آيتالله موحديكرماني، عضو مجلس خبرگان رهبري از خاطراتش از ايام مبارزات انقلابي و نهضت امام در برنامه تلويزيوني دستخط ميگويد. اين عضو جامعه روحانيت مبارز همچنين خاطرات مشتركي با هاشمي رفسنجاني در مبارزات و درسهاي حوزه دارد و ميگويد كه اين اواخر خط سياسياش از هاشمي فاصله گرفته بود. مشروح صحبتهاي او در زير آمده است:
گذشته از اين جهت كه ما استفاده از درس امام ميكرديم ولي كلا بنده در گروهي بودم كه آن گروه پيشگام بودند در مبارزه و در اطاعت از امام و پيروي از امام و بيشتر همين آقاي هاشمي بود و ايشان خيلي فعال بود، مرحوم آقاي ربانياملشي هم همينطور خيلي مبارز بود و بنده هم با اين آقايان بودم، ديگر بعدا تمام برنامههاي ما با اين آقايان ادامه پيدا ميكرد.
هنرِ امام اين بود كه در مردم ايجاد اميد كرد، به مردم گفت مطمئن باشيد، شما پيروز هستيد، خيلي حرف بزرگي است در آن شرايط خفقان و وحشت و ترس و امريكا و غيره امام ميفرمود مطمئن باشيد، شما پيروز هستيد.
پس از فوت امام خميني آشيخ محمد هاشميانرفسنجاني بحث شورا را مطرح ميكرد و ميگفت خوب است در شورا حاج احمدآقا هم باشد، آقاي مشكيني ميفرمود من نيستم من را در شورا قرار نده، خيلي بحث شد 3 نفر باشند، 5 نفر باشند، چه كساني باشند، مدتي بحث در اين مورد بود كه شورا باشد و شورا چه كساني باشند؟ الان جزييات يادم نيست ولي سخنراني ميكردند تا بالاخره آقاي هاشمي رفسنجاني گفت اين بحث تمام شد الان ميخواهيم راي بگيريم كه رهبري شورايي باشد يا فردي باشد، آقاياني كه با رهبري فردي موافق هستند راي بدهند؛ اكثرا بلند شدند يعني نشان دادند نميخواهند شورايي باشد، ايشان گفت حالا كه به تك رهبري راي داديد، چه كسي باشد؟ آقاي آذري گفت آقاي گلپايگاني ولي از راست و چپ خبرگان فرياد بلند شد كه آقاي هاشمي مشخص است چه كسي باشد؛ آقاي خامنهاي، آقاي خامنهاي... وقتي ايشان فضا را اينطور ديد ميخواست راي بگيرد، آقاي خامنهاي بلند شد و گفت نه آقاي هاشمي، راي نگير من خودم مخالفم. من حرف دارم، راي نگير.
ايشان پشت تريبون آمدند و گفتند جايگاه رهبري جايگاهِ بسيار خطيري است، بسيار مهم است هر كسي نميتواند رهبري بكند، اگر اين انتظار را مجلس از من دارد - ضمن اينكه ايشان خفض جناح ميكردند و ميگفتند من در اين حد نيستم - ولي فرمودند اگر واقعا موافق هستيد بايد به من كمك كنيد، من به تنهايي نميتوانم اين كار را بكنم. شما خبرگان بايد به من كمك بكنيد، يادم هست كه آقاياني كه آنجا بودند، گفتند آقاي خامنهاي ما به شما كمك ميكنيم.
ما با شما هستيم هر چه شما بگوييد ما ميگوييم چشم. يكي آقاي آذري بود، مرحوم خلخالي بود، رايگيري شد و آقاي هاشمي هم بيان خوبي در حمايت از آقا داشت.
ما به آقاي رييسجمهور منتخب آقاي روحاني تبريك ميگوييم و ميگوييم اين آرايي كه شما داريد و با اين آرا هم رييسجمهور شديد آرايتان حلال است، طيب و طاهر نوشجانتان و به مردم هم ميگويم بايد به ايشان كمك كنيم.
بنده وقتي وارد حوزه علميه قم شدم و آقاي هاشمي هم وارد حوزه علميه قم شد، سن من 18 سال بود، آقاي هاشمي 15 سال بود، ما بهشدت به هم علاقهمند بوديم و با هم مانوس بوديم و همديگر را دوست داشتيم و اين پايهريزي شد از همان زمان و ما با هم بوديم در تمام مراحلِ مبارزات، درسها، بحثها، ضيافتها، گردشها، ما با هم بوديم و واقعا اين جو عاطفي خيلي قوي بود و من بهشدت از فوت آقاي هاشمي متاثر بودم. البته خطوط سياسي ما به هم نميخورد.
با ايشان (آقاي ناطق نوري) خصوصي هم صحبت كردم گفتم چرا نميآيي جامعه؟ بيا تو هم نظر داري، نظرات خوب داري نظرات خودت را ارايه بده، نظرات خوبي داري حيف است نيايي، ولي نميآمد. يك آزرده خاطري از زمان آقاي مهدوي داشت و قدري روي او اثر گذاشته بود كه آزرده خاطر شده بود و در مجموع من مُصر بودم و هستم كه ايشان بيايد.
من در سال 57، حدود ارديبهشت بود كه خواستم به عتبات عاليات مشرف شوم، كربلا و نجف و با شهيد آيتالله مطهري ملاقات خصوصي داشتم. آيتالله مطهري گفتند خوب است كه برنامههاي خوبي در اين سفر داشته باشي و به ملاقات با امام برويم و مطالبي كه لازم است به عرض امام برساني.
مخصوصا خطر فرقانيها را يادم هست آن زمان به من تذكر دادند، آن زماني كه فرقانيها با يك چهره مذهبي تجلي كردند، خودشان را نشان دادند، خيلي مذهبي، اهل تفسير قرآن، اهل نهجالبلاغه و مبارزه و چنين و چنان بودند و داشتند جوانان خوب ما را گول ميزدند و آنها را جذب ميكردند. اين خطر فرقانيها، وجود داشت . در نهايت يكي از آنها شهيد مطهري را ترور كرد و بالاخره ما موظف و مامور شديم مطالبي از طرف شخص آقاي مطهري و جامعه روحانيت خدمت امام بيان كنيم. فارس