«هارپ» و «هارت»
3- استيصال و درماندگي نيز ميتواند عامل ديگر شكلگيري اين نگرش جاهلانه باشد. اگر صفحات حوادث را خوانده باشيد، خواهيد ديد كه برخي افرادي كه در دام شيادان و كلاهبرداران ميافتند، حتي داراي سطوح تحصيلي پيشرفته و دانشگاهي هستند ولي هنگامي كه ماجراي آنان را ميخوانيم متوجه ميشويم كه استيصال و درماندگي موجب ميشود كه براي خروج از بنبست به شيوههاي رمالي پناه ببرند. اين كار چيزي شبيه پناه بردن به موادمخدر است. اين نگرشهاي خيالي و غيرواقعي، مثل موادمخدر فرد را در نشئه ناشي از آگاهي كاذب فرو ميبرد و نوعي آرامش و عدم احساس درد به او ميدهد. تحمل جهل كه فقط با علم واقعي قابل رفع شدن باشد، بسيار سنگين است، ولي آگاهي بدلي و كاذب نقش موادمخدر را در برابر تسكين درد فراهم ميكند. اعتياد به اين نوع آگاهيهاي دروغين منشأ بسياري از بيماريهاي رواني و اجتماعي است. 4- جذابيتهاي خبري اين نوع تحليلها را هم نبايد فراموش كرد. به ويژه با وجود فضاي مجازي كه منابع خبر كمابيش ناشناخته و جعلي ميمانند. كافي است يك نفر خود را به عنوان دكتر، استاد، مهندس يا غيره معرفي كند و اندكي اطلاعات درست و نادرست را مخلوط كند و به خورد جامعه دهد، معجوني كه آرامبخش است. بنابراين رسانههاي مجازي و فضاي ناشناخته آن هم موجب ساده شدن ردوبدل كردن اين كالاي نشئهآور ميان مردم شده است. سخنان ابطالناپذير به سادگي جذب ذهنهاي ساده و افراد مستاصل و كمدانش ميشود. اينجاست كه «پروژه هارپ» غربيها در اينجا تبديل به مخدر «لقلقه هارت» ميشود.