سكوت دولت
و ميدانداري غيردولتيها
سيد محمدعلي ابطحي
واقعيت درون كارتابلها همواره با آنچه در ذهن جامعه وجود دارد، متفاوت است. مسوولان دستگاههاي دولتي معمولا پشت ميزها نشستهاند و آمار و ارقام را در كارتابلهايشان ميبينند يا اگر پيشرفته شده باشند كه نشدند اين آمار و ارقام را در مانيتورهاي پيش چشمشان مشاهده ميكنند در صورتي كه هم برداشت جامعه از اين اطلاعات متفاوت است و هم واقعيتها با اين اطلاعات كارتابلي. به اين معنا كه بخش زيادي از آنچه در كارتابلها اتفاق ميافتد در جامعه رخ نميدهد. بنابراين ذهنيت جامعه و تفكر آن هميشه تحت تاثير اطلاعاتي است كه در اختيارش قرار ميگيرد نه آنچه در كارتابلها وجود دارد.
همين رابطه اطلاعات كارتابلي مسوولان با واقعيات جامعه بود كه باعث شد در دوران سيدمحمد خاتمي بحث سخنگويي دولت به صورت جدي مطرح شود.
اولين سخنگو هم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي يعني دكتر مهاجراني بود. البته به صورت طبيعي هم وزارت ارشاد اين رسالت را برعهده دارد كه متاسفانه در دولت حسن روحاني دقيقا همين وزارتخانه يكي از ساكتترين و كمحرفترين وزارتخانهها بود در حالي اين وزارتخانه به صورت ذاتي رسالت سخنگويي و تبيين و توضيح فرهنگي و مطبوعاتي را برعهده دارد. در واقع اين ضعف بيش از حد وزارت ارشاد، در لال بودن دولت هم تاثيرگذار بوده است.
در دوره دوم رياستجمهوري آقاي خاتمي هم دبير هيات دولت يعني عبدالله رمضانزاده، سخنگوي دولت شد. اين انتخاب با اين استدلال بود كه در داخل كميسيونها و در صحن رسمي هيات دولت بحثها زيادي مطرح ميشد و اتفاقات مختلفي رخ ميداد كه بايد به گوش جامعه ميرسيد و اگر به گوش جامعه ميرسيد، ميتوانست حلال مشكلات باشد. به همين دليل دبير هيات دولت انتخاب شد تا جزييات اتفاقات درون دولت را بازگو كند.
در واقع تعيين منصبي به عنوان سخنگوي دولت براي توجه و اهميت دادن به افكار عمومي بود. اهميت دادن به «سخنگويي» در هر سيستمي و در هر بخشي از حكومت نشانه موفقيت آن بخش در جلب اعتماد عمومي است كه متاسفانه شايد يكي از بدترين نمرات سخنگويي يا جلب اعتماد عمومي را دولت روحاني داشته است كه ميتوان اينگونه تعبير و تحليل كرد كه اين بيخيالي نسبت به افكار عمومي به معناي بيتوجهي به مردم و قبول نداشتن پشتوانه مردمي است.
دولتي كه با پشتوانه مردم تلاش كند حتما بايد به «حرف زدن» و «سخن گفتن» و «افكار عمومي» توجه بيشتري داشته باشد. حسن روحاني هم چند بار تلويحا دولت خود را لال اعلام كرد كه البته تعبير درستي است. در طول زمان كمترين صحبت را دولت با مردم داشته است. اين سخن گفتن فقط به معناي داشتن سخنگو نيست بلكه تك تك اعضا و وزرا بايد اين رسالت جمعي دفاع از دولت را برعهده داشته باشند و نبايد اين موضوع را رسالت فردي و بخشي پنداشت.
در زمان سيدمحمد خاتمي به دلايلي كه شرح دادهشد، تصميم گرفت سخنگويي براي دولت تعيين كند اما بايد بدانيم كه شرايط فعلي كاملا با دوران خاتمي متفاوت است؛ در اين شرايط همه رسانه در اختيار دارند، همه اعضاي جامعه رسانهها را ميخوانند و دسترسيها زياد شده است. طبيعي است هر چه دولت سكوت بيشتري داشته باشد و كمتر صحبت كند فضا را براي دستگاههاي ديگر باز ميگذارد و دستگاههاي ديگر حاكميتي هم از اين فرصت استفاده ميكنند كه البته قابل تقدير است. در اين ميان اما اين روند ظلم در حق مردمي است كه نگاه متفاوتي دارند.
از اين جهت بايد «سخن نگفتن» دولت با مردم را ظلم در حق آنها دانست كه در حال حاضر جريانهاي افراطي كه پشتوانه اندكي در جامعه دارند صداي بلندتري هم دارند كه باعث ميشوند صداي اكثريت مردم ناديده گرفته شود.
همچنين اتفاقات روزمره اقتصادي كه در جامعه وجود دارد با اينكه با مسووليت مستقيم دولت نيست يا دست كم همه مسووليت آن به عده دولت نيست اما رقبا همه اين مسووليت را در غياب «سخن گفتن» به گردن دولت مياندازند.
دولت نه سخنگو دارد نه وزرا حاضرند صحبت بكنند و نه اگر صحبت ميكنند، حرمت كافي براي مردم قائلند و در بعضي از موارد سخن گفتنشان هم مورد پذيرش مردم نيست. در مجموع بايد گفت كمترين نمره ارتباطي را دستگاه دولتي موجود ميگيرد و اين فضا را براي دستگاههاي غيردولتي باز ميكند.
رييس دفتر رييسجمهوري دولت اصلاحات