افت و خيزهاي هنري در سراسر دنيا وجود دارد و اين به گردش اطلاعات در دنيا وابسته است. اگر هنوز هم ميبينيد كه خوانندگان پاپ قديم كه امروزه اشتباها به آنها لسآنجلسي ميگوييم، با استقبال روبهرو هستند به دليل عدم دسترسي آنها است؛ در اصل اين در دسترس نبودن باعث بقاي آنها شده است.
اين اتفاق در تمام جوامع بشري براي انواع گونههاي مختلف موسيقي رخ داده و يكي از علتهاي آن رشد شبكههاي اجتماعي است.
اين شبكهها باعث شدهاند تا سرعت انتقال بيشتر شود و مردم با صداهاي متنوعتري مواجه باشند. اين به آن معناست كه گوش شنيداري جوامع گوناگون به سادهترين روش با هنرمندان مختلف ارتباط برقرار ميكند.
در كشورهاي توسعهنيافتهاي مثل كشور ما از آنجايي كه بزرگترين آسيب در حوزه موسيقي، عدم آموزش صحيح است، مردم گوش متخصصي براي شنيدن موسيقي ندارند.
طبيعي است كه نميتوان ايران و ديگر كشورهاي همسايهاش را با كشور توسعهيافتهاي مثل اتريش در حوزه هنر، مقايسه كرد. در اتريش غالب مردم در دوران تحصيل، آموزش موسيقي ميبينند و به همين خاطر هم هر صدا و موسيقياي را نميشنوند و طبيعتا براي آنچه ميشنوند ارزش بيشتري قائل هستند.
عامل بعدي، عدم داشتن رسانه مستقل در اين عرصه است. رسانهاي كه بتواند همه پتانسيل موجود در جامعه را عيان و بيان كند تا هم مردم اقبال غيرعادي به كسي نشان ندهند و هم هنرمندان خيلي زود از بين نروند.
در روزگار فعلي اساسا با توجه به تنوعي كه در موسيقي وجود دارد، مردم در سيكلهاي سهماهه سليقهشان تغيير ميكند چون در حال حاضر پايه موسيقي پاپ در دنيا براساس موسيقي الكترونيك و سمپلهاي صوتي شكل گرفته و شركتهاي توليد صدا هر سه ماه يك بار، سمپلهايشان را به روز ميكنند.
طبيعي است كه اين تغيير باعث تغيير در ذائقه شنيداري مردم ميشود. رشد تكنولوژيهاي صوتي و شبكههاي اجتماعي باعث تاثير در موسيقي تمام دنيا شده است.اما در جوامع توسعهنيافتهاي مثل ايران، چون بار فني كمتر است، اين «از بين رفتن» با سرعت بيشتري اتفاق ميافتد.
علت ديگر اين است كه در كشورهايي مثل كشور ما كه صاحب موسيقي خاص خود هستيم (موسيقي رديف دستگاهي) هنرمندان از روي ديگران كپي ميكنند؛ اين كپي هم در سبك و سياق موسيقيها نمايان است و هم در خوانش اشعار و تنظيم. اما هرچه يك قطعه بيشتر كپي باشد، كم اقبالتر است و زودتر از بين خواهد رفت؛ از اين رو گاهي برخي خوانندهها به ايجاد تمايز دست ميزنند مثلا حامد همايون در نوع خوانشاش از اشعاري كه براي او طراحي شده است سعي در ايجاد همين تمايز دارد. بودهاند خوانندگاني كه در تاريخ موسيقي پاپ با تغيير لحن براي خود تفاوتهايي را با سايرين به وجود آوردهاند.
اگرچه در هر دورهاي يك دسته هنرمند مطرح ميشوند اما چندتايي از آنها به شكل معدود باقي ميمانند كه تمايزي با ديگران دارند. اما اين تمايز صرفا مثبت نيست. اساسا در تمام جوامع بشري، تمايزها باعث معرفي ميشوند حالا خواه بار هنري به همراه داشته باشد، خواه اجتماعي.
پيش از انقلاب، مردم ما به واسطه عدم توسعه شهرنشيني به شكل حاضر، به كسي خواننده ميگفتند كه اساسا ششدنگ صدا داشت و ميتوانست در اكتاوهاي بالا بخواند اما در چند دهه اخير بر اساس توسعه شهرنشيني و هنجارهاي جامعه، آنچه بخش بالا دستي گوش شنيداري مردم جامعه را پر كرده و با اقبال خوبي همراه بوده، زنجموره است.
در يك دورهاي به دليل توجه به موسيقي پاپ و عدم صدور مجوز براي آن، به موسيقي سنتي بسيار اهميت داده شد آن چنان كه از دورهاي به بعد مردم هر چه با موسيقي ايراني ارتباط داشت را ناخودآگاه پس ميزدند. اما الان آن قدر ولنگاري در حوزه موسيقي پاپ رخ داده كه به نظر ميرسد مردم دارند رفتهرفته به اصل خود بازميگردند و به موسيقياي كه نشأت گرفته از موسيقي ايراني است، اقبال نشان ميدهند. اين سيكل هر دو دهه يك بار آن هم در جامعهاي تغيير ميكند كه متوسط سن افراد آن بيش از 25 سال است.