• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4192 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۴ مهر

به‌مناسبت سالروز تولد و درگذشت هما روستا

نيناي مرغ دريايي

بهروز غريب‌پور

آن‌قدر حميد سمندريان را دوست داشتيم كه نگرانش بوديم مبادا ازدواج نكند. او خودش با شوخي‌هايش به اين نگراني دامن و هربار گريزي مي‌زد، داستاني تعريف و وانمود مي‌كرد هرگز ازدواج نخواهد كرد. ما كه خودمان تجربه ازدواج نداشتيم به او كه سنش و تجربه‌اش بيشتر بود به هر مناسبتي از اهميت و مزاياي تجربه‌اي كه نداشتيم ! داد سخن مي‌داديم ...

درست در زماني كه ما، با دريغ و تاسف پذيرفته بوديم، حميد سمندريان قصد ازدواج ندارد او «مرغ دريايي» چخوف را در تالار بيست و پنج شهريور-سنگلج- روي صحنه برد. ناگهان پچ‌پچه به راه افتاد كه نيناي مرغ دريايي- هما روستا- با سمندريان ازدواج خواهد كرد. هما روستا در آن سال‌ها به خاطر نوشتن خاطراتش از زندگي در سايه كمونيسم و بريدن از خانواده توده‌اي‌اش - سرهنگ رضا روستا- در مجله زن روز شهرتي به هم زده و موافقان و مخالفاني براي خود تراشيده بود.

حالا نگراني ما دوچندان شده بود: آيا حميد سمندريان انتخاب درست كرده است ؟ آيا هما روستا استاد ما را خوشبخت خواهد كرد يا اگر خوشبخت نمي‌كند، بدبخت نخواهد كرد؟... شايعه مثل هميشه بخشي از حقيقت بود. استاد ما كه با توده‌اي‌ها مطلقا ميانه‌اي نداشت دل در گروي يك دختر بسته بود كه به گونه‌اي قرباني حزب توده بود.

انتخاب رشته تحصيلي، برگشتن به ايران و حتما ازدواج كردن با سمندريان، دشمن هر گونه تشكيلات فرقه‌اي و دسته‌اي و حزب، عمق بريدن هما روستا از سرنوشت فلاكت‌بار پدرش را به نمايش مي‌گذاشت. پشت كردن به جهاني ترسناك و مخوف حزبي، او را بيش از يك بازيگر به نيناي چخوف شبيه مي‌كرد، به خصوص آنجايي كه خود را مرغ دريايي مي‌خواند و مي‌گفت: من همان مرغ درياييم، مرغي كه به دست تريگورين قرباني شده است ...

با چنين پيشينه‌اي هما –نينا- با استادمان وصلت كرد و از عجايب روزگار آنكه تا دم مرگ با او ماند؛ اوج و حضيضش را به‌ جان خريد، بيماري مهلكش را با مدارايي مثال‌زدني پذيرفت و حتي پس از مرگ نيز با او و ياد او ماند. نمونه‌اي از ازدواج‌هاي معجزه‌وار در دنياي هنرمندان و در دنياي هنرمندي كه آن همه از ازدواج بد گفته بود، آن همه واهمه از وصلت و ازدواج داشت...

هما روستا بازيگر بسيار شاخصي نبود ولي مي‌توانست هر نقش را با صداي خش‌دار و ته لهجه غيرفارسي‌اش به گونه‌اي متفاوت بازي بكند. شاهكار او همراهي‌اش با مردي بود كه روزگاري استاد و كارگردان نامدار و در آغازين سال‌هاي انقلاب وادار شده بود، رستوران‌داري بكند و باز به همان مقام شايسته‌اش برسد. برخلاف تصور شهرت‌طلب نبود، گزيده كار بود، دانش حرفه‌اي داشت، به چندين زبان تسلط داشت و با وجود غرور بي‌نظيرش، ساده، صميمي و صريح بود. او نينا بود؛ عاشق صحنه، عاشق نقشي كه تقدير برايش رقم زده بود: قرباني شدن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون