مذاكرات هستهاي در عمان: رقص ديپلماتها بر لبه پرتگاه
هزينههاي بلندمدت سنگيني دارند. دوم انعطافپذيري ايالاتمتحده در پذيرش حق غنيسازي محدود ايران و كنار گذاشتن خواستههاي غيرواقعبينانهاي كه مذاكرات را به بنبست ميكشاند. سوم نقش ميانجيگران، بهويژه عمان، در ايجاد فضايي براي گفتوگوي سازنده و كاهش سوءتفاهمها. تجربه تاريخي نشان ميدهد كه مذاكرات ميان ايران و امريكا به ندرت به نتايج سريع و پايدار منجر ميشود. در بهترين حالت مذاكرات كنوني ميتواند به توافقي موقت منجر شود كه تحريمها را بهصورت محدود كاهش داده و برنامه هستهاي ايران را تحت نظارت دقيقتر قرار دهد. اما اين توافق تنها در صورتي بادوام خواهد بود كه منافع استراتژيك ايران، بهويژه حفظ بازدارندگي، تضمين شود، در غير اين صورت، خطر بازگشت به چرخه تنش و حتي درگيري نظامي، بهويژه در سايه كاهش بازدارندگي منطقهاي ايران همچنان محتمل است.
جمعبندي: مذاكرات هستهاي تهران- واشنگتن در عمان، با وجود پيشرفتهاي ظاهري در بحثهاي فني، در گردابي از اختلافات عميق و پيچيدگيهاي امنيتي گرفتار است. ايران با تاكيد بر حفظ غنيسازي و ذخاير اورانيوم به عنوان اهرم بازدارندگي، در برابر فشارهاي امريكا براي تحميل محدوديتهاي فراهستهاي ايستادگي ميكند. امريكا با رويكرد فشار حداكثري، به دنبال توافقي است كه ضمن محدود كردن ايران، هزينههاي سياسي و نظامي خود را به حداقل برساند. موفقيت مذاكرات به توازن منافع، اجتناب از خواستههاي غيرواقعبينانه و حفظ اعتماد متقابل بستگي دارد. بياعتمادي تاريخي و تحولات منطقهاي، احتمال دستيابي به توافقي پايدار را شكننده كرده و هوشياري ايران در حفظ خطوط قرمز خود را به ضرورتي غير قابل اجتناب تبديل ميكند. در رقص ديپلماتها بر لبه پرتگاه، هر گام اشتباه ميتواند منطقه را به سوي بيثباتي بيشتر سوق دهد.
پژوهشگر امنيت بينالملل