تعميم جزء به كل
سيدعلي ميرفتاح
در سايت بيبيسي فارسي، عكس مرد و زني را به اسم ديويد و لوئيز انداخته بودند و زيرش نوشته بودند دستگيري پدر و مادري كه 13 بچه خود را اسير كرده بودند... خبر تلخ و چرك و حال به هم زن است. اينها بچههاي خود را با زنجير بسته بودند و خانهشان بوي كثافت ميداد. بچه كوچكشان 2 ساله و بچه بزرگشان 29 ساله بوده است. بيچارهها اسير دست پدر و مادري مريض بودند و حسابي زجر كشيده بودند. با اينكه معمولا از خواندن و ديدن خبرها و عكسهاي حوادثي پرهيز دارم، كنجكاو شدم كه بفهمم اين ديويد و لوئيز كجايي بودهاند و پليس كدام شهر دستگيرشان كرده. هرچه خبر را بالا و پايين كردم اسمي از امريكا يا انگليس يا استراليا نديدم. قيافه ديويد و لوئيز به آسياييها و آفريقاييها نميمانست. براي همين تحريض شدم كه اصل و نسبشان را پيدا كنم. در تلگرام بيبيسي چيزي نبود، اما بعد از كمي جستوجو فهميدم كه اين زوج نكبت، كاليفرنيايي بودهاند و پليس كاليفرنيا شكنجهگاهشان را كشف كرده است. ظاهرا دختر 17 سالهشان از خانه فرار كرده، به سراغ پليس رفته و پرده از راز 30 ساله اين زن و مرد ديوانه برداشته. قضيه شباهت عجيبي به فيلمهاي «هارور» دارد. همسايهها گفتهاند وقتي پليس بچهها را از غل و زنجير باز كرد و به خيابان آورد، نگاه و رفتارشان طوري بوده كه انگار تا حالا آدم نديدهاند... همه جا آدم مريض هست و ممكن است در هر شهري پدر و مادر ساديست زندگي كنند. به بهانه اين لوئيز و ديويد نميتوانيم امريكا را ملامت كنيم و توي سر فرماندار كاليفرنيا يا دولت امريكا بزنيم و بگوييم اين چه مملكتي است و چرا چنين وضعيت رقتباري را براي شهروندانتان رقم زدهايد؟ اما اگر چنين خبري در ايران اتفاق افتاده بود و از بد حادثه اكبرنام، اعظم نامي با سيزده بچهشان چنين معاملهاي كرده بودند، آن وقت اولا «ما»همه از زندگي نااميد ميشديم، ثانيا مسوولان كشور را از بالا تا پايين سرزنش ميكرديم، به زمين و زمان فحش ميداديم و فرياد ميكشيديم كه اينجا جاي زندگي نيست. منظورم اين نيست كه حساس نباشيم و خبرهاي تلخ را جدي نگيريم بلكه ميگويم اگر موقع مرور اخبار جزييات تلخ را به «كل» تعميم دهيم، آن وقت خيلي سريع افسرده ميشويم و تواناييمان را براي بهتر كردن شرايط از دست ميدهيم. از آن طرف هم وقتي خبر خوبي در جاي ديگري ميشنويم، باز جزء را به كل تعميم ميدهيم و سر و صداي غيرمنصفانه راه مياندازيم. بيبيسي كه در اين خبر تلخ اسمي از امريكا و كاليفرنيا نياورده بود در خبر ديگري با عنوان «بالاخره زنان به خواسته خود رسيدند» بيش از 10 بار اسم عربستان سعودي را تكرار كرده بود. منظورم اين نيست كه آنها با قصد و غرض در يك خبر اسم كشور را حذف ميكنند و در خبري ديگر بيش از 10 بار اسم كشوري را تكرار ميكنند. قضاوت نميكنم، اما بعيد است دختران ايراني خبر «سارا جشجري» را بخوانند و به كامروايي او غبطه نخورند. كشوري كه تازه 17 سال پس از قرن 21 به زنانش اجازه رانندگي داده و آنها را شهروند حساب كرده در موقعيتي نيست كه مايه حسرت ديگران باشد. از گرفتاريها و محدوديتهاي زنان ايران بيخبر نيستم، اما هر طوري حساب كنيد ما آنقدر از سعوديها جلوتريم كه نبايد ناكامي خودمان را در تماشاي فوتبال با كامروايي مصنوعي و متظاهرانه و مختصر آنها مقايسه كنيم. بايد تلاش كنيم كه البته مشكلاتمان را حل كنيم، اما همچنان كه در خبر تلخ اول حق نداريم از يك امر شاذ و نادر حكم كلي صادر كنيم، در اينجا هم نبايد خنده نمايشي دختركي سعودي را به پاي همه زنان عربستان بنويسيم و فكر كنيم كه واقعا در عليآباد خبري است. رسانهها زيركند و ما بيآنكه حواسمان باشد دل به دلشان ميدهيم و همراهشان ميرويم. اما به كجا؟ خدا عالم است.