آزادي بيان و آزادي اهانت
در اين شبكهها افراد با حضور خود هم ميتوانند تاثيرگذار باشند و هم از افكار و ايدههاي مختلف استفاده كنند. به نظر من وجود شبكههاي اجتماعي براي مسوولان و سياستمداران فرصت بسيار بزرگي است. به همين دليل بسياري از سياستمداران بزرگ دنيا با استفاده از شبكه اجتماعي توييتر، از اين ابزار براي ديپلماسي رسانهاي و ارسال نظرات خود استفاده ميكنند. واقعيت آن است كه در برخي مواقع تاريخي استفاده از اين ابزار بسيار تاثيرگذار بوده و سير وقايع را تغيير داده است. نقشي كه اين رسانه يعني شبكه اجتماعي توييتر در پويشهاي اجتماعي از طريق هشتگسازي و كمپينها دارا است، فرصتي ايجاد كرده تا تلاش مضاعفي براي شفافيت و مبارزه با فساد صورت پذيرد كه اين اتفاق محدود به ايران نيست. ويژگي ناشناس بودن كاربران نيز به نوبه خود يك فرصت است زيرا كاربران بدون هراس از تحت تعقيب قرار گرفتن در اين فضا حاضر شده و نظرات خود را بدون خودسانسوري مطرح ميكنند. مجموعه اين ويژگيها فرصتي خوبي را براي كنشگران و مسوولان كشورهاي مختلف فراهم كرده است تا با نبض افكار و انديشهها مستقيم در ارتباط بوده و از آنچه كه در زير پوست جامعه ميگذرد آگاهي پيدا كنند. در واقع هرچه بخواهيم از ويژگي مثبت اين رسانههاي نوظهور و شبكههاي اجتماعي به ويژه توييتر كه مشخصا مورد بحث من است بگوييم، كم گفتهايم اما در عين حال نبايد برروي برخي وجوه منفي اين رسانهها چشم بست. يكي از وجوه منفي شبكههاي اجتماعي سوءاستفاده از ويژگي ناشناس بودن كاربران است كه اين مهم موجب بيپروايي و پردهدري كاربران توام با اهانت شده است و اين واقعيتي است كه كاربران حاضر در شبكههاي اجتماعي بايد اين موضوع را پذيرفته و از اين نظر دلگير نشوند. متاسفانه در وضعيت سياسي ويژهاي كه بر كشور حاكم است كه اين شرايط از ديماه سال گذشته شدت پيدا كرد، شاهد حضور گسترده و پررنگ دو طيف سياسي مخالف جريان اصلاحات در شبكه اجتماعي توييتر هستيم. يكي از اين طيفها براندازاني مانند بعضي هواداران رضا پهلوي و منافقين خلق هستند كه با يك ادبيات خشن و تند با هرگونه گفتمان سياسي كه در مقابل آنها قرار دارد برخورد ميكنند. در سوي ديگر كه آنها نيز همصدا با جريانات خارجنشين اصلاحطلبان را هدف قرار دادهاند، افرادي هستند كه داعيه اصولگرايي از نوع افراطي آن را دارند. اين دوطيف يك اشتراك دارند و آن استفاده از روش فحاشي، تهمت و استفاده از خبرهاي دروغ است كه تلاش دارند به واسطه آن ديده شوند. در اين شرايط طيفي كه در وسط قرار دارد كه عمدتا طيف اصلاحطلب، اعتدالي و اصولگرايان معتدل هستند، بايد فضارا مديريت كنند. به نظر من همانطور كه آقاي زيدآبادي در يادداشتي به آن اشاره كردند، اين اتفاقات يك تهديد نيست بلكه چالشي است كه ميتواند تبديل به فرصت شود.
براندازان در شبكههاي اجتماعي از روشي استفاده ميكنند كه مسبوق به سابقه بوده و آن انتشار اخبار دروغ است. در سال 1356 مطلبي در روزنامه اطلاعات عليه امام به قلم يك اسم مستعار كه هرگز وجود خارجي نداشت به نام احمد رشيديمطلق منتشر شد كه درآن به حضرت امام اهانت شده بود. اين مطلب نتيجه معكوس دلخواه حاكميت را داشت تا جايي كه آتش خشم مردم از رژيم پهلوي را بيش از گذشته برانگيخت كه نتيجه آن پيروزي انقلاب در سال 1357 بود. درآن مقطع حضرت امام با تدبير ويژه خود، تهديد پيش آمده از سوي رژيم پهلوي را تبديل به فرصت كردند و با برخورد منطقي و بيان كردن مطالبات مردم، نقشههاي رژيم پهلوي را نقش برآب كردند از اين رو ميتوان فحاشيهاي امروز براندازان به جريان اصلاحات را به عنوان يك فرصت تلقي كرد. روش اصلاحطلبي روش براندازي نيست بلكه روشي است كه در چارچوب نظام جمهوري اسلامي ايران و احترام به ساختارها و قوانين تعريف ميشود اما باتوجه به اين مسائل همواره نگاه نقادانه به مسائل دارند.