دميدن روح تازه در جان مردم
مرتضي مطهري
حسينبنعلي در سخنان و خطابههاي خودش، آنجا كه از امر به معروف و نهي از منكر صحبت ميكند، همواره صحبتش اين است: «وَ عَلَي الْاسْلامِ السَّلامُ اذْ قَدْ بُلِیتِ الْامَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یزیدَ» «2»، «انّی لَمْ اخْرُجْ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ في امَّةِ جَدّی» «3». بعد از بيست، سي سال كه اين حرفها فراموش شده بود، حسين بن علي به نام يك نفر مصلح و اصلاحطلب كه بايد در امت اسلام اصلاح ايجاد كرد، قيام كرد و به مردم عشق و ايدهآل داد. ركن اول حماسه زنده شدن يك قوم همين است. ملتي شخصيت دارد كه حس استغنا و بينيازي در او باشد. اينهاست درسهاي آموزندهاي كه از قيام حسين بن علي بايد آموخت. او حس استغنا و بينيازي به مردم داد. روزي كه ميخواهد از مكه حركت كند، يك ذره قيام خودش را مشروط نميكند و اينطور ميفرمايد: «خُطّ الْموْتُ علي وُلْد ادم» و در آخر خطبه ميفرمايد: «فَمَنْ کانَ فینا باذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْیرْحَلْ مَعَنا فَانَّنی راحِلٌ مُصْبِحاً انْ شاءَ اللَّهُ تَعالی» «1» من فردا صبح حركت ميكنم؛ هركس كه آماده جانبازي است و حاضر است خون قلب خودش را در راه ما بريزد و تصميم به ملاقات حق گرفته است، فردا صبح حركت كند كه من رفتم. ديگر بيش از اين حرفي نيست. اين مقدار استغنا قطعا در دنيا نظير ندارد.