استراتژي چندوجهي و مذاكره ايران و امريكا
نصرتالله تاجيك
در بررسي نحوه مديريت سياست خارجي كشور ديده ميشود وزارت امور خارجه به عنوان دستگاه عامل در اين دوره، يك استراتژي چندوجهي را طراحي و اجرا كرده است. اين استراتژي در قالب يك هرم چهار وجهي قابل تبيين است كه برمبناي سه وجه ايستاده هرم سه دسته تحرك داشته و اقداماتي را به انجام رسانده است. در قاعده يا صفحه زيرين اين هرم، يك استراتژي نشسته است و اقدام سهگانه فوق را پشتيباني ميكند و استراتژي انعطاف حداكثري ازسوي طرفين را نشان ميدهد؛ به اين معني كه هر چه ايران انعطاف بيشتري را از سوي طرف مقابل ببينيد، در مقابل نيز انعطاف بيشتري از خود در رايزني و تعاملات ديپلماتيك با امريكا نشان خواهد داد. بدان معنا كه از رويكرد «كم در مقابل كم» آغاز ميكند و به «بيشتر در مقابل بيشتر» ميرسد. يعني از يك موضوع تك محوري و اساسي به عنوان مثال برنامه هستهاي در مقابل رفع همه تحريمهاي اوليه و ثانويه و رفع موانع از تمامي فعاليتهاي اقتصادي خارجي و بينالمللي ايران آغاز ميشود. اما چنانچه اين شروع موفق باشد ميتواند به ساير دغدغههاي دو طرف هم سرايت كند و مورد مذاكره قرار گيرد. ولي حداقل منفعت اين رويكرد اين است كه در حقيقت آن محور اصلي يعني استراتژي «كم در مقابل كم» قرباني ساير موضوعات نميشود. ميتواند در همين نقطه ختم شود يا اينكه تداوم يابد و تبديل به يك توافق جامع شود. اينگونه نيست كه از توافقي جامع آغاز كنيم و در ميانه راه همه مسائل را از دست بدهيم. اين به واقع قاعده اين هرم يا استراتژي اقدامات ايران است. وجه اول اين هرم اقدامات ايران، رويكرد مذاكره با امريكا است كه ايران طراحي كرده است كه اين رايزنيها به صورت تبادل مكتوب پيامها صورت گرفته و اين اقدام به تازگي در مذاكره مسقط شكل منسجمي پيدا كرده و روند تبادل پيام مكتوب مستقيم آغاز شده است، زيرا ايران و امريكا همواره از طريق رسانهها و اعلام نظرات شان در زمينه موضوعات مورد علاقه با هم تبادل پيام غير مستقيم داشته اند! در اين وجه، مذاكره با امريكا، با سه موضوع اصلي مواجه است.
شكل، محتوا و مبنا. من تصور ميكنم در شكل، رايزني به صورت تبادل پيام آغاز شده اما ايران در صورتي كه بتواند امتيازخوبي از امريكا دريافت كند احتمالا مشكلي نخواهد داشت كه وارد كانال بيشتر در مقابل بيشتر شود و اين تبادل پيامها را به رايزنيهاي رو در رو و مذاكره مستقيم تبديل كند. از لحاظ محتوايي، به عقيده من، بيشترين بخش مربوط به موضوع هستهاي در مقابل رفع كليه تحريمها است كه با شروع «كم در مقابل كم» خواهد بود و به سمت ديگر مسائل و دغدغهها پيش خواهد رفت. در اين زمينه نقش مسائل خاورميانه در رابطه بين ايران و امريكا غيرقابل تشكيك است و بايد دقت داشته باشيم كه يك خاورميانه آرام است كه ميتواند روابط ايران و امريكا را در بستر تنش صفر يا پايدار حفظ كند و درنهايت مبحث مبنا است كه به عقيده من در مبناي مذاكرات، هنوز ابهاماتي وجود دارد. خاستگاه، جايگاه و مبناي حقوقي امريكا براي مذاكره با ايران مشخص نيست! مثلا اروپا ميتواند از جايگاهيكي از اطراف برجام طرف مذاكره ايران باشد و وارد زد و بند و بده بستاني شود كه در ازاي عدم فعال كردن مكانيسم ماشه ايران مثلا تعهداتي بيش از دو چهارچوبه ان پي تي و برجام بپذيرد. اينجا ميگويم اروپا داراييك دستورالعمل بينالمللي است. يا همينطورآژانس از منظر عضويت ايران در انپيتي و اينكه در برجام داراي نقش نظارتي است ميتواند طرف مذاكره با ايران باشد. اما امريكا نه عضو برجام است و نه نقشي از منظر بينالمللي به آن كشور واگذار شده است! حتي ترامپ در دور اول بعد از خروج از برجام در دو مقطع زماني نتوانست در شوراي امنيت عليه ايران اجماعي به وجود آورد. بنابراينيكي از مهمترين سوالات وقتي مراحل مذاكره ايران و امريكا وارد جزييات شود اين است كه جايگاه حقوقي امريكا در اين مذاكرات چيست؟! پاسخ به اين سوال از آن جهت مهم است كه سطح، ميزان، گستره و ضمانت تعهدات دو طرف و موضوعاتي كه بايد مذاكره شوند را مشخص خواهد كرد. اين يك وجه از هرم اقدامات ايران بود كه به كار با امريكا مربوط ميشود. وجه دوم هرم اقدامات ايران كه اتفاقا وجه اصلي نيز محسوب ميشود، به رايزني و مذاكره با طرفهاي ذينفع اشاره دارد. در اين بخش، شاهد تعطيلي سياست خارجي ايران در پرتو مذاكره ايران و امريكا نبودهايم؛ بدين معنا كه به دليل مذاكره با امريكا، ديگر موضوعات را كنار نگذاشتهايم، بلكه در اين استراتژي هرمي، ايران فعاليتهاي زيادي را به طور همزمان با مذاكرات با امريكا انجام داده است. به عنوان مثال، در يك بخش ما اجلاسهاي سهجانبه با روسيه و چين را در پكن و مسكو برگزار كرديم كه اين جلسات در دو مرحله و در سطح معاونان وزارت امور خارجه انجام شد و نتايج مثبتي به همراه داشت. همچنين ملاقاتهايي با نمايندگان اروپايي نيز صورت گرفته است؛ به طور خاص، معاون وزارت خارجه ايران در وين با معاون مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا ديداري داشته است. علاوه بر اين، همكاري با آژانس بينالمللي انرژي اتمي نيز به طور همزمان در حال انجام است و اين روند به خوبي پيش رفت. ملاقاتها در وين و سفر قبلي آقاي گروسي، همچنين سفر ايشان كه روز چهارشنبه انجام شد، نشاندهنده اين است كه ايران قصد دارد با تمامي ذينفعان اين موضوع در ارتباط باشد تا از توانمندي و نقش سازنده همه در حل مشكلاتش با امريكا بهرهبرداري كند. وجه سوم اين هرم استراتژيك اقدامات ايران، به طور خاص به بحث همكاري با چين و روسيه مربوط ميشود. من بر اين باورم كه اگر آقاي عراقچي، وزير امور خارجه در ادامه سفر به مسكو در آستانه دور دوم مذاكرات مسقط به پكن هم ميرفتند، اين مساله پيام مثبتي به جامعه بينالملل ميفرستاد؛ به اين معنا كه ايران با شركايش در قضيه برجام همكاري نزديكي دارد، براي توجيه مواضع خود، نحوه مديريت اين روند و اخذ تضمين تعهدات امريكا در هرگونه تفاهم احتمالي آتي به دليل بياعتمادي به اين كشور و سوابق دبه درآوردن ترامپ در تفاهمات دو و چندجانبه! چين چون رييسجمهورش در سفر است هنوز برنامه سفر وزير امور خارجه ايران تنظيم نشده. اما سفر به روسيه به عنوان همسايه بزرگ ايران تنظيم و انجام شد. در اين سفر كه آقاي وزير امور خارجه حامل پيام رهبري به آقاي پوتين بود طبعا چگونگي نظارت روسيه بر روند مذاكره و تفاهم احتمالي با امريكا به عنوان ضامن تعهدات امريكا در آينده يا هر گونه همكاري براي مقابله با سناريوهاي آينده نيز ميتواند مورد بحث قرار گرفته باشد. روسيه همسايه بزرگ، تاريخي، موثر در صحنه بينالمللي ايران است. ولي نه ما فتحعليشاه هستيم و نه روسها قدرت تزارها را دارند، اما جداي از خلق و خوي خاص خود مشكلاتي در اوكراين براي خويش فراهم كرده اند! پس روسيه از جنگ با اوكراين لطمه ديده است و ايران هم با خروج از توازن در روابط خارجياش اين ظرفيت را به وجود آورده است كه هر كشوري بتواند از نقاط ضعفش كه با سياستهاي نا متوازن اتخاذ نموده و يك سپر حفاظتي و بازدارنده براي آنها ايجاد كرده، براي حل مشكلاتشان سوءاستفاده كنند. و جلوگيري از وقوع چنين امري نيازمند بازگشت به ريل توازن در سياست خارجي است. ما از دنياي جنگ سرد و معادلات امنيتي دور شدهايم و به دنياي منافع محور وارد. پس دو كشور به هم نياز متقابل دارند اما ايران در اين همكاري نسبتا آسيب پذير و روسيه اهرم بهتري براي ايجاد توازن با امريكا، اروپا و اعراب دارد. وزن سياستخارجي نامتوازن ايران درگرايش به شرق و ضديت با امريكا كمتر از همكاريهاي نظامي ايران به روسيه، نيست! اما اگر با واقعگرايي به روابط دو كشور نگاه كنيم سقف روابط امروزه ايران و روسيه به دليل ويژگيهاي جامعه ايراني و سياست و حكومت در ايران، بيش از روابط دو جانبه نميتواند باشد و تلقي و تبليغ رابطه استراتژيك از اين رابطه (جداي از نياز به بحث در مورد موافقتنامه همكاريهاي جديد كه هنوز تصويب و اجرايي نشده) حتي به روابط سنتي و دو جانبه هم لطمه خواهد زد، زيرا هر دو كشور خود را در سطح ملي، منطقهاي و بينالمللي آسيب پذير كرده و ترجيحا بايد با استفاده از Hedging و تنوعسازي تعاملات خارجي خود هر دو سياست خارجي خويش را براي استفاده از منافع بينالمللي متنوع كنند نه اينكه فقط به يكديگر تكيه كنند.روسيه همسايه تاريخي بزرگ و موثر ما است، ولي نه ما فتحعليشاه هستيم و نه روسها قدرت تزارها را دارند، اما جداي از خلق و خوي خاص خود مشكلاتي در اوكراين براي خويش فراهم كردهاند كه از نقاط ضعف ايران كه با سياستهايش يك سپر حفاظتي و بازدارنده براي روسيه ايجاد كرده، براي حل مشكلاتشان سوءاستفاده ميكنند. به عبارت ديگر حضور قدرتمند ايران از هژموني كامل امريكا و سلطه اين كشور بر يكي از مناطق استراتژيك جهان جلوگيري كرده است، كه هم حتي بدون همكاري نظامي ايران با روسيه و تاثيرآن بر جنگ اوكراين كه ممكنه بزرگنمايي نيز شده باشد، بايد به اين حساسيت غربيها نسبت به روابط ايران و روسيه توجه داشت و اين نشان ميدهد ايران فينفسه چه كمك بزرگي به روسيه كرده و انتظار داشته باشد روسيه مابهازاي آن را در همكاريهاي منطقهاي و بينالمللي با ايران تاديه نمايد. انشاءالله!
ديپلمات بازنشسته و استاندار پيشين