• 1404 شنبه 30 فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6022 -
  • 1404 شنبه 30 فروردين

محتوازدگي وجه بارز فصل هفتم «پايتخت»

سعيد رجبي‌فروتن

يكي از ويژگي‌هاي فصل هفتم سريال پرمخاطب پايتخت، محتوازدگي است. يعني چي؟ محتوازدگي، شعارزدگي نيست. شعارزدگي به وضعيتي گفته مي‌شود كه شخصيت‌ها به شكل صريح و مستقيم منظور و مقصود قصه و‌ پيام آن را بيان كرده و به زبان آورند. انگار كه شخصيت‌ها به صف شده‌اند تا از زبان نويسنده نصايح و توصيه‌هاي اخلاقي را به طرف مقابل پرتاب كرده و رسالت خويش را ايفا كنند. در شعارزدگي مايه‌هاي داستاني حداقلي است و خط كمرنگي از درام در اثر ديده مي‌شود. اين‌گونه روايت‌ها در نقطه مقابل آثار هنري و بيان خلاقه آنها هستند؛ زيرا اصولا استفاده از قالب‌هاي هنري براي پرهيز از مستقيم‌گويي و اصطلاحا گل‌درشت حرف زدن است. انسان‌ها ذاتا از حرف و سخني كه با مطايبه و تمثيل و حكايت گفته شود، بيشتر لذت برده و آن را هضم مي‌كنند.
 محتوازدگي بيشتر كاركرد ايدئولوژيك يك رسانه يا محصول را به رخ مي‌كشد. ايدئولوژيك در اينجا به معناي مثبت آن يعني داستان يا نمايش به گونه‌اي طراحي شود كه در پس و پشت اتفاقات و صحنه‌هاي آن به مشكلات تربيتي و رفتاري اقشاري از مردم اشاره شود و در نهايت با تحول در كنش‌مندي شخصيت، او متنبه شده و رفتار خود را اصلاح كند. در محتوازدگي درام و داستان به گونه‌اي طراحي و چيدمان مي‌شوند تا در فرآيندي تا حدي طبيعي زمينه براي تحول شخصيت‌ها و اقرار آنها به اشتباهات خود فراهم  شود. 
آنچه در محتوازدگي تو ذوق مي‌زند، تراكم و انبوهي فهرست ناهنجاري‌ها، سوء‌رفتارها، عادات غلط و بداخلاقي‌هاي رايج در جامعه است كه بايد يكجا در محصول هنري مورد توجه قرار گرفته و تكليف‌شان يكسره شود. گلايه و انتقاد بحق و درست خيلي از بينندگان كه پايتخت امسال به اندازه پايتخت‌هاي شش فصل گذشته داستان و هيجان نداشت، از همين زاويه قابل بررسي است كه در رويكرد ايدئولوژيك (بخوانيد تربيتي و فرهنگي)، تاروپود داستان تنيده شده با مقاصد اخلاقي است و هر جا لازم باشد، گفت‌وگو و ديالوگ ضريب بيشتري مي‌گيرد تا محتوا در چنبره اتفاقات فراموش نشود. در فصل هفتم سريال پايتخت تحت ‌تاثير حضور و مداخله مشاور سريال (محمدرضا جعفري جلوه) كه سال‌هاي مديدي مديريت شبكه‌هاي تلويزيوني را داشته و با ذات رسانه حاكميتي صداوسيما و انتظارات از آن به خوبي آشناست، محتوازدگي كاملا مشهود و محسوس است كه به اجمال به برخي رويكردهاي محتوايي در اين فصل اشاره خواهم كرد.
 اگر دقت كرده باشيد هر قدر سريال به انتهاي خود نزديك مي‌شود، از شدت هيجانات و موقعيت‌هاي كميك آن كم مي‌شود تا ذهن مخاطب براي درك تغيير و تحول شخصيت‌ها و‌ سر به راه شدن آنها آماده شود. بگذريم كه حمله خرس به اتوبوس در قسمت ماقبل پاياني ماجرايي بسيار فرعي بود تا مانع از سقوط يك‌باره منحني كشش داستان شود و  مخاطب  از  دست نرود.
بخشي از محتوا  و  پيام‌هاي قابل برداشت  از قصه سريال به شرح  زير است: 
نقي كه در ابتداي سريال چشم ديدن هيچ خواستگاري را براي دخترانش نداشت، منعطف رفتار مي‌كند تا اين پيام را به مخاطب بدهد كه پدرها و‌ مادرها‌ سختگيرانه در برابر خواسته فرزندان‌شان عمل نكنند و ايرادات بني‌اسراييلي مطرح نسازند. نقي برخلاف تصور به خواستگاري رحمت از فهيمه هم تن داد و  منطقي  رفتار كرد. 
بهتاش كه با يك بيماري ناشناخته دست و پنجه نرم كرده و با دروغ و دغل چند خانواده را راهي تاجيكستان كرده است، لباس يك ناصح و مصلح را به تن كرده و به رحمت خواستگار مادرش رهنمودها و دستوراتي مي‌دهد: موي دم اسبي‌اش را ببرد، لباس‌هاي با رنگ ‌جيغ را از تنش درآورد، زندگي مشترك را در جايي دور از شيرگاه شروع كند تا حساسيت بهروز كنترل  شود و... .
رحمت با خيره شدن به گنبد طلايي امام هشتم دچار عذاب وجدان مي‌شود و در برابر خواسته فهيمه كه هم‌قسم شوند تا در زندگي چيزي را از هم پنهان نكنند، ماجراي شهاب‌‌سنگ و اتفاقات پس از آن را براي فهيمه فاش مي‌كند.  حرم ‌نوراني امام رضا (ع) به عنوان جايي براي رفع كدورت‌ها انتخاب مي‌شود، اوس موسايي كه نخود در دهانش خيس نمي‌خورد و آخرين بار از خانه نقي گريخته و راز حمله پهپادي به خانه او را لو داده بود، معلم اخلاق نقي معمولي مي‌شود و دل او را براي عفو و گذشت از بهتاش، رحمت و ارسطو  نرم مي‌كند.
در اين فصل نقي و هما پسربچه‌اي را به سرپرستي قبول كرده‌اند تا اين رفتار به عنوان يك فضيلت ترويج  شود. 
با وصلت فهيمه و رحمت و ارسطو و شري، در افكار عمومي ازدواج زنان بيوه و مردان مطلقه امر قبيحي به چشم نيايد و اين امر  به تاخير  نيفتد.
اوس موسا گرايش ديني و مذهبي پسر جوانش و ملبس شدن او به كسوت روحانيت را ناشي از رزق و روزي حلال  مي‌داند. 
حفظ حرمت و جايگاه پدر و مادر و بزرگ‌ترهاي خانواده و فاميل يكي از شاه‌بيت‌هاي محتوايي فصل هفتم پايتخت است. صداي سيلي فهيمه بر صورت بهتاش، پژواك دغدغه‌هاي تربيتي و فرهنگي سريال را بيش از ساير قسمت‌ها طنين‌انداز كرد و عده‌اي اين عمل فهيمه را پاسخ دندانشكني به فيلم سينمايي برادران ليلا دانستند كه در آن پدر خانواده پس از خوردن سيلي از دخترش تحقير شد و هيمنه‌اش  فرو  ريخت.
استقبال خوب از مجموعه پايتخت از ديد مديران صداوسيما مهر تاييدي بر رويكرد محتوايي آنها در قبال اين مجموعه تلقي خواهد شد و قطعا در فصل‌هاي آينده سريال محتوازدگي باز هم بر صدر خواهد نشست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون