يادداشتي بر نمايش «چلوكبابي حاج مولوي»
آسيب مردانه تجاوز
بابك پرهام
نمايش «چلوكبابي حاج مولوي» در سالن نوفل لوشاتو در حال اجراست، رها حاجي زينل اجرايي كه چند سال پيش در همين سالن و با هنرجوهايش به روي صحنه برد را بازسازي كرده است.
اينبار بزرگترين اتفاق براي اين نمايش حضور تهيهكننده حرفهاي است، داود نامور كه پيش از اين نمايشهاي موفق و بزرگي را تهيهكنندگي كرده است در اين اجرا حضور دارد، حضور او موجب حضور افراد كاردان و توانايي شده است از جمله محمود يوسفي به عنوان مجري طرح و فرشاد نصيري به عنوان طراح نور و همچنين امير پناهيفر به عنوان طراح صحنه، بازيگران حرفهاي مانند رضا بهرامي و نسا يوسفي و سامان كرمي و آرام نيكبين و باقي بازيگران كه همگي داراي سوابق درخشان هستند.
چنين گروه حرفهاي سطح توقع مخاطب را پيش از حضور در سالن نمايش بالا ميبرد و ميتواند مانند تيغ دولبه عمل كند، حال بايد ببينيم اين گروه حرفهاي تا چه اندازه موفق بودهاند.
اولين برخورد با يك دكور رئاليستي است كه بسيار ريزبينانه طراحي شده است، همه چيز در اندازه يك نمايش حرفهاي است، از طراحي و ساخت دكور تا رنگ و اكسسوار صحنه. امير پناهيفر به درستي براي يك نمايش رئاليستي فضا خلق كرده است و ميتوان اين طراحي و ساخت را به عنوان يكي از بهترين دكورهاي رئاليستي در تئاتر چند سال اخير در نظر گرفت. متن نمايش توسط علي صفري نوشته شده است، علي صفري كه پيش از اين نمايشنامههاي موفقي در فضاي خارج از اتمسفر ايران نوشته بود با نمايشي ايراني نشان داده است كه به عنوان يك نمايشنامهنويس كار خودش را به خوبي ميداند، ساخت فضا، گرهگذاري به موقع و خلق شخصيت در اين نمايشنامه از نويسندهاي ماهر برميآيد. شايد موضوع اصلي نمايش اگر در زمان ديگري رخ ميداد تا اين اندازه قابل درك نبود ولي فضاي سنتي دهه پنجاه اين رخداد را به يك اتفاق مهيب اجتماعي بدل ميكند، يادآور فيلمهاي مسعود كيميايي و برخورد افراد با اين آسيب است. از آنجايي كه در نمايشهاي مشابه با اين رخداد در دوران مدرن، برخورد روانشناسانه و شخصي ميشود و نقطه نگاه نويسنده معمولا از چشم قرباني است، نمايش چلوكبابي حاج مولوي با بازگشت به نگاه اجتماعي و تاثير چنين آسيبي بر اطرافيان فرد به خصوص بازيگر اصلي ـ با هنرنمايي رضا بهرامي ـ توانسته است جنبههاي اجتماعي چنين آسيبي را بر فرد و اطرافيانش به نمايش بگذارد، از سوي ديگر نگاه انتقادي به فساد طبقه قدرت و نقد فرصتطلبي در طبقه بورژوا نيز به ارزشهاي اين اثر افزوده است. رها حاجي زينل به عنوان يك كارگردان خوش قريحه پيش از اين خودش را در جامعه تئاتر معرفي كرده است، اينبار در نمايش چلوكبابي حاج مولوي ريزبيني و دقت او در حفظ ريتم نمايش و ساخت فضايي رئاليستي با اتمسفر دهه پنجاه بار ديگر توانايي او در هدايت بازيگران و درك درست از ريتم را نشان ميدهد، دليل توجه من به موضوع ريتم در اين نمايش بيش از هر چيز تئاترهاي چند سال گذشته با موضوع اجتماعي و رئاليستي است كه به نظرم عدم توفيق بسياري از آنها غفلت كارگردان از ريتم است. كارگردانهاي نمايشهاي اينگونه، اغلب گمان ميكنند چون فضا اجتماعي و سبك رئاليستي است نيازي به توجه به ريتم صحنه نيست و همين پاشنه آشيل آنهاست. اما رها حاجيزينل در جايگاه يك كارگردان زن توانسته است غير از حفظ ريتم درست و فضاسازي ريزبينانه، از سانتيمانتاليسمي كه ممكن است هر زني را در برابر آسيب تجاوز در خود حل كند، فاصله بگيرد. اين شايد بزرگترين دستاورد كارگردان در اين نمايش است، او توانسته است با خلق صحنههاي ناب و پركنش، بهطور همزمان فضايي دراماتيك ايجاد كند ولي از مرزهاي احساس گذر نكند.
بايد به بازيگري بپردازيم، بيش از هر چيز صحنه پاياني و جنون رضا بهرامي و نوسان او ميان امر واقع و امر خيالي است كه چنان قدرتمند و مسلط اجرا ميشود كه تحسينبرانگيز است.اين نوسان هنرمندانه ميان امر واقع و امر خيالي توانسته است نظام نمادين را براي تماشاگر بازسازي كند.
در طول نمايش نيز همه بازيگران با درك درست شخصيتها و فضا، شخصيتهايي باورپذير و دوست داشتني خلق كرده بودند كه در راس آنها رضا بهرامي بود كه با آواز و موسيقي هنگام ورود تماشاگر تا پايان نمايش براي مخاطب دوستداشتني بود و تماشاگر را با خود همراه ميكرد، همچنين سامان كرمي نيز با توجه به شخصيت دوست داشتني كه نويسنده خلق كرده، توانسته بود آن را به درستي بازسازي كند. نسا يوسفي با تجربه فراوانش در بازيگري به راحتي شخصيتي را خلق كرده بود كه تماشاگر با شكستن او در لحظه رخداد همراه ميشد. بازيهاي رئاليستي همراه با خرده كنشهاي تمرين شده نمايشي ديدني ارائه كرده است.
با توجه به اينكه اين نمايش را دوره قبل به اجرايي هنرجويي ديده بودم و البته ناگفته نماند كه آن نمايش هم اجرايي قابل توجه بود ولي با تفاوتهاي بسيار نقش تهيهكننده حرفهاي در يك اجرا در اين نمايش غير قابل انكار است.