پيش او كوثر نمايد آب شور
او پيچيده در آواز پر جبرئيل نزد پروردگارش رجعت ميكرد. آن روز عرشيان مرد بيكراني را به پذيره ميآمدند كه عاصيان زمين تن مطهرش را به طعن، فرسوده و جان ملكوتياش را به لجاج، آزرده بودند.
فاطمه(س) گوش به آخرين كلمات نوراني پدر داشت، و علي(ع) خود را مهيا ميكرد تا رسالتي را كه پيامبر(ص) در «تنزيل» قرآن برعهده داشت، با «تاويل» قرآن پي بگيرد. اما رحلت پيامبر(ص) آغازگاه اندوهي بزرگ بود، اندوه بزرگ علي(ع)، اندوه بزرگ فاطمه(س) و اندوه بزرگ ياران راستينش. زيرا هنوز با پيكر خورشيد مثالش وداع نكرده بودند، كه پارههاي شب بر فراز جزيرهالعرب گرد آمدند، تا مانع پرتوافشاني حقيقت شوند. و چه سخت روزي بود آن روز، كه حضرت صديقه(س) در كنار تربت پدرش فغان برآورد: بر من مصايبي فرو ريخت كه اگر بر سر روزهاي تابناك ميباريد، شب ميشدند.
اينك كه از آن روز – روز اندوه بزرگ – قرنها ميگذرد، جهان به احترام كلمات نوراني آخرين رسول خدا(ص) - كه جز كلام وحي نيست- به پا خاسته است و آن حقيقت جاودانه رفته رفته از ميان پارههاي شب روي مينمايد كه «الاسلام يعلوا و لايعلي عليه».
احمد آخر زمان را انتقال / در ربيع اول آيد بيجدال
چون خبر يابد دلش زين وقت نقل / عاشق آن وقت گردد او به عقل
چون صفر آيد شود شاد از صفر/ كه پس اين ماه ميسازم سفر
گفت هر كس كه مرا مژده دهد/ چون صفر پاي از جهان بيرون نهد
كه صفر بگذشت و شد ماه ربيع/ مژده ور باشم مر او را و شفيع
گفت عكاشه صفر بگذشت و رفت / گفت كه جنت ترا اي شير زفت
ديگري آمد كه بگذشت آن صفر/ گفت عكاشه ببرد از مژده بر
پس رجال از نقل عالم شادمان/ وز بقايش شادمان اين كودكان
چونك آب خوش نديد آن مرغ كور/ پيش او كوثر نمايد آب شور
«مثنوي مولوي، دفتر چهارم»
توضيح اعتماد
در شماره پيشين روزنامه اعتماد مورخ 27 آذرماه سال جاري گزارشي با عنوان «روايت پناهجويان » در صفحه جامعه به چاپ رسيده بود كه در اين گزارش به دليل نقص فني در كنار واژه «پناهنده» و «پناهندگي» عنوان «مهاجرت» و «مهاجران» نيز آورده شده است. «اعتماد» لازم ميداند توضيح دهد كه اين گزارش صرفا به وضعيت پناهندگي و پناهندگان پرداخته و كليه آمارها برگرفته از سايت كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) مربوط به پناهندگي است كه بدين وسيله تصحيح و از خوانندگان محترم عذرخواهي ميشود.