• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3140 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۷ دي

به ياد استاد باستاني پاريزي

استاد از بازنشستگي اجباري‌اش گله داشت

حسن حضرتي٭

من از سال 1371 در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا شاگرد استاد بودم. استاد مشاورم در رساله دكترا نيز بودند بنابراين رابطه نزديك و صميمي با استاد داشتم. آنچه بيش از هرچيز در اين مدت درباره شخصيت استاد توجه من را به خودش جذب كرد فروتني و تواضع واقعي ايشان بود. خيلي‌ها را در اطراف‌مان ديده‌ايم كه به بهانه‌هاي مختلف سعي مي‌كنند از خودشان تعريف كنند. بعضي‌ها هم آنقدر در تواضع ساختگي خود را غرق مي‌كنند تا به اين وسيله ستايش و تمجيد ديگران را بخرند. به گفته بزرگي، تواضع بيش از حد داشتن هم خود از نشانه‌هاي غرور و تكبر است. باستاني پاريزي هيچ‌كدام از اين خصلت‌هاي بد را نداشت. نه تواضع ساختگي و نه تكبر و غرور. او با 70 كتابي كه به يادگار گذاشت و شخصيتي بنام در عرصه علم و دانش ايران بود، در عمل و با رفتارش ثابت كرد دچار غرور و نخوت علمي نيست. به همين جهت با دانشجو و همكارانش هميشه رفتاري فروتنانه داشت. اين رويه ايشان در گروه تاريخ دانشگاه تهران كه هميشه و تا اين اواخر، نگاهي كاستي در آن حاكم بوده، خلاف فضاي مسلط بر آن بود. اين استاد تواضع و فروتني علمي واقعي بود و نه ساختگي. ايشان به درخواست دانشجويان بر پايان‌نامه آنها مقدمه مي‌نوشتند وهيچ اعتقاد نداشت شايد با اين كار شأن‌ ايشان پايين مي‌آيد.
نوع رفتار ايشان با استادان جوان گروه هم به همين شكل بود. بر خلاف برخي كه رفتارشان با تازه واردهاي گروه از سر كبر و غرور فراوان بود و در شأن خود نمي‌ديدند كه حتي پاسخ تماس‌هاي همكاران جوان‌شان را بدهند، اما باستاني پاريزي اين‌گونه نبود. من يك زماني جوان‌ترين عضو گروه بودم و استاد كهنسال‌ترين. مي‌توانم با قاطعيت بگويم استاد به انحاي مختلف مرا و بسياري از دانشجويان را حمايت كرد.
استاد باستاني پاريزي با وجود جايگاه علمي رفيع، بسيار نقدپذير بودند. خصلتي كه در ميان اهل علم كمتر مشاهده مي‌شود. به آثار باستاني خيلي‌ها بي‌رحمانه تاخته‌اند ولي ايشان هيچ‌وقت از اين نقدها برنياشفتند. از طرفي ايران‌دوستي استاد بر همگان روشن بود. ضمن اينكه علاقه خاصي به كرمان و زادگاهش پاريز داشت. ولي اين ايران دوستي و كرمان دوستي موجب نمي‌شد به ديگر ملت‌ها و قوميت‌ها نگاه منفي داشته باشند. يك‌بار پان ترك‌ها به ايشان حمله كرده بودند و ادبيات توهين‌آميزي درباره ايشان به كار برده بودند. به من در جلسه گروه گله كردند، نه به خاطر توهين‌ها، بلكه گله داشتند كه اصلا دليل اين توهين‌ها را نمي‌دانند و چرا آنها نگفته‌اند از چه ناراحتند؟! در همان جلسه ايشان كلي درباره آذربايجاني‌ها و علاقه‌اش به آنها سخن گفت. ضمن اينكه استاد علاقه وافري به موسيقي آذري داشت و از من برخي اجراهاي قديمـــــي خواننـدگان آذري را خواست برايشان تهيه كنم. در مدت حضورم در گروه تاريخ هيچ‌وقت نديدم استاد از موضوعي عصباني بشوند، جز يك مورد و آن هم بازنشستگي اجباري ايشان بود. اين اتفاق جزو معدود مواردي بود كه ايشان صريحا زبان به گلايه گشود و حتي گفتند «اعلام كرده‌ام اين 60،70 ميليون پاداش آخر خدمت را به من ندهيد و بازنشسته‌ام نكنيد» ولي انگار قبول نكرده بودند. اين واكنش استاد بيانگر اين بود كه چقدر ايشان محيط دانشگاه را دوست داشتند. حضور مرتب ايشان در گروه در ايام بازنشستگي هم مويد همين نكته بود. ايشان هر هفته دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها در اتاق‌شان حضور داشتند. همين حضور مرتب ايشان در گروه ما را بد عادت كرده بود و فكر مي‌كرديم هيچ‌وقت استاد را از دست نمي‌دهيم.
٭ استاد تاريخ دانشگاه تهران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون