برخيز و اول بكش (38)
فصل پنجم
گويي آسمان بر سر ما افتاده بود- پاكات انفجاري
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
ياريو به ناتان روتبرگ دستور داد تا بمبها را آمادهسازي كند. روتبرگ هم روي يك نوع جديدي از مواد منفجره كار را شروع كرد: ديتاشيتهاي نازك، قابل انعطاف، «ورقهايي از ماده منفجره، براي اهداف شهروندان غيرنظامي درست شد كه زماني كه منفجر ميشدند به دو ورقه استيل تبديل ميشدند» كه به او اين اجازه را ميداد كه مواد بيشتري را بگنجاند. روتبرگ توضيح داد كه، «ما مجبور بوديم سيستمي را تعبيه كنيم كه بتواند در تمام جابهجايي نامه در سيستم پستي ايمن باشد و سپس در زمان درست و مناسب عمل كند. بنابراين مكانيسم پاكت نامه به گونهاي عمل ميكرد كه بمب در زماني كه پاكت نامه باز ميشد عمل نميكرد كه در اين صورت كل چيز منفجر ميشد بلكه فقط زماني كه محتوي آن به بيرون كشيده ميشد عمل ميكرد.» اطلاعات فرانسه هم در اين خصوص در معامله با اطلاعاتي كه لوتس درباره فعاليتهاي جبهه ملي آزاديبخش الجزاير در قاهره ميداد با مركز تحقيق و توسعه همكاري ميكرد. واحد 188 همچنين به فرانسويها در قاچاق مواد منفجره به قاهره كه براي كشتن اعضاي اين جبهه به كار ميرفت كمك ميكرد. اولين هدفي كه براي وي بمب نامهاي ارسال شد، آلوييس برونر بود، يك جنايتكار نازي جنگي فراري كه معاون آدولف آيشمن بود و به عنوان فرمانده اردوگاه كار اجباري در فرانسه خدمت ميكرد كه 130 هزار يهودي را به كام مرگ فرستاد. واحد 188، محل او را در دمشق يافت كه براي هشت سال با يك نام ديگر در آنجا زندگي ميكرد. كشورهاي عرب به چندين جنايتكار جنگي نازي پناهندگي داده بودند و در مقابل خدمات متفاوتي را از آنها دريافت ميكردند. برونر به واحدهاي سرويسهاي اطلاعاتي سوريه، آموزش بازجويي و شكنجه ميداد.
برونر با كمك الي كوهن، يكي از عوامل رده بالاي واحد كه در ردههاي بالاي نهادهاي دفاعي سوريه فعال بود، پيدا شد. بعد از آنكه بن گوريون حذف برونر را تاييد كرد، ياريو تصميم گرفت كه يكي از لوازم ديتا شيت روتبرگ را روي اين نازي امتحان كند. روتبرگ گفت، «ما براي او يك هديه كوچولو فرستاديم.»
در 13 دسامبر سال 1962، برونر يك پاكت بزرگ نامه در دمشق دريافت كرد. او بعد از آنكه آن را باز كرد منفجر شد. صورت او بهشدت آسيب ديد و چشم چپش را از دست داد اما زنده ماند.
واحد 188 كه با داشتن بمبهايي كه به سمت اهداف ارسال ميشود هيجان زده بود، مصمم بود كه از همين روش براي دانشمندان آلماني استفاده كند. موساد اين درخواست را رد كرد. آنطور كه رفي ايتان توضيح داده بود، «من مخالف هر نوع روشي كه روي آن كنترل ندارم، هستم .پستچي ميتواند پاكت نامه را باز كند، يك بچه ميتواند پاكت نامه را باز كند. چه كسي اين را دوست دارد؟»
انجام اين كار براي آلمانها در مصر به نظر خيلي سخت و پيچيده ميآمد زيرا آنها به طور مستقيم بسته و نامههاي پستيشان را دريافت نميكردند. اطلاعات مصر تمامي نامهها و بستههاي پستي پروژه و افراد آن را در دفاتر «اجيپت اير» (EgyptAir) جمعآوري و آنها را به قاهره ارسال ميكردند. بنابراين تصميم بر اين گرفته شد در شب به دفتر خط هوايي نفوذ كنند و پاكات پستي را در كيسههاي پست بگذارند. براي باز كردن قفلها، ساخت يك شاهكليد بسيار پيچيده در كارگاههاي موساد شروع شد، عوامل موسادي كه به كمك واحد 188 رفته بودند توانستند در 18 نوامبر به دفتر اجيپت اير در فرانكفورت وارد شوند. متخصص نفوذ نقش خود را به عنوان يك عاشق بازي كرده بود و به زني كه خود يك عامل بود تكيه داده بود و هر دو به در دفتر اجيپ اير تكيه داده بودند. تيم وارد دفتر شد اما در پيدا كردن كيسه پستي شكست خوردند. روز بعد آنها دوباره امتحان كردند. در حالي كه آنها مشغول باز كردن در بودند ناگهان سروكله نگهبان پيدا شد كه كاملا مست بود.اينبار زني با تيم نبود بنابراين دو تا از مردان وانمود كردند كه همجنسباز هستند و ترتيبي دادند كه بدون آنكه سوءظن نگهبان مست را برانگيزند فرار كنند. شب بعد تلاش ديگري شد و اينبار كار به راحتي صورت گرفت. بستههاي پستي كه بايد به مصر فرستاده ميشد روي يكي از ميزها بود. تيم پاكات جادويي را وارد كيسههاي پستي كردند.
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.