ورزش، جاذبه گردشگري
آرش نورآقايي
اسپانيا با جمعيت 46.5 ميليوني در سال 2017 توانسته 81.8 ميليون گردشگر خارجي را به اين كشور بكشاند. جاذبههاي فرهنگي و طبيعي تنها گوشهاي از راهكارهاي مسوولان گردشگري براي جذب اين تعداد به اسپانيا هستند.
فوتبال از ديگر مزيتها و راههاي جذب توريست است كه علاقهمندان را به اسپانيا ميكشاند، كدام فوتبالدوستي است كه نام رئال مادريد و بارسلونا را نشنيده و علاقهمند به مشاهده بازي اين دو تيم نباشد؟ گردشگراني كه به اسپانيا براي ديدن بازي تيمهاي مورد علاقهشان ميروند چشم بسته استاديوم نميروند و برگردند. معماري باشگاه نيوكمپ براي هر گردشگر فوتبالدوستي جذاب است، آنها ميتوانند با 200 يورو لباس تيم مورد علاقهشان كه شماره بازيكن مورد علاقهشان روي آن حك شده است را بخرند. پس از بازي هم فرصت دارند تا در محل جشن پيروزي با ديگر هواداران شادي كنند.
گردشگري ورزشي با عجله سر سازگاري ندارد، پيش از بازي ميتوان گشتي در شهر زد و خريد كرد و پس از بازي هم نوبت مراسمهاي پيروزي است. در كنار وجه اقتصادي، گردشگري ورزشي وجوه فرهنگي هم دارد. به عنوان مثال تيم بارسلونا فرهنگ كاتالان را معرفي ميكند. به اين خاطر است كه در تركيب اين تيم، بازيكناني از قارههاي مختلف حضور دارند. بنابراين بارسا تنها يك تيم فوتبال نيست بلكه يك فرهنگ است كه برد و باخت آن به معناي برد و باخت يك فرهنگ براي هوادارانش به حساب ميآيد.
مادريديها هم با باشگاه رئال به دنبال جذب گردشگرند. در عين حال از آنجا كه گاوبازي (ورزش باستاني اسپانيا) به واسطه مخالفت فعالان محيط زيست در بارسلون و كاتالونيا ممنوع شده، مادريديها با برگزاري اين مراسم، تمام علاقهمندان گاوبازي را به اين شهر كشاندهاند. در كنار بازديد از اين مراسم، كتابهاي مرتبط با ماتادورها و تاريخچه اين مراسم، كلاهها و ساير كالاهاي مرتبط به فروش ميرسد. تايلنديها به دنبال توسعه گردشگري از راه ورزش هستند؛ از اين روست كه با تشكيل وزارت ورزش و گردشگري، تلاش ميكنند ورزشهاي رزمي سنتي خود را مطرح كنند.
فرهنگ ايراني اما با سه ورزش سنتي گره خورده كه هر كدام ميتواند در جذب گردشگران خارجي و حتي توسعه گردشگري داخلي موثر باشد. كشتي ايران در جهان حرف براي گفتن دارد و بارها توانسته است در المپيك و جام جهاني مطرح شود و عناوين ارزشمندي كسب كند. اين ورزش تنها به واسطه برد و باخت براي ايرانيها مطرح نيست، مرام پهلواني و فنهايي كه برخي كشتيگيران كشورمان داشتهاند، آنها را از ساير ورزشكاران متمايز كرده است. حتي فضاي ورزشگاه در زمان بازي كشتي ميتواند يك جاذبه باشد، آنهم وقتي بدانيم كشتيگيران خارجي بسيار درباره لذت مسابقه در ايران سخن گفتهاند. با وجود اين مزيت، هيچ موزه درست و حسابي از كشتي و كتابي درباره تاريخچه كشتي در ايران به انگليسي وجود ندارد؛ ما حتي تالار افتخاراتي براي اين ورزش پر مدال خود نداريم. ورزش باستاني و اسباب و لوازم آن هم ميتواند جاذبه گردشگري باشد؛ با اين حال مانند كشتي در اين باره هم مجسمه و موزهاي درباره پهلوانان ايراني وجود ندارد. ما ميتوانستيم حتي از لوازم اين ورزش به عنوان كدهاي فرهنگي بهره بگيريم. لنگي كه پهلوانان به خود ميبندند، شلوارك بته جقهاي كه ميتواند طراحي مدرن داشته باشد در كنار زمزمههاي عرفاني، تزيينات زورخانه و ريتم موسيقيايي اين ورزش همگي اين قابليت را دارند كه جاذبه قلمداد شوند. چوگان، ديگر ورزش بومي ايرانيها هم مانند كشتي و ورزش پهلواني موزه ندارد. درباره اسبسواري و چوگان تاكنون قهرمانسازي صورت نگرفته و حتي بسياري از ايرانيها هم خبر ندارند روزگاري در ميدان نقش جهان چوگان اجرا ميشده است. با توجه به وضعيتي كه ورزشهاي بومي دارند، سخن گفتن درباره تكواندو و ساير ورزشهاي رزمي كه ايران در آنها در سالهاي اخير قهرمان آفرين بوده جاي خود را دارد.
اما فارغ از ورزش حتي ورزشگاهها هم ميتوانند جاذبهاي براي گردشگري باشند. در مونيخ شما ميتوانيد از استاديومي كه در آن تيمهاي مورد علاقهتان بازي ميكنند بازديد كنيد. در ايران ما ورزشگاه «آزادي» و « امجديه» را داريم كه حتي قابليت برگزاري كارناوال را دارند. اما متاسفانه امكاني براي بازديد از آنها نيست و حتي براي ورود به ورزشگاه انقلاب هم بايد مبلغ بالايي پرداخت كنيد. اين در حالي است كه در ساير كشورها فضاي سبز شهري، فضايي متعلق به همگان است. در فرانسه شما ميتوانيد به رايگان در فضاي سبز كاخ ورساي قدم بزنيد و تنها براي ورود به كاخ بايد بليت تهيه كنيد.
با توجه به آنچه گفته شد به نظر ميرسد ما نتوانستهايم ارتباطي ميان ورزش و گردشگري ايجاد كنيم و اين در حالي است كه از پتانسيلهاي بالايي در آن برخورداريم و با برند كردن يوز فرصت جديدي هم خلق شد كه متاسفانه هنوز به آن نپرداختهايم.