نسبت ما و عاشورا
اما بايد اعتراف كنيم كه ما يك از هزار هم نتوانستهايم و نميتوانيم حق عاشورا را بپردازيم. عاشورا خدمتها و لطفهاي بيشماري به ما كرده است كه ما حتي از عهده فهرستش برنميآييم. از جمله اينكه ما بسياري از آموزههاي عقيدتي و اخلاقي را از طريق مراسم نوحه و تعزيه منتشر كرديم و بر آنها صحه گذاشتيم. مفاهيمي چون عزت، مبارزه با ظلم، وفاداري، پافشاري بر حق، تلاش براي احقاق حق، اصلاح دين، گريز از ظاهرگرايي و از اين قبيل معاني، چيزهايي بودند كه عموم ايرانيها از مراسم عزاداري آموختند. نميگويم در كتابها و فرهنگهاي ديگر اين معاني را كسي نپرورانده و بر رويش تاكيد نكرده. حتما همه آزادگان جهان فارغ از دين و جغرافيايي كه در آن پرورش يافتهاند آزادگي و وفاي به عهد و برادري و راستي و ايثار را به عنوان اصول انساني تبليغ و ترويج كردهاند. به يك اعتبار تداوم حيات بسته به تداوم همين معاني است. اما در فرهنگ شيعه، از طريق بازخواني كربلا، اين معاني تكرار شدهاند و به همراه شير مادر وارد ذهن و ضمير ما شدهاند. از زمان آلبويه، حتي قبلش، هر حركت ضدظلمي كه در اين جغرافيا پا گرفته متصل به منبع لايزال كربلا بوده. پدران ما از سر هوشياري يك واقعه تاريخي را به تمام تاريخ و جغرافيا تعميم دادند و از آن يك مفهوم كلي يا صورت نوعي ساختند. هركجا ظالمي خودراي و بيرحم و گستاخ قدعلم كند، بهرهاي از يزيد دارد و هركجا مظلومي دست به قيام بزند زير چتر امامحسين است. اينكه در معارف ما آمده «ما اعظم مصيبتها» به اين معناست كه آن حادثه سال شصت هجري تبديل به صورت نوعي مصيبت و مبارزه شده است.حتي ما مرگهاي ساده عزيزانمان را به آن كانتكس فراتاريخي ميبريم تا قدري از صعوبت و جانكاهياش كم كنيم. هركس پسرش بميرد دلش را با ذكر مصيبت علياكبر آرام ميكند. هركس برادرش را از دست بدهد با يادآوري شهادت عباسبن علي به خودش تسليت ميگويد. هركس شيرخوارهاش را نتواند حفظ كند ياد آن ظهر عاشورا ميافتد كه علياصغر تشنه بود و امام او را سردست گرفت بلكه اشقيا او را آبي دهند. البته كه اشقيا شقيتر از آن بودند كه دلشان به رحم آيد اما امام در قامت پدري كه بايد فرزندش را نگه دارد رودرروي دشمن ايستاد و با ايشان اتمام حجت كرد كه اين بچه تشنه است... او آب خواست اما آنها نيزه زدند و... بيجهت كه آن روز را اعظم مصيبتها نام ننهادهاند. گفت چونكه صد آمد نود هم پيش ماست. كربلا از حيث مظلوميت و مصيبت و رشادت و شهادت و جوانمردي صد است و همه آنها كه مظلوم واقع ميشوند و مصيبت ميبينند و ميخواهند كه از خود رشادت نشان دهند و جوانمردي كنند و شهيد شوند در ذيل اين صد آسماني قرار ميگيرند. جالب اينكه جنس كربلا جور است و نمونه از هر طيفي دارد. پيرمرد دارد چون حبيب، تواب دارد چون حر، جوان رشيد دارد چون علياكبر، خواهر ستمديده شجاع دارد چون زينب، بيمار دارد چون زينالعابدين، غلام آزاده دارد چون جون، خواجه بلندمرتبه دارد چون زهير، تازهداماد دارد چون قاسم... وفادار باعاطفه و دريادل دارد چون عباس.. بيجهت نبوده كه ما هر بار كه خواستهايم با ظلم دربيفتيم به حسين تاسي كردهايم. ولكم في رسول الله اسوه حسنه. اين اسوه تداوم يافته و ائمه هدي را نيز شامل ميشود. همين تاسي به حسين مانند نيروي محركهاي است كه امت محمد را و شيعيان علي را جلو ميبرد.آيا فكر ميكنيد اگر ما حسين نداشتيم ميتوانستيم جنگ هشت ساله را تاب بياوريم؟ كدام تشييع شهيدي بود كه در آن داستان حسين و يارانش بازخواني نشود؟ انقلاب هم همينطور. ما انقلاب را در سايه كربلا به پيروزي رسانديم. يكباره مفاهيم چهارده قرن پيش بازتوليد شد و شاه كه دستش به خون بيگناهان آلوده بود برجاي يزيد نشست و شهداي انقلاب ملحق شدند به شهداي كربلا. قبلتر هم در مشروطه باز همين اتفاق افتاد. همين عبدالمجيد كه شهيد شد، انگيزهاي شد كه مردم از هر قشر به خيابان بيايند و عليه استبداد سينه سپر كنند. آيا اگر در كوي و برزن ذكر محرم و صفر نرفته بود، ميشد چنين سريع مردم را بسيج كرد و به مبارزه عليه استبداد فراخواندشان؟
محرم و صفر اما سنت بهمعناي متعارف نيستند. مراسم نيستند كه بشود در عداد ديگر مراسم قرارشان داد و فرماليته با آنها برخورد كرد. از من بشنويد ميگويم در اينجا ما نه با سنت كه با موجود زنده و پربركتي روبهروييم كه متناسب با حال و روز ما وضع ميگيرد. ما اگر خرافي و بدبخت و توسريخور باشيم اين مراسم هم تبديل ميشود به بازسازي خرافه. مصلحان ديني از قبيل مرحوم مطهري و شريعتي وقتي دادشان درميآمد كه چرا اين همه عاشورا را تحريف ميكنيد در اصل بر سر مردم خرافهپرستي داد ميزدند كه بدترين نسبت را با بهترين موجود زنده برقرار كرده بودند. امام علي ميگفت سلوني قبل عن تفقدوني. بعد آن اعرابي بيفرهنگ ميگفت تعداد ريشهاي من چندتاست؟ در خطبه شقشقيه كه امام نزديك بود اسرار را برملا كند يكباره مردي بيفرهنگ سوالي كرد و رشته كلام را بريد. ابنعباس ميگويد در تمام عمرم بر چيزي چون اين سخن نيمهتمام دريغ نخوردم.
اعتراف ميكنم من هم وقتي ميبينم كه گاهي نسبت ما با عاشورا به اندازه همان بيفرهنگان اعرابي تقليل پيدا ميكند، دريغ ميخورم. بيمبالغه ميگويم كه محرم ميتواند تمام مشكلات سياسي و اقتصادي ما را حل و فصل كند. ظرفيتهاي اين مراسم آنقدر بالاست كه ميتواند همه ما را با هر گرايشي، در برابر ترامپ و دمودستگاه ظلم و جورش متحد كند. ما در سايه تفضل سيدالشهدا ميتوانيم هر تحريمي را تاب بياوريم. ميتوانيم خودمان را بسازيم و عقبماندگيهايمان را جبران كنيم. ميتوانيم نسبتمان را با عالم عوض كنيم و اين تكه از دنيا را به بهشت روي زمين تبديل كنيم. شعار نميدهم بلكه قسم ميخورم در عاشورا ظرفيتهاي كشفنشده بسيار هست. هنوز هزاران ظرفيت عاشورا بر ما پوشيده است و كافي است متواضعانه وضع درست بگيريم تا درهاي رحمت كربلا به رويمان باز شود. اما متاسفانه گاهي از در خرافه و بيفرهنگي وارد ميشويم و سوالاتي سطحي و سخيف ميپرسيم. شما كدام فرهنگ و دين و آيين و عقيدهاي را ميشناسيد كه در قرن بيستويكم بتواند اين همه پير و جوان را از خانه بيرون بياورد و آنها را وادار به كار خير و ثواب كند؟ در اربعين ميگويند نزديك بيست ميليون زائر به پابوس امام حسين ميروند. بيست ميليون؟ ميدانيد معني اين حرف يعني چي؟ يعني اينكه وجود بابركت امام حسين ميتواند امنيت سياسي و اجتماعي اين منطقه ملتهب را تضمين كند. يعني كه ميتواند همه گروههاي تروريستي و تكفيري را فراري دهد. يعني كه ميتواند موقعيت شيعيان را در جهان بالا ببرد. در همين عاشورا هم ميتوان از بركت اين وجود شريف بسياري از مشكلات و معضلات را حل و فصل كرد. مهم اين است كه من و شما بتوانيم نسبت درست و معقول و مومنانه و متدينانه با آن واقعه برقرار كنيم و مثل پدرانمان در ذيل نام حسين در اصلاح فرهنگ و هنر و عقيده خود بكوشيم. انشاءالله.