دلار و رسانههاي امروز
امير پوريا
در يكي از فيلمهايي كه از انتهاي فروردين ماه در جشنواره جهاني فيلم فجر خواهيد ديد و نامش «دولتوف» است پيرمردي در سالهاي سخت اقتصادي روسيه اوايل دهه 70 در اتوبوس نشسته و با صداي بلند به قصد اينكه ديگران بشنوند و واكنشي نشان دهند؛ بلند ميگويد «اين افراطيها ديگه شورشو درآوردن. بايد از خودشون خجالت بكشن». كسي در جوابش چيزي نميگويد. سرگي دولتوف، نويسنده روس كه قهرمان فيلم است و آن زمان جوان خبرنگار نيمه بيكاري بوده؛ بعد از نوبت دومي كه پيرمرد جملهاش را با لحن اعتراضي تكرار ميكند؛ با لبخندي به سمت او برميگردد و ميگويد «باشه بهشون ميگم». پيرمرد ميپرسد: «به كي ميگي؟» جوان ميگويد: «به افراطگراها». اين شوخي كه واكنشي به اعتراضهاي بيمخاطب مردم در وسايل نقليه عمومي است؛ از جانب خود مردم ميتواند مطرح شود. ما هم در دهههاي قبل كه دوربين ويديويي و گوشيهاي دوربيندار؛ كمياب يا ناموجود بود؛ شوخي ميكرديم كه مردم با ديدن هر هنديكم سادهاي تصور ميكنند با يك گروه گزارشگر برنامههاي «طرح مشكلات مردمي» طرفند و آن دوربين هم صاف به اتاق مسوولان ذيربط وصل است. اما از جانب خود مديران و به ويژه در پاسخ به معضلات اقتصادي كه اين روزها با افزايش جنونآميز قيمت دلار بار ديگر كمرشكن و مردافكن شده؛ نبايد چنين نگاهي وجود داشته باشد. امروز عملا همين شبكههاي اجتماعي و محيط مجازي بخشي از رسانههاي ارتباط جمعي به شمار ميروند و حجم سيل آساي انتقادات و طعنههاي مردم بايد همچون يك اتفاق رسانهاي معتبر از سوي ردههاي بالاي مديريت كلان كشور جدي گرفته شود. حالا ديگر به كسي و كساني كه واسطهاي براي طرح مشكلات مردم باشند؛ نياز نيست و اين همه صراحت در باب بحران را نميتوان به نقهاي رايج اتوبوسي و مترويي شبيه دانست و به سياق عادت ديرين مديريت در اين كشور؛ به راحتي به باد فراموشي سپرد. شدت نارضايتي اعلام شده در شبكههاي مجازي؛ امروز تنها مجازي به چشم ميآيد اما بيشك ....