يكهفته در بيروت؛ شهر هزار طايفه
كاجها هنوز در لبنان سبزند
جواد دليري
روزنامه نگار
سيب دريا، نرگس مرمرين،
بيروت پروانه سنگي، تابلو روح در آينه،
وصف نخستين زن و بوي ابر.
بيروت پرداخته از رنج و طلا، واندلس وشام.
نقره، كف، وصيتهاي زمين لا به لاي پر كبوتران
مرگ خوشه گندم، ستارهاي سرگردان ميان من و محبوبم...
از باران كوخ را بنا كرديم... (1)
عروس سالخورده خاورميانه همچنان زيبا و چشم نواز است، اگر چه زخمهاي كهنه جنگ و تجاوز و درگيري همچنان بر گونههاي سرزمين «تفاوتها و گونهگونيها»نشسته باشد. شهر بيروت پايتخت كوچكترين كشور خاورميانه در نزد ايرانيها و بسياري از مردمان جهان به «عروس خاورميانه» يا «پاريس خاورميانه» شهره بوده است و همچنان با همين نام مشهور است، هرچند سالخورده شده باشد. بيروت نگيني در ساحل مديترانه همچون پرنده افسانهاي، «ققنوس»، از ميان خاكستر دوباره جان ميگيرد و پرواز ميكند. بيروت را چه به خاطر قدمتش بستاييم چه براي مقاومتش چه اتحادمردمانش را بازگوييم را آرامش و مقاومتشان را ياد بياوريم، براي آيينها و مرامهاي گونه گونهاش كف بزنيم يا براي آزادي بيان زبانزدش. از قهوهنوشي و كافهنشينيهاي شهيرش بگوييم و از هنر و فرهنگ و رسانهاش بنويسيم. يا سرزمين جهاد گونهاش و تاريخ و زيباييهاي ديدنياش را دوست بداريم. هر كدام كه باشد شهر زيباييها و مقاومتها است.
بيروت شهر تفاوتها است. شهري زيبا و سرسبز و زخم خورده با خيابانهاي پرترافيك و پرمانع با آپارتمانهاي بلند محصور. شهر پرهياهو. فرقي ندارد در جنوب مسلمان نشينش برويد، يا در غرب سنينشين باشيد يا از شرق مسيحي نشين عبور كنيد. همه با دين و سياست گوناگون و ظاهري متفاوت كنار يكديگر در آرامش و لبخند گذر ميكنند. شهر هزار طايفه. شهر كافهها. شهري كه خيابانهايش بوي قهوه ميدهد.
و چه جالب گفته نزار قباني كه
از بيروت ميپرسي؟/خيابانهاي بيروت/ميدانها و قهوهخانههاش/رستورانها و بندرها/كشتيهاي بخارش، همه/در چشمهاي توست كه ميريزند/چشم ببندي بيروت گم ميشود
هنگام ورود به فرودگاه بيروت، تفاوتها در برابر نگاه هر تازه واردي نمايان ميشود. فرودگاه بيروت كه دامنه باندهاي آن در امتداد سواحل زيباي درياي مديترانه كشيده شده است، بسيار زيبا و چشمنواز است. آن سوي فرودگاه بيروت، نمايي ديگر ازتفاوتها و زيباييها به نمايش در ميآيد. قد برافراشتن تابلوهايي كه نمايانگر هويتهاي اسلامي و سياسي لبنان است. همانند تصوير رهبران حزبالله و مقاومت اسلامي يا انبوه تابلوهاي بزرگ تبليغاتي (همراه با چهره زن) در بزرگراهها، نشاني از هويت اجتماعي و اقتصادي بيروت را بر رهگذران بازگو ميكند. همهچيز در بيروت نشان از آن دارد كه لبنانيها در حال ترك خاطرات سالهاي تلخ جنگ داخلي هستند و به همين خاطر نماد «كاج» كه به عنوان درختي پرمقاومت و پايداري كه حتي در سرما هم سرسبز است، در همه جاي شهر ديده ميشود و بر پرچم ملي لبنان نيز نقش بسته است و حتي در بناها و ساختمانها هم از اين نماد استفاده شده است.
نزديك به 40 سال پيش جرقه آتش جنگ داخلي در لبنان افروخته شده و تا 16 سال شعلهور ماند. «عدنان » شهروند لبناني ميگويد: «خاطرات تلخ برادركشي از ذهن ما لبنانيها آرام آرام به تاريخ ميپيوندد.»
جنگ داخلي لبنان در 24 فروردين 1354-13 آوريل 1975- با حمله مسلحانه گروهي ناشناس به يك اتوبوس حامل فلسطينيها در محله مسيحينشين «عين الزمانه» در شرق بيروت و كشته شدن همه سرنشينان آن آغاز شد. در اين جنگ خانمانسوز هزاران لبناني و نيز فلسطيني جان خود را از دست دادند. دهها هزارتن زخمي و صدها هزارنفر هم از خانه و كاشانه خود آواره شدند و زيانهاي بسيار سنگيني به تاسيسات شهري و روستايي و ساختار اقتصادي لبنان وارد شد.
هرچند آثار 16 سال جنگ داخلي همچنان در برخي ساختمانها به چشم ميخورد اما تلاش كمنظيري براي بازسازي صورت گرفته است. اين تلاش در همه جا بهويژه در بخش مركزي بيروت كه بيشترين خرابيها به بار آمده نمايان است. اين منطقه بين دو بخش شرقي و غربي بيروت، سالهاي متمادي صحنه زدوخوردهاي سهمگين بين گروههاي رقيب بوده و به كلي ويران شده؛ اما ظرف 20 سال كه از پايان جنگ و امضاي موافقتنامه طايف ميگذرد، ساختمانها به همان شكل سابق بازسازي شدهاند؛ زيبايي خيرهكنندهاي كه نتيجه آميزش سنت و مدرنيسم است. هر چند هنوز در بيروت، اندك خانههاي ويران، مخروبه و سوراخ سوراخ شده ناشي از جنگ چندين ساله داخلي لبنان را ميتوان ديد. در بيروت، شيعيان در جنوب، دروزيها و سنيها در غرب و مسيحيان در شرق زندگي ميكنند. شمال آن نيز به درياي مديترانه محدود است؛ تركيبي كه مشابه آن تمام لبنان را در برگرفته است. تفاوت اين مناطق از نظر تسهيلات و امكانات شهري بسيار مشخص و روشن است، جنوب شلوغ، پرجمعيت، اما غرب و شرق به عكس كم جمعيتتر و مدرنتر. بيروت شرقي كه منطقهاي لوكس و گران قيمت است و بيشتر جمعيت آن نيز مسيحيان هستند و معروفترين محلات آن نيز اشرفيه و برج حمود است. نوع معماري و شهرسازي اين منطقه به معماري فرانسوي شباهت دارد، بيروت غربي كه اكثر جمعيت آن را مسلمانان سني تشكيل ميدهند و بخش سياسي پايتخت به شمار ميرود چرا كه بيشتر مراكز اداري و تجاري از جمله وزارتخانهها، كاخ رياستجمهوري، پارلمان، بانكها و... در اين منطقه واقع شده است. وجود هتلهاي متعدد در اين منطقه به ويژه كنار ساحل مديترانه، بيروت غربي را به منطقهاي توريستي تبديل كرده است. داون تاون، خيابان حمرا، روشه و مناره، مهمترين محلههاي بيروت غربي هستند. دانشگاه معروف امريكايي بيروت نيز در اين منطقه واقع شده است. بيروت جنوبي كه ساكنان آن را شيعيان تشكيل ميدهند و با نام ضاحيه شناخته ميشود. ضاحيه به معناي حاشيه شهر است. از ويژگيهاي جالب اين منطقه از بيروت شباهت آن به خيابانهاي و سبك شهر نشيني تهران با مردماني با چهره اسلامي است، ترافيك و خيابانهاي شلوغ و سيمها و كابلهاي برق و تلفن آويزان در آسمان از ديگر ويژگيهاي اين منطقه است. زينت بخش خيابانهاي اين منطقه تمثال شهداي مقاومت است كه بيشتر بر بالاي تيرهاي چراغ وسط بلوارها نصب شده است. فرودگاه بينالمللي بيروت نيز در اين منطقه واقع شده است. اردوگاههاي صبرا و شتيلا نيز در همين منطقهاند.
شهر هزار طايفه
لبنان 18 طايفه و آيين را در خود جاي داده است. آميختگي و تجانس بين جناحهاي مختلف مذهبي و قومي امروز ابعاد وسيعي پيدا كرده است. چنان كه در بسياري از آيينهاي مذهبي شيعيان، مسيحيان از سر شيفتگي حضور مييابند و همين طور در آيينهاي ديني مسيحيان، مسلمانان شركت ميكنند. در تنها شبكه تلويزيوني خاورميانه كه از لبنان به تبليغ دين مسيح ميپردازد حضور روحانيان مسلمان آشكار است و در تلويزيون «المنار» نيز كه ارگان حزبالله لبنان است، مشاركت پيوسته شخصيتهاي غيرمسلمان و تشكلهاي سياسي مسيحي ماروني، ديده ميشود. دكتر «اسامه محيو» مدير و رييس دانشگاه ادبيات و علوم انساني لبنان و مدير موسسه معتبر نخبگان قومي و اسلامي جهان عرب معتقد است: شايد كشوري با ويژگيهاي لبنان كه اديان و آيينهاي گوناگوني را در خود جاي داده است، نتوان در جهان يافت. او ميگويد: لبنان با وجود طوايف متعدد در درون خود يك جهان كوچك است. تقسيمبندي جغرافيايي البته در سياست هم اجرايي شده است. پس از حدود 20 سال جنگهاي داخلي در لبنان، گروههاي سياسي لبنان به دعوت عربستان سعودي در طايف گرد هم آمدند و در 30 سپتامبر 1989 توافقنامه طايف را امضا كردند. بر اساس اين توافقنامه، نظام سياسي جديدي شكل گرفت و سعي شد براي همه طوايف لبناني جايگاهي در بدنه سياسي كشور در نظر گرفته شود. قواي سه گانه در كشور بين سه طايفه اصلي (مسيحي ماروني- سني- شيعه) تقسيم شد كه طي آن منصب رياستجمهوري از آن مارونيها، نخستوزيري از آن اهلسنت و رياست مجلس نيز از آن شيعيان شد. با توجه به اينكه مسيحيان ارتودكس از حيث عددي در درون طايفه مسيحي لبنان دومين طايفه محسوب ميشوند، لذا معاون نخستوزير و معاون رييس مجلس از اين طايفه برگزيده ميشود.
اين تقسيمبندي يا به عبارتي بهتر، سهميهبندي طايفهاي، در پارلمان لبنان به شكل جزييتري مدنظر قرار گرفته است و سهم ديگر طوايف لبنان به خصوص اقليتها نيز در پارلمان ملحوظ شده است. پارلمان لبنان 128 عضو دارد كه بر اساس سيستم «مناصفه» يا تقسيم به دو، بهطور مساوي ميان مسيحيان و مسلمانان تقسيم شده است. اين تقسيمبندي نسبي، در درون هر يك از دو طايفه مسيحي و مسلمان نيز اجرا شده و براي همه 18 طايفه لبناني سهميه به نسبت جمعيت آن طايفه در نظر گرفته شده است. طبق قانون اساسي، نمايندگان با راي مستقيم مردم براي يك دوره چهار ساله برگزيده ميشوند. رييسجمهور كه رييس كشور محسوب ميشود با دو سوم آراء براي يك دوره 6 ساله از سوي نمايندگان مجلس انتخاب ميشود. رييسجمهور پس از مشورت با نمايندگان مجلس و بر اساس معرفي اكثريت نصف بهعلاوه يك نمايندگان مجلس، نخستوزير را معرفي و مكلف به تشكيل كابينه ميكند.
در سال 2008 و در چارچوب توافق دوحه، معارضه يا اقليت سياسي وقت توانست 11 كرسي از 30 وزارتخانه را به عنوان «يك سوم ضامن» در دولت به دست آورد كه با اين تعداد ميتوانست هر زمان كه بخواهد دولت را ساقط كند. اين حق بهطور عملي در سال 2010 مورد بهرهبرداري قرار گرفت و موجب سقوط كابينه سعد حريري شد. احزاب سياسي لبنان عمدتا بر اساس گرايش طايفهاي تقسيمبندي ميشوند.
پاريس خاورميانه
بيروت را پاريس خاورميانه لقب دادهاند؛ لقبي كه با سفر به آن متوجه ميشويد كه چندان هم اغراقآميز نيست؛ مجسمهها، سنگفرشهاي خيابان، سبك متفاوت زندگي در كـنار يكديگر و تاريخي كه هزاران قصه از آن بيرون آمده، ميتواند كمي شباهت را توجيه كـند. به تمام اينها همجواري آبهاي مديترانه را هم اضافه كنيد.
در بيروت صخرههاي معروف در ساحل روشه كه همچنان سمبل زيباييهاي لبنان محسوب ميشود، از نخستين جاهايي است كه توجه گردشگران را به خود جلب ميكند. اندكي دورتر، بلوار ساحلي مناره، جايي است كه مردم براي گردش و پيادهروي به آنجا ميروند. اندكي توقف در اين بلوار، فرصتي است نه فقط براي تماشاي امواج مديترانه، بلكه تامل در لباس و رفتار انسانهايي با مذهبها و آيينها و مرامهاي گوناگون كه تحمل يكديگر و همزيستي مسالمتآميز را به خوبي پذيرفتهاند. ميدان ستاره نيز يكي ديگر از محلهاي ديدني بيروت است. جلوي ساختمان پارلمان لبنان با يك برج ساعت در وسط ميدان و شش خيابان كه از اين ميدان منشعب ميشوند و شكل ستاره را ميسازند، تا حدود زيادي شبيه ميدان اتوال پاريس و الهام گرفته از آن. ممنوعيت عبور و مرور خودروها در اين خيابانها باعث شده كه سطح خيابان و پيادهروها در اختيار تعداد زيادي از رستورانها قرار گيرد؛ درست مانند پيادهروهاي خيابان شانزليزه پاريس. در همين منطقه دو ميدان معروف نيز جلبنظر ميكند: ميدان رياض الصلح، نخستين نخستوزير مسلمان لبنان پس از استقلال در 1943. در گوشهاي از ميدان ساختمان زيباي نخستوزيري و در گوشه ديگر ساختمان نمايندگي سازمان ملل متحد وجود دارد. بيشتر ساختمانهاي دولتي و مراكز مهم تجاري در اين منطقه واقع شدهاند و پس از آن ميدان بزرگ معروف به ميدان برج يا ميدان شهدا كه تاريخ معاصر لبنان را در حافظه خود جاي داده است. در يك سو كليساي مسيحي و در كنار آن مسجد اسلامي نشان بارزي از همزيستي پيروان دو دين بزرگ است. در گوشهاي از صحن همين مسجد، آقاي رفيقحريري، نخستوزير سابق لبنان به خاك سپرده شده و مقبره وي، غرق در گل، به صورت يك مزار سياسي براي جناحهاي مخالف دولت درآمده است. روزنامه النهار در ضلع شمال غربي ميدان شهدا، ساختمان بلند روزنامه معروف النهار به چشم ميخورد قديميترين روزنامه لبنان كه تاسيس آن به سال 1933 يعني حدود 70 سال قبل برميگردد.
در شمال بيروت منطقهاي قرار دارد به نام حريصا. يكي از مكانهاي سياحتي - زيارتي لبنان كه در فاصله 20 كيلومتري شمال بيروت قرار دارد. مجتمعي از كليساهاي چهارگانه كه اين منطقه روي قله كوهي مشرف بر شهر جونيه و خليج زيباي آن، از موقعيت بسيار جذابي برخوردار است و همين باعث ميشود علاوه بربازديدكنندگان اين منطقه، عده بسياري از گردشگران نيز به تماشاي اين كليسا بروند. جاده مارپيچي از ميان جنگل كوهستاني ميگذرد. عدهاي با تلهكابين خود را به كليسا ميرسانند. در جلوي در ورودي تابلويي ديده ميشود كه روي آن نوشته مزار سيده لبنان 1954.
قديميترين كليساي اين مجموعه كليساي كوچكي به ظرفيت چهل نفر است كه «Our Lady of Lebanon» يا «سيده لبنان» نام دارد. بناي كليسا شكل مخروطي دارد و يك راه پله مارپيچ روي نماي ساختمان، بازديدكنندگان را به بالا هدايت ميكند كه هرچه به سمت بالا ميرويم، از عرض پلهها كم ميشود. روي قله اين بنا مجسمه برنزي ۱۵ تني از مريم مقدس قرار داده شده كه تاجي از طلا بر سر دارد. اين مجسمه كه از بيشتر نقاط شهر قابل رويت است، در سال ۱۹۰۸ ميلادي ساخته شده است.
كليساي بزرگ ديگري به نام «بازليك» در اين مجموعه قرار دارد كه بزرگترين كليساي خاورميانه محسوب ميشود. سقف آن به نشانه پنج استان لبنان پنج سطح دارد. بلندترين ارتفاع سقف آن چهل و كوتاهترين آن بيست متر است. اين كليسا بيش از 100 سال قدمت داشته و سي و چند سال قبل بازسازي شده است. مسيحيهاي ماروني جشنهاي بزرگ مذهبي خود را در آن برگزار ميكنند. زير اين كليسا، كنيسهاي است كه «سيده لرد» به معناي «نگهبان» ناميده شده كه يكشنبهها در آن دعاي دسته جمعي قرائت ميشود. كنيسه الغفران» چهارمين كليساي اين مجموعه است كه ميزبان مراسمهايي چون تدفين، غسل تعميد و اعتراف است. در بيروت از شگفتيهاي طبيعت يكي صخره هاي«روشه» در غرب شهر است كه ميتوان گفت نماد بيروت به حـــساب ميآيد. و به آنها «عشاق» نيزمي گويند؛ يكي هم غار «جعيتا»كه درهجده كيلومتري شمال شهر واقع شده، غار «جعيتا» در ميان كوههاي زيبا قـــرار گرفته و دو طبقه است؛ غار بالا و غار پايين كه براي رفتن به غار بالا بايد سوار تله كابيني شد كه از ميان جنگلي زيبا ميگذرد.
روضهالشهداي بيروت
در جنوب بيروت و مركز منطقه ضاحيه، روضة شهدا المقاومة الاسلامية » يا همان گلزار و مزار شهداي مقاومت اسلامي (حزبالله لبنان) قرار گرفته است كه محل اداي احترام لبناني و علاقهمندان به حزبالله و مقاومت به شهداي مقاومت است. اين مكان در كنار مجلس اعلاي شيعي كه به همت امام موسي صدر راهاندازي شده است، قرار دارد. در نزديكي آن تصاوير شهداي مقاومت اسلامي زينتبخش خيابانهاي اطراف است. در روي نمادي كه در جلوي مزار شهدا نصب شده است، تصاوير امام موسي صدر، شهيد شيخ راغب حرب (نخستين دبيركل حزبالله لبنان) و نبيه بري (رييس حزب شيعي الامل و رييس مجلس لبنان) حك شده است. مكاني مسقف به طول و عرض تقريبي دوازده متر با حدود چهل قبر يكدست سفيد كه عكسي از هر شهيد در ويترين قبور به چشم ميخورد. وسط مزار، آرامگاه عماد مغنيه است؛ مزاري كه بالاي آن عكسي بزرگ از آن شهيد بزرگوار وجود دارد. در سمت راست، قبرِ حاج رضوان متوجه نام سيد هادي نصرالله، فرزند حسن نصرالله است.
شهيد عماد مغنيه معروف به حاج رضوان در 1341 در روستاي «طيردبا» واقع در شهرستان صور به دنيا آمد. او كه خود را مريد چمران ميدانست، معاونت «امنيت و مقاومت» حزبالله را برعهده داشت و اين در حالي بود كه كمتر كسي از هويت و مسووليت او اطلاع داشت. سازمان جاسوسي امريكا(CIA) 25 ميليون دلار براي اطلاعات منجر به دستگيرياش و پليس فدرال اين كشور (FBI) 5 ميليون دلار براي مرده يا زنده او جايزه تعيين كرده بود. وي سر انجام در 23 بهمن 1386 توسط موساد، بر اثر انفجار يك خودرو در مسير حركت او در محله كفرسوسه دمشق ترور شد تا بعد از دو برادر ديگر خود، جهاد و فواد، سومين شهيد خانواده باشد. محمد هادي در 21 شهريور 1376 در رويارويي مستقيم با سربازان اسراييل در منطقه «اقليم التفاح» در جنوب لبنان كشته شد و اسراييل بدون شناخت هويت وي، تصاوير جسدش را به نشانه پيروزي از تلويزيون خود پخش كرد. اين واقعه زلزله شديدي را در لبنان سبب شد و اعلام همبستگي و تسليت مردم لبنان و سران عرب را نسبت به سيد حسن نصرالله درپي داشت. پيكر وي و ديگر شهداي مقاومت در 6 تير 77 در عمليات مبادله، به لبنان مسترد شد.
گردشگري در لبنان
جمعيت ساكن در لبنان حدود چهار ميليون نفر است و گفته ميشود بيش از هشت ميليون لبناني نيز در خارج زندگي ميكنند. بيشتر مهاجران لبناني به تابعيت كشورهاي مقيم درآمدهاند اما پولهايي كه همهساله به عنوان كمك به خويشاوندانشان به لبنان حواله ميكنند، بخش مهمي از درآمدهاي ارزي اين كشور را تشكيل ميدهد. گفته ميشود لبنانيهاي مقيم خارج نيز سالانه پنج ميليارد دلار ارز به اقتصادي اين كشور تزريق ميكنند. اين رقم برابر با 30 درصد درآمد سالانه لبنان است. ميزان سپردههاي لبنانيها در خارج نزديك به 50 ميليارد دلار است. بسياري از لبنانيها معتقدند لبنان به سرعت ذخاير انساني خود را از دست ميدهد چراكه تعداد زيادي از افراد تعليمديده آن به دليل چرخه منفي اقتصاد كشور و اثرات فرساينده وضعيت فوقالعاده ناشي از قرار گرفتن اين كشور بين سوريه و اسراييل به خارج مهاجرت ميكنند. جان سيكالي يك مسيحي 26 ساله كه تازه از امريكا بازگشته به من ميگويد: براي من يك دليل بياوريد كه در لبنان بمانم. من هيچ كس را جز مادرم ندارم، تمام دوستانم به امريكا رفتهاند. من هم دوباره بازميگردم. اينيس ابي فرح، استاد آمار دانشگاه لبنان نيز ميگويد: 37 درصد از مهاجراني كه تا سال 2000 كشور را ترك كردند فارغالتحصيل دانشگاهها بودهاند. به جز اين، عوامل ديگري هم در تشديد روند مهاجرت لبنانيها به خارج موثر بوده است. گفته ميشود كه افراد تحصيلكرده و باسواد معمولا به كشورهاي خليج فارس و اروپايي و استراليا و كانادا مهاجرت ميكنند اما افرادي كه از آموزش پايينتري برخوردار هستند با انتخاب آفريقا و امريكاي جنوبي به حرفه تجارت روي آوردند و زندگي خوبي براي خود فراهم كردهاند. با اين همه، لبنان اكنون داراي نيروي مازاد و بيكار بالغ بر 80 هزار مهندس است. فقدان آمار رسمي، تحليل جمعيت شناختي لبنان را دشوار ساخته است. از آنجا كه توازن مذهبي، مساله سياسي بسيار مهمي به حساب ميآيد، دولت لبنان همواره از برگزاري سرشماري جديد خودداري كرده و به تنها سرشماري انجام شده در طول تاريخ لبنان، يعني سرشماري 1932 كه در آن فرانسويها با تلاش بسيار و دست بردن در آمار (نظير محاسبه كليه لبنانيهايي كه به خارج سفر كرده بودند به عنوان لبناني مسيحي) مسيحيان را اكثريت مذهبي اين كشور نشان دادهاند، استناد ميكند.
ناجي بجاني، استاد مديريت دانشگاه بيروت ميگويد: لبنانيهايي كه قدرت رقابت در بازار كار اين كشور را پيدا ميكنند از حقوق كمتري برخوردار هستند. به گفته اين استاد دانشگاه، اين قشر برجسته نيروي كار اگر از ارتباطات لازم با مراكز قدرت و داشتن واسطه محروم باشند، نخواهند توانست خود را به سطح بالاتري در شركتها و مراكز اقتصادي وارداتي برسانند. در لبنان شنيدم كه مالكيت اغلب بخشهاي اقتصادي در اختيار بخش خصوصي است و مديريت آنها نيز در دست خانوادههاي برجسته است. كريستين حكيم دانشجوي فوق ليسانس ميگويد: مردم به دليل اين اعتقاد كه اگر به خارج بروند فرصتهاي شغلي بهتري پيدا خواهند كرد و خواهند توانست براي خانواده خود پول بفرستند، كشورشان را ترك ميكنند. رياض طباره يك مقام مسوول در وزارت امور اجتماعي لبنان در تشريح دلايل مهاجرت نيروهاي متخصص ميگويد: اين كشور همه ساله تا 3 ميليارد دلار پول ارسالي از افراد مهاجر دريافت ميكند و بدون چنين پشتوانه حمايتي ميزان بيكاري كه اكنون پايين 20 تا 25 درصد است، خيلي بالاتر خواهد رفت. از نكات مهمي كه در محافل اقتصادي لبنان بيان ميشد، اين بود كه صنعت گردشگري لبنان يكي از منابع مهم ارزي و اقتصادي اين كشور است اما در سالهاي اخير اين صنعت با مشكلاتي مواجه شده است. لبنان در سال ۲۰۱۱ با ميزباني از بيش از سه ميليون گردشگر، ۱۴ ميليارد دلار از محل صنعت گردشگري درآمد داشت كه اين رقم در سال ۲۰۱۲ به ۱۰ ميليارد دلار و در سال ۲۰۱۳ به هفت ميليارد دلار كاهش يافت. در اين ميان تعداد گردشگران لبنان كه بيشتر آنها از كشورهاي اروپايي هستند نيز حدود ۴۰ درصد كاهش يافته و ميانگين مدت زمان اقامت آنها نيز از ۱۰ روز به يك هفته كاهش يافته است. در سالهاي گذشته بخش قابلتوجهي از گردشگران لبنان از طريق خاك سوريه وارد لبنان ميشدند كه در حال حاضر تعداد آنها به صفر رسيده است. همچنين درگيريها ميان طرفداران حكومت بشار اسد و گروههاي تروريستي مورد حمايت غرب و همچنين ناآراميهاي مرگبار در مناطق مرزي لبنان با سوريه كه بخش قابلتوجهي از آثار تاريخي لبنان به ويژه آثار تاريخي برجاي مانده از تمدن روم باستان در آنها واقع شده، صدمات زيادي به صنعت گردشگري لبنان وارد كرده است.
تاكنون مغازهداران و هتلداران دو شهر «بيروت» و «سيدون»، برجاي مانده از تمدن روم باستان كه هر دو از مقاصد برتر گردشگري لبنان به شمار ميروند، از كاهش چشمگير مشتريانشان خبر ميدهند. مالك يك هتل پنج ستاره در بيروت نيز ميگويد كه در يك سال گذشته به دليل كاهش چشمگير گردشگران، ۶۵ درصد كاركنانش را اخراج كرده و با ادامه روند كنوني شايد در آينده نزديك هتلش را تعطيل كند، هرچند در ماههاي گذشته بسياري از هتلها به دليل عدم توانايي مالكان آنها در پرداخت اقساطشان به بانكها تعطيل شدهاند.
هزينه رفت و آمد با كرايههاي گران
اقتصاد لبنان بر سه مبناي توريسم. اقتصاد باز و كشاورزي استوار شده و مرحوم رفيق حريري با بودجهاي بالغ بر 12ميليارد دلار توانست اين كشور را به بزرگترين كشور كوچك خاورميانه تبديل كند. بيروت به لحاظ اقتصادي شباهت بسيار زيادي به استانبول تركيه دارد. يكي از معمولترين و بهصرفهترين گزينههاي حمل و نقل در بيروت تاكسيهاي اشتراكي چهار نفره هستند كه سرويس ناميده ميشوند. سرويسها در مسيرهاي مشخصي رفت و آمد دارند و شبيه به تاكسيهاي خطي ايران كار ميكنند. با اين حال شايد بد نباشد خـيلي از مسيرها را پياده طي كنيد و با سبك زندگي بيروتيها و كوچه و خيابانهايش بيشــتر آشنا شويد. هزينه رفت و آمد در لبنان به ويژه بيروت به معناي كامل سرسامآور است. كرايه تاكسيها كه تماما بنز است گرانترين بخش زندگي است. نرخ هر مسير تقريبا در بيروت هزار لير ميشود، يعني تقريبا 600 تا 700 تومان. راهنماي لبنانيام ميگويد: علت گراني كرايهها، بالا بودن نرخ بنزين است. دولت لبنان از هر گالن 20 ليتري بنزين كه بهاي آن اكنون 20 هزار ليره (14 دلار) است، 14 هزار ليره ماليات دريافت ميكند. در اين حال بهاي هر 20 ليتر گازوييل برابر چهار دلار است. ميتوان گفت لبنانيها در زندگي شهري خود دغدغههاي يكساني با ايرانيها دارند آنها نهتنها به هزينه رفت و آمدها معترضند بلكه از عوارض و آلودگي محيط زندگي خود هم مينالند. حركت خودروهاي گازوييلي، سواري، مينيبوس و اتوبوس هواي بيروت را بيشتر آلوده كرده به گونهاي كه اين شهر از نظر سطح آلودگي هوا ميان 112 كشور خاورميانه در رديف چهارم قرار گرفته است. وجود 120 هزار دستگاه اعم از خودروهاي شخصي اتوبوس و كاميونهاي گازوييلي براي يك كشور كوچك رقم سنگين و غيرقابل باوري است.
صداي تير و بوي زباله
در لبنان و حتي در بيروت هنوز صداي تير شنيده ميشود. گاهي اوقات صداي تيراندازي آنچنان وسيع است كه خوف درگيري و نزاع را در ذهن افراد تازهوارد ايجاد ميكند، اما براي خود لبنانيها بسيار طبيعي است. گفته ميشود 80 درصد از جمعيت چهار ميليون نفري اين كشور سلاح گرم غيرمجاز در اختيار دارند. اكثر اين سلاحها از جنگ 15 ساله داخلي به جاي مانده است. مسلسل، هفتتير و سلاحهاي كمري وجه غالب اين سلاحها است. يك مقام امنيتي در حزبالله لبنان ميگويد: بهطور متوسط هر مقام رسمي بين 5 تا 15 جواز حمل سلاح براي خود، خانواده و همراهانش دارد. يكي از مشكلات اين روزهاي مردم بيروت، بحران زباله است. زبالهها به جاي آنكه وارد فرآيند بازيافت يا امحا شوند، در خيابانها رها شدند. اين بحران تا جايي پيش رفته كه مقامات بهداشتي اين شهر از شيوع بيماريهاي واگيردار ابراز نگراني كردهاند و سلامت مردم شهر را در معرض خطر ميبينند. يكي از راههاي برونرفت از وضعيت فعلي براي دولت لبنان، خروج زبالهها از اين كشور است. با اين حال به نظر ميرسد اين روش به دليل هزينههاي زياد روشي مطلوب براي دولت محسوب نميشود. بحران مديريت پسماند شهري بحرانهاي ديگري نيز در پي دارد، آلودگي منابع آبي يكي از آنها است. سوزاندن زبالهها يكي از راهكارهاي شهروندان بيروتي در چند ماه گذشته بوده كه كيفيت هواي اين شهر را تحتتاثير قرار خواهد داد. در جاي جاي شهر ميشد اين موضوع را ديد.
شهر فرهنگ
امروزه فرهنگ و هنر اين ملت در آثار موسيقي آن ظاهر شده است كه بر ديگر ملل عرب نيز تاثير گذاشته است. خوانندگان مطرح جهان عرب اغلب از لبنان هستند؛ اليسا، نوال الزغبي، هيفا وهبي، نانسي عجرم، فيروز، راغب علامه. لبنان براي هزاران سال محل عبور تمدنهاي مختلف بوده است. پس جاي تعجب نيست كه اين كشور كوچك داراي فرهنگي فوقالعاده غني و زنده باشد. وجود گونههاي بسيار قومي و مذهبي به رسوم پر بار موسيقي، آشپزي و جشنهاي لبنان كمك بسياري كرده است. مخصوصا در بيروت داراي هنر غني است و نمايشها و نمايشگاهها و شوهاي مد و كنسرتهاي زيادي در طول سال در نگارخانهها، موزهها، تئاترها و اماكن عمومي برگزار ميشود. جوان امروز لبناني اگرچه ظاهري غربي و مدرن دارد و با سنتهاي خاورميانهاي تفاوت دارد اما به لبنان متحد همچنان وفادار است. فرهنگ جاري در لبنان تبلوري از فرهنگ چند هزار ساله فينيقيها، يونانيها، آشوريها، ايرانيها، روميها، اعراب و تركهاي عثماني است و طي چند دهه اخير فرهنگ فرانسوي نيز به اين مجموعه اضافه شده است. جامعه لبنان مدرن، تحصيلكرده و شايد قابل مقايسه با جوامع اروپايي مديترانه است. اكثر لبنانيها دو زبانه هستند و عربي و فرانسه صحبت ميكنند. به همين دليل لبنان عضو سازمان بينالمللي كشورهاي فرانسويزبان است. با اين حال زبان انگليسي مخصوصا بين دانشجويان لبناني رايج شده است. اين كشور نه تنها محل تلاقي مسيحيت با اسلام بلكه دروازهاي است كه جهان عرب را به اروپا متصل ميكند. لبنان همچنين ميزبان دانشگاههاي معتبر مختلفي همچون دانشگاه لبنان، دانشگاه امريكايي بيروت، دانشگاه سنت جوزف و دانشگاه امريكايي لبنان است. فستيوالهاي بينالمللي مختلفي در لبنان برگزار ميشوند كه هنرمندان پر آوازه جهان و مردم بسيار از لبنان و كشورهاي ديگر را به سوي خود جذب ميكنند. مهمترين آنها فستيوالهاي تابستاني در بعلبك، بيت الدين و بيبلوس است.
قهوهنوشي و كافهنشيني
كافههاي بيروت بخش جداناپذير زندگي اجتماعي مردم در تمام سنين هستند. كافهها يكي از جذابترين مراكز براي تجمع چهرههاي سياسي و اجتماعي، انديشمندان، هنرمندان، نويسندگان است، روشنفكرها و روزنامهنگارها و البته دانشجوها و حتي مردمان عادي پاي ثابت كافههاي بيروتاند و هر طبقه و قشر براي خود كافهاي دارد؛ «داون تاون»، «راسبيروت» و «روشه». سه محلهاي است كه كافهها چه جديد، چه قديمي در آن مناطق قرار دارد. نكته جالب اين است كه در پيادهروها، بغلبهبغل كافهها قرار دارد و ميزها برپا، حتي در پيادهروها. در برخي كافهها قرارهاي اداري هفتگي برپاست. در كافهاي نويسندهاي از كتابش ميگويد يا در حال مصاحبه است. در كافه كناري آن جلسه هفتگي نمايش فيلم و گپ و گفت درباره فيلم تا پاسي از شب برقرار است. براي لبنانيها كافهها و پيادهروها و صندلي و ميزها انبوهي از تاريخ ديارشان و خاطره زندگيشان را دارد. مثل خيلي از ما ايرانيها و كافهها و پاتوقهايمان. در حاشيه يكي از برنامههاي خبري و بازديدها لحظاتي را در كافه كوستا در خيابان حمرا گذرانديم؛ كافهاي كه بيشتر نويسندگان و چهرههاي سالخورده و باتجربه آنجا تجمع كرده بودند، قهوههاي بيروتي نوش جان ميكردند و گپ ميزدند. ميگويند كه اين كافه محبوب غاده السمان نويسنده و شاعر عرب بوده است و براي ايرانيهاي بيروتنشين اين كافه شباهت زيادي به كافه نادري تهران دارد. بيروت را ميتوان يكي از خوشمزهترين شهرهاي دنيا ناميد؛ از لبنيات، ميوه و سبزيجات تازه آنكه بگذريم، غذاهاي اصلي مثل كبابها و پيشغذاهاي لبناني از خوشطعمترين غذاهايي خواهــد بود كه تا به حال خوردهايد با اينكه بيشتر رستورانهاي فستفود زنجيرهاي دنيا در بيروت هم شعبه دارند، شباهت ذايقه لبنانيها به غذاهاي ايراني و همينطور فراوانــي غذاي حلال باعث شده كمتر مسافر ايراني در اين شهر سراغ فست فودهاي زنجيرهاي را بگيرد. بيروت امروزي مملو از فروشگاه برندهاي معروفي است كه قيمتهايشان هم به خاطر اسم و رسمشان بالاست. به همين خاطر بيروت شهر شيكپوشان اســــت. با اينكه در بازارهاي محلي و سنتي ميتوان لباسهاي ارزانقيمت هم پيدا كرد ولي كمتر مسافري پيدا ميشود كه يك بار سراغ فروشگاههاي خيابان «حمرا» يا مركز خريد СΑΒ نرفته باشد. براي ديدن بازارهاي قديمي بيـــــروت بايد سري به خيابانهاي «وردون» و «مارالياس» بزنيد؛ عطر، ادويه، پارچه و شال از سوغاتيهاي سنتي بيروت است.
***
عروس سالخورده خاورميانه زيبا و چشمنواز است. بيروت شهر تفاوتهاست. شهري زيبا و سرسبز و زخم خورده با خيابانهاي پرترافيك و پرمانع با آپارتمانهاي بلند محصور. شهر پرهياهو. فرقي ندارد در جنوب مسلماننشيناش برويد يا در غرب سنينشين باشيد يا از شرق مسيحينشين عبور كنيد. همه با دين و سياست گوناگون و ظاهري متفاوت كنار يكديگر در آرامش و لبخند گذر ميكنند. شهر هزار طايفه. شهر كافهها. شهري كه خيابانهايش بوي قهوه ميدهد.
«هنگامي كه به بيروت سفر ميكنم پشيمانم/ و هنگامي كه به بيروت سفر نميكنم باز هم پشيمانم/ زندگاني در بيروت طاقتفرساست/ و زندگاني بدون بيروت نيز طاقتفرساست/ گريزگاه كجاست؟ / در حالي كه اندوه فراروي من و پس پشت من است... .» (2)
پينوشت:
(1) بيروت اشغال شده بود و فلسطينيها در آوارگي هم آواره شده بودند. محمود درويش صداي پرطنين تمامي داشت. واژهها هم تراشخورده و صيقل زده بودند. با تابلوهايي غريب و سرشار از افسون درد. آن قصيده در دفتر شعر «حصار لمدائح البحر» در جلد دوم مجموعه آثارش چاپ شده است... .
(2) غاده السمان شاعره لبناني
*گزارشي از لبنان با همين تيتر 15 سال پيش از بيروت تهيه و در روزنامه ايران منتشر كردم.