مريم وحيديان / حفظ وحدت و همگرايي اصلاحطلبان براي انتخابات مجلس دهم از ضرورياتي است كه در اين يك سال باقي مانده تا اين انتخابات بايد مورد توجه اصلاحطلبان قرار گيرد. علي تاجر نيا، نماينده مجلس ششم كه سابقه عضويت در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي و عضويت در دفتر تحكيم وحدت را داشته است به آسيبشناسي اصلاحات در اين يك سال گذشته از دولت اعتدال و هشت سال محدوديتهاي اصلاحطلبان در دولت پيشين ميپردازد. او معتقد است كه محدوديتهاي اعمال شده بر فعاليتهاي اصلاحطلبان در دولت نهم و دهم و تاثير هزينههاي آن بر مردم و اصلاحطلبان تاحدودي در انتخابات رياستجمهوري سال 92 ترميم شده است. او همچنين معتقد است كه بايد اصلاحطلبان با توجه به تغيير مردم در شرايط زمانه به گفتمانسازي بپردازند چرا كه در حال حاضر در كشور ما الگوهاي اجتماعي و آزادي سبك زندگي مردم نقش پر رنگتري نسبت به مسائل و دغدغههاي سياسي در ميان آنان پيدا كرده است و مردم به دنبال كنش سياسي با هزينههاي كمتر هستند. اصلاحطلبان بايد در اين شرايط جديد گفتمان خود را بر مبناي اين نوع شناخت از مردم تنظيم كنند. او همچنين عدم توجه اصلاحطلبان در دوره اصلاحات به نهادسازي را از اشتباهات گذشته اصلاحطلبان ميداند.
اصلاحطلبان در هشت سال دولت قبل با موانع و مشكلاتي روبهرو بودند. آيا در اين يك سال اصلاحطلبان توانستهاند براي احياي فعاليتهاي خود فضاي بازتري داشته باشند؟
من فكر ميكنم حركتي كه اصلاحطلبان در سال 92 رقم زدند و همچنين اقبالي كه مردم نسبت به كنش سياسي اصلاحطلبان بروز دادند نشاندهنده نوعي بلوغ سياسي در جامعه ما بود. اين بلوغ سياسي هم در ميان اصلاحطلبان و هم در ميان اقشار جامعه مشاهده شد كه قطعا در آينده نيزعلامت خوبي براي كنشهاي سياسي آتي اصلاحطلبان و بدنه اجتماعي آنان خواهد بود. در سال 92 اصلاحطلبان به عنوان مجموعه خواهان سهم در قدرت وارد نشدند بلكه با اعتمادسازي به مردم نشان داديم كه در جهت منافع كشور و همچنين پرهيز از افراطگرايي اتفاقات سال 92 را مديريت و سازماندهي ميكنيم. در سال 92 با كنارهگيري آقاي عارف كه به لحاظ فكري به اصلاحطلبان نزديكتر بود و با حمايت از آقاي روحاني توانستيم شرايطي را رقم بزنيم كه به نوعي رفتارهاي سياسي جناح مقابل و برنامههايش را به هم زد. جناح رقيب انتظار چنين وحدتي را از اصلاحطلبان نداشتند و اصلاحطلبان با اتخاذ حركتي همگرا و تدوين يافته منجر به روي كار آمدن دولتي شدند كه بيشتر در راستاي منافع مردم بود و به مطالبات و خواست مردم نزديكتر بود. طبيعتا انتظار اصلاحطلبان از دولت متناسب با نوع حمايتي است كه از آن انجام داده و اكنون هم انتظارات اصلاحطلبان از دولت بر همين مبناست. طبيعتا انتظار ما شرايط آرماني از دولت نيست. همچنين در واقع يكي از مهمترين انتظارات اصلاحطلبان در طول روند انتخابات رياستجمهوري يازدهم كه روي كار آمدن دولت اعتدال بود به حقيقت پيوست. البته آنچه تاكنون اتفاق افتاده قطعا شرايط ايدهآل به لحاظ توسعه سياسي در كشور نبوده اما به عقيده من شرايط مطلوبي ايجاد شده است. در قدم اول ايجاد روحيه در ميان اصلاحطلبان بوده است ودر آينده نيز با همگرايي و همراهي و توجه كلان نسبت به مسائل كشور ميتوانيم طرحي نو دراندازيم و شرايط جديدي را ايجاد كنيم. به هر حال بايد بپذيريم كه در فضاي دولت اعتدال امكان حضور و بروز بيشتري براي طرح نظرات اصلاحطلبان پيدا شد و تريبونهايي براي خود پيدا كرديم. هر چند ما با شرايط ايدهآل فاصلههايي را داريم.
آنچه اصلاحطلبان با آن روبه رو بودند موانع و مصايبي بود كه حتي امكان فعاليتهاي سازمانهاي سياسي اصلاحطلبي را نيز محدود كرده بود. آيا راهي براي بازسازي و از سرگيري آن فعاليتها در شرايط جديد وجود دارد؟
به عقيده من از دست دادن ابزارها و سازمانهايي كه اصلاحطلبان براي فعاليتهاي خود در اختيار داشتند از جمله احزاب و گروههاي سياسي فعال پيش از تشكيل دولت اعتدال صورت گرفت و مسووليت اين اتفاق بر دوش دولت گذشته و رفتارهاي سيستم قضايي است و طبيعتا دولت اعتدال در به وجود آمدن آن سهمي نداشته است. البته دولت به هر حال ابزارهايي را در دست دارد، اولا ميتواند با قدرتي كه به لحاظ اجرايي دارد، دوما با نظارت بر قوانين كه از اختياراتي است كه قانون اساسي در اختيار او قرار داده از ظرفيتهاي خود استفاده كند و فضاي مناسبي براي اصلاحطلبان ايجاد كند. به عقيده من اين مساله هم در راستاي وظيفه دولت است و دولت موظف است اين شرايط را براي همه به وجود آورد، حتي براي مخالفان خود و همچنين از آنجايي كه اصلاحطلبان حامي دولت هستند و متاسفانه آن سازمانيافتگي را براي حمايت از دولت و حضور سياسي خود ندارند به نفع دولت است كه روند احياي فعاليتهاي سازمان يافته اصلاحطلبان را تسريع كند. حضور اصلاحطلبان در نهادها و از سرگيري فعاليتهاي حزبي اصلاحطلبان قطعا حمايت و كمك به دولت براي تحقق شعارهايي كه عهد آن را با مردم بسته است و قطعا فعاليت اصلاحطلبان موانع راه انجام وظيفه دولت را كم ميكند.
با توجه به اينكه اصلاحطلبان توانستند ارتباط خوبي با بدنه اجتماعي خود داشته باشند و ما شاهد همدلي اصلاحطلبان و بدنه اجتماعي آن بوديم اين نگراني وجود دارد كه اين ارتباط با بدنه اجتماعي تا چه حد مستحكم است؟ و تا چه حد به شرايط بزنگاه انتخاباتي و تلخيهايي كه مردم در دولت گذشته چشيدند وابسته بوده است؟ چه راهي وجود دارد كه اصلاحطلبان بتوانند ارتباط خود را با بدنه اجتماعي خود مستحكم و سازمان يافته كنند؟
به عقيده من نخستين گامي كه اصلاحطلبان بايد مورد توجه قرار دهند، گفتمانسازي مطابق با شرايط جديد است. به هر حال ما نميتوانيم با ادبياتي كه در گذشته داشتيم و با جناح بنديهايي كه در گذشته مرسوم بوده است، سخن بگوييم. شرايط جديد تدبيرها و برنامههاي جديدي را هم ميطلبد. بايد توجه كنيم كه در كشور ما الگوهاي اجتماعي و آزادي سبك زندگي نقش پر رنگتري نسبت به مسائل و دغدغههاي سياسي پيدا كرده است. بنابراين گفتمان اصلاحطلبان نيز بايد با اين روند تغيير جامعه هماهنگ باشد و آن را مورد توجه قرار دهد. مساله بعدي نهادسازي و حضور پررنگ در نهادهاي اجتماعي است. به عقيده من به اين مساله در دوران اصلاحات كم توجهي شد. نهادهاي اجتماعي زيرساختهاي توسعه سياسي در جامعه ما هستند و طبيعتا وجود آنها و ارتباط مناسبشان با احزاب و گروههاي سياسي ميتواند به ارتباط بيشتر احزاب با بدنه جامعه كمك كند و باعث توفيق بيشتر آنان در فضاي انتخابات شود. مساله سوم همگرايي و وحدت براي اهداف مشتركي است كه اصلاحطلبان براي اصلاح امور جامعه دنبال ميكنند. بنابراين اگر به عقيده من اين سه عنصر گفتمانسازي متناسب با فضاي روز جامعه، نهادسازي و تقويت نهادهاي اجتماعي و همگرايي و وحدت ميان طيفهاي اصلاحطلبان ميتواند در آينده نقش تاثيرگذار اصلاحطلبان را بيشتر از گذشته كند.
در هشت سال دولت قبل اصلاحطلبان با موانع و محدوديتهاي زيادي مواجه بودند. به عقيده شما اين محدوديتها چه ضربههايي به اصلاحطلبي وارد كرده است؟ نتايجي كه اين محدوديتهاي به بار آورده چيست؟
قطعا بدون آسيب نيست. ما بايد بدانيم كه در كشور ما مردم در عين اينكه الگوهاي اجتماعي و سياسي خود را دارند، سعي ميكنند كه مسائل سياسي را با هزينه كمتري دنبال كنند. به هر حال تعطيلي برخي احزاب و هزينههاي سنگيني كه برخي كنشهاي سياسي دولت نهم و دهم به دنبال داشته است تقريبا باعث ريزش برخي طرفداران در مجموعههاي مختلف ميشود. مردم ترجيح ميدهند در شرايط آرامتري كنش سياسي خود را انجام دهند. طبيعتا شرايط گذشته از اين حيث به عقيده من آسيبهايي را به اصلاحطلبان وارد كرده است. همچنين نداشتن فعاليت سياسي علني مجددا محدوديتهايي را براي هواداران اصلاحات ايجاد كرده و قطعا ضررهاي اين مساله متوجه اصلاحطلبان بوده است اما فكر ميكنم انتخابات سال 92 هم به نوعي بخشي از آسيبهاي وارد بر اصلاحطلبان را ترميم كرده و هم به نوعي اعتمادسازي ميان مردم بوده است. گرچه ما شاهد چنين آسيبهايي بوديم اما در واقع بخشي از اين آسيبها را در انتخابات سال 92 و با همت مردم و همگرايي و اتحاد در ميان طيفهاي مختلف اصلاحطلبان توانسيم برطرف كنيم.
آقاي خاتمي چند بار در صحبتهايشان مساله حضور در حاكميت را مطرح و اعلام كردند اصلاحطلبان بايد با حاكميت تعامل داشته باشند. اين صحبت آقاي خاتمي را چطور ارزيابي ميكنيد؟
اصلاحطلبان هيچگاه با اراده خود از حاكميت عبور نكردند. ممكن است بخشهايي در گذشته مباحث اينچنيني را مطرح كرده باشند اما آنها اشخاص مستقل بودهاند و جريان سياسي اصلاحات هيچگاه با اراده خود از حاكميت خارج نشد. اصلاحطلبان همواره فعاليت سياسي در چارچوب نظام و قانون اساسي را در پيش گرفتهاند. ما بايد اين را بپذيريم كه بخشي از تحمل ناپذيريها و كم ظرفيتيها باعث شده است كه ظرفيت اصلاحطلبان آن گونه كه بايد و شايد استفاده نشود. اين رويكرد به هيچ عنوان رويكرد جديدي نيست و همواره از سوي اصلاحطلبان وجود داشته است اما با توجه به تغيير شرايط جامعه ميتوان آن را به عنوان گام مثبتي در جهت اعتماد سازي و جلوگيري از بهانه تراشيها بدانيم.