مباركا باشد
سيد علي ميرفتاح
رفقا، عيدتان مبارك. انشاءالله سال 96 همه تلخكاميها و سختيها و ناراحتيهاي 95 را جبران كند. از صميم دل آرزو ميكنم كه خوب و خوش و خرم باشيد و در كنار خانوادهتان سالي پر از خير و بركت را پيش رو داشته باشيد... يك سال، تقريبا هر روز، در اين گوشه صفحه با هم حرف زديم. البته بيشتر من حرف زدم و شما شنيديد. چند نفري از شما البته دستي و اينترنتي و تلفني چيزهايي گفتيد كه من شنيدم. خيليها كه قبل از كرگدننامه، مرا نميشناختند، در طول اين يك سال با حقير رفيق شدند و با اين گوشه صفحه انس گرفتند. خدا را شكر در اين مدت كسي با ما دشمن نشد؛ چيزي ننوشتيم و حرفي نزديم كه خوانندگان بدشان بيايد و با اين ستون قهر كنند. من آنچه به عقلم – به عقل ناقصم- درست رسيد، گفتم و نوشتم. هيچ ملاحظهاي جز خير و صلاح كشور و مردمم را در نظر نگرفتم. براي خوشامد و بدآمد اين و آن حرف نزدم و براي اينكه كار خودم را راه بيندازم و موقعيت شخصيام را تثبيت كنم، دست به خواب قالي قدرتمندان نكشيدم. نميگويم اشتباه نكردم. حتما اشتباه هم كردهام، اما چون دلي و خيرخواهانه و مصلحانه نوشتهام، نوشتههايم به دل خيرخواهان و مصلحان نشستهاند. حرفهايم جاي بحث و چون و چرا دارند، اما هيچكدام از سرِ تفنن و در تمناي مزد و براي اسمدركردن نوشته نشدهاند. گاهي هم زعماي روزنامه بنا به مصالحي تشخيص دادند كه كرگدننامه را چاپ نكنند و زهر صفحه را بگيرند. دستشان هم درد نكند. تداوم روزنامه هزار بار مهمتر است از حرفهاي خوب و بدي است كه من و باقي نويسندگان ميزنيم... اما به رسم دم عيد، چند جمله هم بگويم كه معمولا دوستان به هم ميگويند. شايد روزهاي اول نسبتي كه ميان من و شما بود، نسبت نويسنده بود و مخاطب، اما حالا با هم دوستيم و ميتوانيم حرفهاي دوستانه بزنيم. اگر بدي يا خوبي ديديد به بزرگواري خودتان ببخشيد. اگر سخني لغو گفتيم ببخشيد و از گناهمان درگذريد. انشاءالله اگر عمري بود كماكان درخدمتيم. ضمنا از «كرگدن» هم غافل نشويد... راستي يك توصيه برادرانه هم بكنم. خيلي نگذاريد كه تلويزيون و گوشيهاي موبايل به تصرفتان درآورند. اجازه ندهيد كه عين بختك روي سينهتان بيفتند و امن و آسايشتان را از بين ببرند. قدري كتاب بخوانيد، كرگدن بخوانيد و به حال و روزتان فكر كنيد. مراقب دوستانتان هم باشيد. فيامانالله