرگ در كشورهاي در حال توسعه، عميقتر است. زيرا هنوز ساز و كاري براي اجرا كردن ايدهها و خلاقيتها، توجه به اقتصاد نرم، ارزشآفريني و توليد ثروت از آنها وجود ندارد. ميتوان تاثير تكنولوژي در اقتصاد و بخشهاي مرتبط را در دو مورد غير قابل انكار خلاصه كرد. اول سطحي از توسعه براي توجه به آن است. هر چه توسعهيافتگي در كشوري بيشتر باشد، توجه به ايدهها و خلاقيتها از اولويت بالاتري برخوردار خواهد بود. دوم، وجود ساز و كارهايي براي عملياتي كردن ايدههاي تكنولوژيكي است كه دراين مورد با نقصانهايي روبهرو هستيم. طبيعتا بسترسازي اجتماعي و ترغيبهاي هدايتكننده دولتي و حاكميتي نقش كليدي در افزايش توجه به تكنولوژي دارند.