آخرين مكاشفه نقالِ پيرِ هاليوود
علي وراميني
«Wonder Wheel» آخرين فيلم وودي آلن، بهنامِ چرخوفلكي در يكي از شهرهاي ساحلي امريكا اشاره دارد. آلِن استاد قصهگويي است؛ او بعد از نيم قرن فيلمسازي در اين سبكوسياق خودش ديگر به يك ژانر تبديل شده است. آنهايي كه سينماي او را پيگيري كردهاند، هميشه ميتوانند حدس بزنند كه آخرين ساخته وودي آلن چه ويژگيهايي دارد. انتظار دارند كه با يك داستان ساده، معمولا خطي، با استفاده از فرمهاي مرسومِ سينما و حضورِ ستارگان خوشچهره و مطرح هاليوودي مواجه شوند. انگار قرار است دوباره پاي قصهگويي نقالي بنشينند كه ديگر پيرِ ديرِ اين كار شده است. نقال پير اينبار هم سراغ موضوع مورد علاقهاش، يعني عشق رفته است. «واندرويل» داستانِ تراژدي يك مثلثِ عشقي نابهنجار و غيرمعمولي است كه از زبان راوي، به نام ميكي (با بازي جاستين تيمبرليك) نقل ميشود و خود راوي هم از اضلاع اين مثلث است. ميكي دانشجوي فوقليسانس در رشته تئاتر است كه چندسالي را بهخاطر حضور در جنگ از دانشگاه دور بوده است و حالا كه دوباره به دانشگاه رفته، تابستانها در ساحل كني آيلند واقع در بروكلين نجات غريق است؛ همانجايي كه جيني (با بازي كيت وينسلت) ديگر ضلع اين مثلث عشقي به همراه فرزند و شوهر دومش هامپتي (جيم بلوشي) تعميركارِ لوناپارك زندگي ميكند. داستان را راوي از جايي شروع ميكند كه ملال و تكرار پنج ساله زندگي اين زوج بههم ميريزد؛ جايي كه دختر هامپتي، كرولاين (با بازي جونو تيمپل) از دست شوهر گانگسترش فرار كرده و بعد از پنج سال قطع رابطه با پدرش به آغوش او پناه آورده است؛ قطع رابطهاي كه دليلش اصرار به ازدواج با گانگستري است كه دختر از دست او فرار كرده است. جيني از همان ابتدا از پذيرش كرولاين اكراه دارد اما چون خود را مديون هامپتي ميداند كه او را پنج سال پيش پناه داده است ميپذيرد كه دختر در كنارشان زندگي كند. جيني، شوهر اولش را در پي عشق نافرجامي و در حقيقت بيوفايي از دست داده و باز هم از سر ملال زندگي با هامپتي با ميكي رابطهاي نامشروع برقرار كرده است. رابطهاي كه با ورود كرولاين و عشق دوطرفه او و ميكي، بسيار پيچيده و تراژيك ميشود. به غير از اين چهار شخصيت اصلي داستان، با پسر جيني هم روبهرو هستيم كه ميلِ بيمارگونهاي به آتش زدن همهچيز در همهجا دارد. آنچيزي كه ميان اين پنج شخصيت داستان اشتراك دارد، تقدير و ناگريزي از آن است. اشاره گلدرشت وودي آلن به چرخوفلك و زندگي شخصيتها در پشت آن شايد از آخرين مكاشفات پيرمردي باشد كه در حال زيستنِ دهه نهم زندگياش است. استعاره چرخوفلك كه براي ما ايرانيان مانوس است به چيزهاي بسياري ميتواند اشاره داشته باشد. شما وقتي به چرخوفلك پا ميگذاريد، دايما در يك دور باطل و بيهدف هستيد كه اگر از حدي بگذرد بسيار ملالآور ميشود، محدوده اختيار شما به اندازه آن فضاي تنگي است كه روي آن نشستهايد و مقدارِ توانايي حركت شما در پيشرفتهترين چرخوفلكها با سادهترين آن خيلي تفاوت نميكند يا دقيقا در همان جايي كه سوار ميشويد، پياده ميشويد. در روايت چرخوفلكوارِ وودي آلن از هستي اين سه نكته را ميتوان رديابي كرد. زندگي جيني انگار دايما دچار دورِ باطلِ انگيزه/ملال است، هامپتي گويي از بختش گريزي ندارد و در نهايت به همان جايي باز ميگردد كه ابتدا بود و اينبار غمزدهتر، كرولاين كه به انتخاب اشتباه خودش پيبرده و البته جبر سِن و اقتضاي آن روزهايش را هم بيتاثير نميداند، به عنوان عاديترين و اخلاقيترين شخصيت داستان هم از بخت بدش گريزي ندارد، همانطور كه جيني از 40 ساله شدن گريزي ندارد. وودي آلن بسيار هوشمندانه كيت وينسلت را به عنواني زني ميانسال كه 40 سالگي، اين سن بحراني را در حال تجربه كردن است، انتخاب كرده است. وينسلت كه در اوج طراوت و زيبايي در تايتانيك به همگان معرفي شده بود حال با چهرهاي ميانسال، پيش رقيب عشقياش، دختري جوان و زيبا، قافيه را باخته است؛ نكتهاي كه نه تنها در فيلم بلكه ما به ازاي بيروني چرخ روزگار است. اما ميكي يا همان راوي داستان كه شخصيتي بيغم، خوشگذران و تقريبا بيدغدغه دارد هم در پايان و در مواجهه با عشقي نابهنگام، ناكام ميماند و بختي براي رسيدن به معشوق پيدا نميكند. تكليف پسر كوچك جيني هم كه هماره در حال آتش بهپا كردن است مشخص است. اگر روانپزشك را مداخلهاي براي تغيير آنچه ميلِ جبري پسر است در نظر بگيريم، اين مداخلهگري كاملا ناكام ميماند؛ چرا كه پسرك، بلافاصله پس از اتمامِ جلسه مشاورهاش، مطب را هم به آتش ميكشد. واندرويل در ژانرِ وودي آلني و در ساختار هاليوودي، از تجربههاي موفق كارگردان است. آلن در 82 سالگي بسيار با حوصله فيلم ساخته و به جزييات توجه زيادي داشته است. دكوپاژهاي پلانهاي دروني كاملا تئاتري است و تماشاگر را به فضاي ذهني راوي كه از عاشقان تئاتر و بهخصوص تراژدي است نزديك ميكند. ميزانسن و نور كاملا در خدمت فهم دروني كاراكترها قرار دارد و بازيهاي قابل قبول بههمراه قصه خوب و ريتمِ مناسب كسي را از ديدن فيلم پشيمان نميكند. اما همه اينها باعث نشد كه وودي آلن خودش هم از گردش روزگار قسر در برود. اكران واندرويل كه حدود 25 ميليون دلار بودجه ساخت آن بوده است، همزمان شد با بلوا و گسترش صحبتهايي كه در رابطه با آزار جنسي زنان در هاليوود مطرح شده بود. آلن اينبار نتوانست جوابهاي قانع كنندهاي به اتهامات هميشگياش بدهد. همين اتفاق تاثير شديدي روي فروش اين فيلم داشت؛ به حدي كه حتي بودجه ابتدايي آن هم بازنگشت و وودي آلن شگفتي چرخ را خارج از فيلم هم تجربه كرد.