• 1404 دوشنبه 8 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6028 -
  • 1404 يکشنبه 7 ارديبهشت

زيبايي در كمين است

نازنين متين‌نيا

امروز روز كردستان است؛ سرزمين وسيع و درخشان در دل ايران. دست روزگار كمك كرد كه در حوالي اين روز سفري به اين وسعت زيبا داشته باشم و براي اولين‌بار توي زندگي‌ام، غرق در زيبايي بكر و متفاوت اين سرزمين باشم. باورم نمي‌شود كه اين‌همه سال، فرصت ديدن اين سرزمين را از دست دادم و دلم مي‌خواهد وجب به وجبش را ببينم و تجربه كنم. سال‌هاي زيادي، هر ارديبهشت ماه، به خودم قول مي‌دادم كه سال بعد مي‌روم كردستان و سال بعد موكول به سال بعد مي‌شد و مي‌گذشت. راستش را بخواهيد بخشي از اين تعويق از تنبلي بود و بخش ديگر از ناآگاهي. هميشه شهر ديگري اولويت داشت. برنامه سفر كه پيش مي‌آمد، از ندانستن، ترجيحم به جاي ديگري بود كه اطلاع‌رساني و محتواهاي مجازي و غيرمجازي درباره‌اش بيشتر است. مثلا شيراز يا قشم، يا رشت و اصفهان و نوار جنوبي كشور. شهرهاي توريستي، با گردشگرهاي بيشتر، آدم را گول مي‌زند. وقتي هميشه مسافر نباشي و سفر جزء كوچكي از زندگي‌ات باشد، ناآگاهي كمك مي‌كند تا زيبايي‌هاي بسياري را از دست بدهي و گمانم از دست دادن كردستان هم از اين جنس است. با خودت مي‌گويي حالا فرصت هست و مي‌روم و اين «حالا فرصت هست»ها آنقدر زياد مي‌شود كه سال‌هاي سال مي‌گذرد و به خودت مي‌آيي و مي‌بيني حواست نبوده و از دست داده‌اي. 
طعم تلخ اين از دست دادن، در همين سفر اولين چيزي بود كه به ذهنم رسيد. شب اول در سنندج در حيرت از زيبايي و تميزي شهر و روشني مردمانش، از خودم خجالت كشيدم. فكر كردم كه چقدر ايران را كم ديده‌ام و چقدر با اينكه هميشه و همواره دغدغه شناخت ايران و مردمانش را داشتم، زيست اجتماعي مردم ايران در شهرهاي مختلف را گم كردم و سراغشان نرفتم. 
مردم كردستان، آدم‌هايي از در‌ون و بيرون زيبا هستند. در پي فرصت‌هاي مختلف براي زندگي، با سخت‌كوشي خاصي، ادامه مي‌دهند و شبيه طبيعت بسيار زيبا و عجيب سرزمين‌شان، بدون هيچ ادا و ريايي، ايستاده‌اند. 
كافي است ساعت‌ها در جاده‌هاي سرسبز و بسيار متفاوت، رانندگي كنيد و از شهري به شهر ديگر برويد تا ببينيد كه اين زيباي مغرور، چطور براي شما دلبري مي‌كند و دستتان را مي‌گيرد و دنبال خودش مي‌كشد. شبيه رقص‌هاي كردي، اين سرزمين شما را مي‌رقصاند. آرام و با طمانينه دورتان حلقه مي‌زند و سرخوش شانه بالا مي‌اندازد و در هماهنگي كامل با همه‌چيز، غرق مي‌شويد در وسعت سبز دشت‌ها و كوه‌ها و مردماني كه قلبي بزرگ و گرم دارند و ذهني آزاد و رفتاري بسيار متمدنانه و مصالحت‌آميز. 
غرور ايراني بودن در كردستان، آدميزاد را اسير و شيفته خودش مي‌كند. مي‌بيني با مردمي هم‌وطني كه از انسانيت و سجاياي اخلاقي، هيچ كم ندارند. اين مردم عاشق هنرند، اهل مطالعه‌اند، طبيعت توي مشتشان است و زندگي در كنارشان شبيه نوشيدن يك ليوان چاي گرم در سرما، كيف مي‌دهد. 
توي اين سفر، گاهي براي توصيف حس‌هايم و روايت آنچه مي‌بينم و درك مي‌كنم واژه كم مي‌آورم. گاهي فكر مي‌كنم مگر مي‌شود اين ‌همه زيبا بود و ادعايي نداشت و مي‌بينم كه بله، كردستان و مردمانش ثابت كردند كه مي‌شود در گوشه‌اي آرام و بدون ادعا، درستي و زيبايي را در آغوش گرفت و سربه‌زير و مغرور ماند. 
من دوست دارم ساعت‌ها از زيبايي كردستان بگويم، ولي دلم نمي‌خواهد فراموش كنم كه در طول تاريخ مردم اين سرزمين چه سختي‌هايي كشيدند و البته مي‌كشند، چون هربار كه به سرنوشت جمعي اين سرزمين و مردمانش فكر مي‌كنم و آن را كنار اين‌ همه زيبايي و آرامش تكثير شده مي‌گذارم، ياد مي‌گيرم كه مي‌شود اين‌طور سربلند و مغرور ادامه داد و دست‌ و دلباز بود. كردستان به من ياد داد كه مهم نيست تاريخ كجاست و چه مي‌كند، مهم بودن و درست ماندن است. 
امروز روز كردستان است و من خوشحالم كه براي شما درباره اين سرزمين نوشتم و خوشحالم كه از حالا به بعد، مي‌توانم با اطمينان براي همه آنهايي كه تا امروز شانس آشنايي با اين سرزمين را نداشتند، از زيبايي‌هايش بگويم و اينكه هر زمان كه به اين سرزمين سفر كنيد دير است و مطمئن باشيد در گوشه گوشه اين سرزمين وسيع، هميشه زيبايي در كمين است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون