هايدگر يا كاسيرر، مساله اين است
محسن آزموده
جاهاي ديگر دنيا را اطلاعي ندارم، اما در ايران هميشه يك ذهنيت مقايسهاي در همهچيز هست. مثلا ميگويند شهرام ناظري خواننده خوبي است، اما شجريان يك چيز ديگر است، اصلا بهترين خواننده دنياست يا ميگويند رابرت دنيرو خيلي خوب بازي ميكند، اما در مقايسه با آل پاچينو چيزي براي عرضه ندارد. اين مقايسه حتي در فلسفه هم هست، يعني فيلسوفان را با هم مقايسه ميكنند و مثلا ميگويند، درست است كه اسپينوزا فيلسوف بزرگي است، اما در مقايسه با كانت كم ميآورد، شبيه همان فيلم كمدي كوتاه مشهور مسابقه فوتبال فيلسوفان آلماني و يوناني. وقتي جوانتر بودم، همين شكل از مقايسهها در ميان دانشجويان و بلكه استادان رايج بود. ميگفتند كاسيرر با هايدگر قابل مقايسه نيست. هايدگر فيلسوفي بسيار بزرگ در رديف افلاطون و ارسطو و كانت و نيچه است، درحالي كه كاسيرر فيلسوفي متوسط الحال و نه چندان مهم است. بر اساس همين مقايسه حتي يك دعوا و جنگ و جدال ميان برخي مترجمان و پژوهشگراني راه افتاد كه هر كدام درباره آثار يكي از اين دو متفكر كار كرده بودند. در آن سالها اسم هايدگر در ميان اهل فلسفه و فرهنگ سكه روز بود و خيلي طرفدار داشت. من هم مثل بسياري شيفته و مسحور هايدگر و ايدههايش شده بودم و فكر ميكردم كاسيرر اهميت چنداني ندارد و در تاريخ فلسفه در بهترين حالت دو، سه صفحه ميتوان به او اختصاص داد. نميخواهم بگويم كه اين مقايسهها درست نيست يا نبايد مقايسه كرد. قطعا متر و معيارهايي هست و براساس آن ميتوان نشان داد كه كدام فيلسوف تاثير بيشتري گذاشته است. اما واقعيت آن است كه در فضاي فكر و فلسفه، اين قبيل مقايسهها و مسابقه گذاشتنها چندان فايدهاي در بر ندارد.
تب هايدگر تا يك دهه پيش در ايران خيلي داغ بود، اما به محض ترجمه گسترده آثارش به ناگهان فروكش كرد. از قضا اين روزها فكر ميكنم فارغ از بزرگي يا كوچكي هر يك از اين دو متفكر، حرف آنهايي كه ميگفتند كاسيرر بيشتر به درد جامعه فكري و فرهنگي ايران ميخورد، درستتر است. كاسيرر متفكري كانتي است كه در ادامه راه فيلسوف عقلگراي آلماني، بر ضرورت روشنگري تاكيد و از بلوغ فكري و پذيرش بار مسووليت و خردگرايي دفاع ميكرد. برخلاف هايدگر كه افكارش تنه به نوعي باطنيگري و رازورزي ميزند و پرداختن به او در جامعه ايران نوعي سرود ياد مستان دادن است.
البته كه اهالي فلسفه و بلكه ساير رشتههاي علوم انساني بايد آثار و انديشههاي تاثيرگذار و عميق و پيچ در پيچ هايدگر را بخوانند و پيامدهاي آنها را در حوزههاي مختلف علوم انساني دنبال كنند. اما به باور من در فضاي عمومي فكر و فرهنگ در ايران، خردگرايي كاسيرر مثبتتر و مفيدتر است. مخالفت كاسيرر با اسطوره باوري فاشيسم و نازيسم اهميت زيادي دارد، آنهم در روزگاري كه مخالفت با عقل و دستاوردهاي روشنگري در سراسر جهان رواج پيدا كرده و همه جا راستگرايان افراطي در حال قويتر شدن هستند.