به بهانه سالگرد درگذشت همينگوي
ساده بنويس و پيچيده فكر كن
مهدي غبرايي
ارنست همينگوي، آنقدر نام آشنايي است كه انگار حرف تازهاي درباره او وجود ندارد. نويسنده امريكايي آنقدر جايگاهي بزرگ در ادبيات جهان دارد كه هم تحليلگران ادبي جهاني و هم ايراني، بارها و بارها دربارهاش نوشتند و مخاطب هم كتابهايش را خوانده. نكته جالب اما همين آشنايي با همينگوي است. همينگوي براي همه آشناست. هم مخاطبان خاص جهان ادبيات و هم مخاطبان عام. قشر خاص ادبيات همينگوي و آثارش را قبول دارد و مردم عادي هم حداقل يكبار با نام او برخورد كردهاند و اثري از آثارش را خواندهاند. چنين نويسندهاي راه سختي براي رسيدن به اين آشنايي را طي كرده؛ زندگي سرشار از تجربيات غني داشته و نوجواني و جواني پر از اتفاق از سرگذرانده. تجربههاي او در زندگي، شكار، ماهيگيري و جنگ، او را انساني بسيار عميق و پيچيده كرده. وامداري به ماركتواين و تاثيرپذيري از كتاب «هاكلبرفين» اين نويسنده هم باعث شده تا بتواند به زباني ساده، همه اين پيچيدگيها را در داستانهايش به سادگي روايت كند و آثاري درخشان براي ادبيات به ميراث بگذارد. همينگوي درباره سادگي و رواني متنهاي خود ميگويد: «هنر اين است كه نزديكترين روايت به واقعيت را بنويسيم. بايد ساده نوشت، اما پيچيدگي زندگي را تعريف كرد. اگر پيچيدگي درك شود و به سادگي نوشته شود، كار درخشان و ممتاز خلق ميشود.» با چنين روايت و تعريفي، همينگوي به استناد حرفهاي خودش يكي از درخشانترين نويسندگان جهان ادبيات است. در اين فرصت كوتاه اگر بخواهم پيشنهادي براي خواندن آثار او بدهم بعد از دو كتاب «داشتن و نداشتن» و «ناقوس مرگ كيست» كه مفصل درباره دلايل ترجمه اين دو كتاب در مقدمه كتابها نوشتهام و از اهميت نگاه اجتماعي همينگوي و نگاهش به جنگ گفتهام، دو كتاب «وداع با اسلحه» و «پيرمرد و دريا» كه اولي آغاز نگاه اجتماعي اين نويسنده و دومي دليل اصلي جايزه نوبل او است، پيشنهادهايي مناسب براي خواندن و درك دوباره همينگوي است.