برخيز و اول بكش (47)
فصل پنجم
گويي آسمان بر سر ما افتاده بود – همكاري موساد با نازيها
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
اسكورژني زيرك به يك راهحل ديگري رسيد. اسكورژني در ملاقات بعدي با والنتاين گفت كه دوستش ازاماي 6 به او يادآور شده كه اسكورژني در ايام پايان جنگ يك پيغامي به ستاد كل ارسال كرده بود كه در آن خواهان ارتقاي درجه والنتاين شده بود اما به ستاد كل يا والنتاين نرسيده بود.
چشمان والنتاين برق زد .با آنكه اين ارتقاي عقب مانده حالا ديگر كاملا نمادين شده بود اما براي والنتاين خيلي معنا داشت. او ايستاد و يك سلام هيتلري به اسكورژني داد و از او عميقا تشكر كرد. اسكورژني به والنتاين گفت كه آماده است به او نوشتهاي بدهد كه تاييد ميكند او (والنتاين) ارتقاي درجه يافته است. والنتاين از دوست تازه اطلاعات بريتانيايي اسكورژني به خاطر اطلاعاتي كه فراهم كرده بود خيلي سپاسگزاري كرد و موافقت كرد كه هر چقدر بتواند به او كمك كند. در همان حال اسكورژني از ديگر افسران ورماخت كه درگير پروژه موشكي مصر بودند به مادريد دعوت كرد. آنها در جشنهاي باشكوهي كه در خانه اسكورژني گرفته ميشد و با حساب نيروهاي كاركشته و ويژه وافن اس اس را دور هم جمع كرده بود، حضور بهم ميرساندند .مهمانانش ميخوردند، مينوشيدند و تا آخر شب لذت ميبردند بدون آنكه بدانند كه حكومت اسراييل پول غذاهايشان و نوشيدنيهايشان را ميدادند و مكالماتشان را استراق سمع ميكردند . اطلاعاتي كه توسط اسكورژني، والنتاين و دانشمنداني كه به مادريد آمده بودند اكثر مشكلات اطلاعاتي موساد را در خصوص برنامه موشكي مصر حل كردند. آن دقيقا مشخص كرد كه چه كسي درگير پروژه است و دقيقا وضعيت فعلي هر بخش از اين پروژه در چه مرحلهاي است.
موساد با مديريت ماير آميت با توجه به اطلاعات تازه و ارزشمندي كه از اين عمليات به دست آورد با استفاده از روشهاي موازي ترتيبي اتخاذ كرد كه پروژه موشكي مصر از درون فروبپاشد. يكي از اين روشها ارسال نامههاي تهديدآميز به بسياري از دانشمندان آلماني بود. آنها خيلي هوشمندانه و بر اساس اطلاعات دست اولي كه توسط والنتاين فراهم شده بود نوشته شده بود كه حتي جزييات محرمانه درباره دريافتكننده را هم در برميگرفت.
«گيدئون» نام سازمان بينام و نشاني بود كه نامهها با اين نام براي دانشمندان ارسال ميشد و مضمون آن اين بود، «به ياد داشته باشيد كه حتي اگر شما براي جنايات ملت آلمان در گذشته متهم نباشيد، قادر نخواهيد بود مسووليتي را كه امروز آن را انجام ميدهيد انكار كنيد . بهتر است كه شما بهطور جدي محتوي اين نامه را بررسي كنيد، هم به خاطر آيندهتان و هم به خاطر آينده خانوادهتان.»
در صبح روز 9 دسامبر، شيمون پرز، معاون وقت وزير دفاع و رافي مدان يك كيف قفل شدهاي كه شامل تعدادي اسناد به زبان انگليسي بود و توسط دفتر مديريت موساد براساس اطلاعاتي كه توسط اسكورژني، والنتاين و دانشمنداني كه به مادريد رفته بودند تهيه شده بود را حمل ميكردند، آنها با عجله براي ديدار با يكي از سياستمداران ارشد آلمان غربي و وزير سابق دفاع، فرانتس ژوزف اشتراوس، به آن كشور پرواز كردند. پرز و اشتراوس، معمار توافقنامه بازپرداخت ميان آلمان غربي و اسراييل بودند. اشتراوس از صندلياش بلند شد تا به دو اسراييلي سلام بگويد و او و پرز به گرمي همديگر را بغل كردند. پرز گفت: «ما براي شش ساعت نشسته بوديم. خدايا، آن مرد ميتوانست بنوشد. شراب از سراسر جهان و آبجو. من هم ميتوانستم بنوشم اما به آن اندازه؟ شش ساعت و ما از نوشيدن بازنايستاديم.» اطلاعاتي كه پرز به اشتراوس داد خيلي جزيي، بررسيهاي متقابل شده، معتبر و مهمتر از هر چيز ديگري كه پيش از اين به آلمانها داده شده بود. پرز به اشتراوس كه بايد ميفهميد از نشت اين اخبار به رسانهاي بينالمللي چه شگفتي به بار خواهد آمد، گفت، «غيرقابل قبول است كه دانشمندان آلماني به بدترين دشمن ما در چنين مواردي كمك كنند در حالي كه شما بيكار اينجا نشستهايد.» اشتراوس به اسناد نگاه كرد و قبول كرد كه دخالت كند. او لودويگ بولكاو را كه يك چهره قدرتمند در صنعت هوا و فضاي آلمان بود صدا كرد و از او خواست كه به كمكش بشتابد. بولكاو نمايندهاش را نزد دانشمندان و مهندسان هليگ فرستاد و به آنها شرايط كاري خوبي را در كارخانهاش پيشنهاد داد البته تا زماني كه آنها قول بدهند كه به مصريها كمك نكنند. نقشه كار كرد. اكثر گروه تازه به مصر برنگشتند، برنامه موشكي مصر كه به كمك آنها نياز فوري داشت با يك رويكرد امتناعي مواجه شد، برنامهاي كه به طور مرگبار پروژه را خواباند. آخرين تير تركش هم زماني رها شد كه نماينده بولكاو به مصر رفت تا دانشمندان باقي مانده را كه آنجا كار ميكردند قانع سازد تا به وطنشان برگردند. يك به يك آنها برنامه را ترك كردند و تا جولاي 1965 حتي پيلتس هم رفته بود تا سرپرستي بخشي از كارخانه هواپيمايي بولكاو را بر عهده بگيرد. امور دانشمندان آلماني اولين موردي بود كه موساد تمامي نيروهاي خود را براي متوقف كردن آن بسيج كرد، موردي كه به صورت يك تهديد هستيگرايانه از يك دشمن درك شده بود و براي اولين بار بود كه اسراييل به خودش اجازه داد تا شهروندان ديگر كشورهايي كه با آنها روابط ديپلماتيك داشت مورد هدف قرار دهد. يك گزارش فوق محرمانهاي كه در سال 1982 نوشته شده، تحليل كرده بود كه آيا ميشد با توجه به خطرات تازهاي كه بروز يافته بود، امور (دانشمندان آلماني) را با استفاده از روشهاي «نرم»- مثل پيشنهاد پول از سوي حكومت آلمان به دانشمندان- حل كرد، بدون آنكه نيازي به «ناپديد كردن اسرارآميز كروگ، يا بمبي كه هانالره وندي را ناقصالعضو كرد يا بمبهاي نامهاي يا ارعابآميزي كه ارسال شد.» گزارش نتيجه ميگيرد كه اين ممكن نبود زيرا موساد معتقد بود كه بدون تهديد مستقيم و خشونت عليه آنها، دانشمندان آلماني تمايل پيدا نميكردند كه پول را قبول كنند و پروژه را رها سازند.
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.
پايان فصل پنجم