درنگي بر مفهوم دراماتورژي
نور شبح
بابك پرهام
در سالهاي اخير دراماتورژي در تئاتر بحثبرانگيز بوده، كج فهمي و درك ناقص از اين فن باعث شده است كه در ايران امري ناكارآمد باشد، گاهي فقط در جايگاه يك عنوان براي كارگردان يا فرد ديگري در يك نمايش عمل كرده است و هيچ كاركرد بيروني و ارزش افزودهاي براي آن اجرا نداشته و گاهي به روشي ناقص و عقيم اجرايي شده است، به همين سبب قسمتهايي از كتاب نور شبح، راهنماي مقدماتي دراماتورژي، نوشته مايكل مارك چمرز را انتخاب كردم تا شايد همچون نور شبح بر صحنه تئاتر نوري باشد براي يافتن حقيقت درباره دراماتورژي.
دراماتورژي اصطلاحي است كه توامان هم به معماري زيباييشناختي يك قطعه از ادبيات نمايشي (ساختار، مضامين، اهداف و قراردادهاي آن) و هم به فلسفه عملي تمرين تئاتر كه براي خلق يك اجراي كامل به كار ميرود، اشاره دارد. دراماتورژي همان خوني است كه در رگهاي هر اثر نمايشي جريان دارد. دراماتورژي در عمل به تكنيكهاي انباشتهاي اطلاق ميشود كه همه هنرمندان تئاتر از آن براي انجام سه كار استفاده ميكنند:
1. مشخص كنيد كه معماري زيباييشناختي يك قطعه ادبيات نمايشي در واقع چيست. (تحليل)
2. هر چيزي كه براي تبديل آن نمايشنامه بياثر به يك اثر زنده از تئاتر لازم است را كشف كنيد. (تحقيق)
3. در اين زمان در اين مكان، دانش خود را به نحوي به كار گيريد كه مخاطب در اين زمان احساس ميكند. (كاربرد عملي)
البته هيچ نمايشي بدون اين سه عنصر توليد نميشود. كارگردانان، طراحان، بازيگران و تيمهاي توليد همگي اين كارها را براي هر نمايش انجام ميدهند. به هيچ عنوان هيچ نمايشي بدون دراماتورژي وجود ندارد. سوال فقط اين است كه چگونه و توسط چه كسي انجام ميشود.
اكنون البته بدون طراحي نور نيز توليدي وجود ندارد. حتي توليدي كه بيرون در نور روز برگزار ميشود، نياز به يك تئوري عملي در مورد نحوه استفاده از نور طبيعي دارد - كسي بايد در مورد آن فكر كند و اگرچه ممكن است بتوان يك چيدمان را بدون هيچ انسان قابل مشاهدهاي نصب كرد، عموما در تئاتر ما دوست داريم بازيگراني را نيز روي صحنه ببينيم و پس از آن، البته شخص به يك طراح لباس نياز دارد. حتي اگر فقط تيشرت و شلوار جين باشد، چنين «غير طرحي» روي مخاطب تاثير ميگذارد و كسي بايد در مورد آن نيز فكر كند. فضايي كه بازيگران در آن بازي خواهند كرد نياز به فردي دارد كه بداند چگونه به طراحي منظره فكر كند و يك طراح صدا نيز خوب خواهد بود و احتمالا به يك استاد مبارزه، يك طراح رقص، يك كارگردان فني، يك مدير صحنه و يك تيم توليد نياز است و همچنين تعدادي كارمند پيشرو و كسي كه كل پروژه را با ديد كارگرداني رهبري كند و شايد كسي بتواند يك نمايشنامه زيبا و تكاندهنده بنويسد .
آيا ما به هيچ كدام از اين افراد براي تئاتر نياز داريم؟ كارگردان بريتانيايي پيتر بروك زماني نوشت كه تمام چيزي كه تئاتر به شدت نياز دارد يك فضاي خالي است و كسي كه در آن قدم ميزند، ميتواند درگير يك نمايش تئاتر باشد. اما چنين نمايشهاي زاهدانهاي نادر هستند. اكثر اجراها به ميزان قابل توجه امكانات بيشتري نياز دارند. مارك بلي در مقاله 1996 خود وجود يك دراماتورژ را بررسي ميكند:
شايد كاركرد دراماتورژ در تئاتر اكنون در مرحلهاي جنيني است كه بيشباهت به نقش كارگرداني در حدود دو قرن پيش نيست، زماني كه بازيگران و نمايشنامهنويسان متعجب بودند كه چرا بايد به اين موجود عجيب اجازه داد تا در دايره جادويي آنها وجود داشته باشد.
بلي به ما يادآوري ميكند چند قرن پيش كه كارگردانان ناشناخته بودند، اگرچه، آنچه ما به عنوان وظيفه كارگردان در نظر ميگيريم توسط افراد غيرمتخصص (بازيگران ارشد، نويسنده، تهيهكننده و مانند آنها) اجرا ميشد. اما در دويست سال گذشته، ما كارگردانهايي داشتهايم و اكنون تصور كار بدون كارگردان دشوار است. از زمان رنسانس، نوآوريها در فناوري، طراحي، معماري، صحنهسازي و نمايشنامهنويسي همگي بهطور فزايندهاي به متخصصاني در اين زيرشاخههاي هنرهاي نمايشي نياز دارند كه به آموزش تخصصي نياز دارند و دقيقا درك ميكنند كه هنگام امضاي قراردادشان چه نقشي خواهند داشت. برخي مردم دراماتورژها را يك «تجمل» ميدانند، اما اگر اينطور باشد، طراحان و كارگردانان نيز چنين هستند. ما به هيچ كدام از اين افراد جز بازيگر مجردي كه در فضاي خالي قدم ميزند به شدت نياز نداريم، اما هر چه متخصصان آموزشديدهتر در تيم باشند، احتمالا كار بهتر ميشود و احتمال ادامه تكامل شكل هنري و افزايش ارتباط و قدرت بيشتر ميشود. پس دراماتورژ چيست؟ دراماتورژ عضوي از تيم هنري يك توليد است كه متخصص در تبديل يك نمايشنامه دراماتيك به يك اجراي زنده معنادار است. اين تا حدودي با نقش يك كارگردان كه رهبري و بينش لازم را براي عملكرد شركت فراهم ميكند، متفاوت است، اگرچه كارگردانان و نمايشنامهنويسان به نمايشنامهها و تمرينات تئاتر بهطور مشابه نگاه ميكنند. با كاركرد منتقد تئاتري نيز متفاوت است. دراماتورژ يك تمرينكننده تئاتر و يك هنرمند است در حالي كه منتقد يك روزنامهنگار است، اگرچه باز هم منتقدان و نمايشنامهنويسان از منظري مشابه به نمايشها نگاه ميكنند و اغلب به دنبال همان نوع آموزش هستند. اما منتقدان محصول را در محل تماس عمومي، پايان فرآيند، درگير ميكنند، در حالي كه دراماتورژها به ساخت محصول نمايشي از ابتدا كمك ميكنند. مفيد است كه به دراماتورژ به عنوان منبعي از آنچه ارسطو فيلسوف يونان باستان (و نمايشنامهنويس) آن را حكمت عملي ميناميد، نگاه كنيم.
حكمت عملي يكي از دو «فضيلت فكري» است كه ارسطو در كتاب راهنماي اخلاقي خود «اخلاق نيكوماخوس» به آن پرداخته است. فضيلت ديگر «حكمت علمي» است، دانشي كه از تفكر عقلاني اصول اوليه به دست ميآيد. «حكمت عملي» شامل همه چيزهايي است كه بايد براي داشتن يك زندگي خوب و هماهنگ بدانيم. حكمت عملي براي پيشبرد منفعت بيشتر براي خود و جامعه بهطور كلي به كار ميرود. به دنبال حقيقت و دانش است، اما بهطور خاص براي ايجاد شادي و هماهنگي براي بشريت. در دنياي تئاتر، دراماتورژها افرادي صاحب حكمت عملي هستند، هم دانش مربوط به تئاتر گذشته و هم خرد لازم براي به كارگيري آن دانش براي خلق تئاتر آينده را حفظ ميكنند.
ما به سرعت به سمت عصري از تئاتر ميرويم كه در آن كار بدون دراماتورژ به اندازه كار بدون كارگردان غيرقابل تصور ميشود.
چه نوع آدمي دراماتورژ ميشود؟
در سراسر دنيا امشب، ميليونها كودك روي تختهاي خود دراز ميكشند و روياي بازيگر شدن را خواهند داشت. تعداد كمتري روياي طراحي يك نمايش بزرگ را در سر ميپرورانند. تعداد كمتري روياي كارگرداني رويايي را در سر ميپرورانند. تعداد بسيار كمي روياي دراماتورژ شدن را خواهند ديد. دليلش اين نيست كه دراماتورژي ارزشمند و براي زندگي هنري سرگرمكننده نيست، بلكه فقط به اين دليل است كه تعداد كمي از مردم حتي ميدانند كه چنين موقعيتي وجود دارد تا زماني كه در تئاترهاي حرفهاي يا كالج شروع به كار كنند. اكنون كه دراماتورژي به عنوان يك شكل هنري كه از بسياري جهات مجزا از ساير هنرهاي تئاتر است (و در عين حال به آن متصل) خود را نشان داده است، مردم را با زمينههاي مختلف جذب ميكند - دراماتورژهايي را كه كار خود را به عنوان طراح، بازيگر، مدير صحنه، كارگردان، نمايشنامهنويس، دانشمندان علوم سياسي، فعالان اجتماعي و فيلسوفان آغاز كردند. همه در مقطعي، فريفته امكانات هنري بيحد و مرزي بودند كه دراماتورژي ارايه ميدهد. هر پيشينه ديدگاهها و اولويتهاي منحصربهفرد خود را دارد و هر كدام براي پيشرفت رشته بسيار ارزشمند هستند ولي چه وجه مشتركي با هم دارند؟
آنها عميقا در مورد متون نمايشي و توليد خود فكر ميكنند .
آنها در فلسفه زيباييشناسي و تاريخ تئاتر متخصص هستند.
آنها نويسندگان قوي و همه كاره هستند.
آنها هنرمندان متعهد و رويايي هستند كه عاشق حضور در تمرين و همكاري با هنرمندان ديگر هستند.
آنها از كتابخانهها نميترسند .
آنها به اين اصل پايبند هستند كه تئاتر بايد از نظر اجتماعي و همچنين هنري مرتبط باشد.
آنها عميقا تحت تاثير شهود كشف هستند.
آنها در خط مقدم هستند و ميخواهند با جسارت به جايي بروند كه قبلا كسي نرفته است.
آنها همه كاره و سازگار هستند.
در پروژههاي فردي، دراماتورژ ميتواند هنرمندي باشد كه به شيوهاي چندوجهي به كارگردان و ديگر هنرمندان كمك ميكند تا ارزشهاي جامعهشناختي، متني، كارگرداني، بازيگري و طراحي را توسعه و شكل دهند... متناوبا، ممكن است به نظر برسد كه يك دراماتورژ در وظايف خود با هنرمندان ديگر همپوشاني دارد، به ويژه در تفسير نمايشنامه و شكل دادن به توليد، بهطوري كه ممكن است يك افزونگي ظاهري آشكار شود. اما اين يك افزونگي است كه اغلب منجر به افزايش خلاقيت ميشود، افزونگي، در هر دو مورد ميتواند منبع خلاقانهاي در خدمت يك انگيزه هنري بزرگتر باشد كه زيربناي توسعه توليد است. وقتي به ما آزادي داده ميشود كه كنجكاويهايمان را هر جا كه ما را ميبرند دنبال كنيم، در مسيرهاي ناشناخته و همپوشاني پرسه بزنيم و خودمان كارمان را به عنوان دراماتورژ تعريف كنيم، آنگاه مهارتهاي لازم براي غنيسازي و توانمندسازي روند ساخت تئاتر را در تمام سطوح گوناگون و چند شكل آن توسعه ميدهيم. اگر واقعا به اين ايده متعهد باشيم كه دراماتورژي بخشي جداييناپذير از روند ساخت تئاتر است كه به متخصصي بسيار آموزش ديده نياز دارد، پس منطقي است كه اين مدل آلماني آن را در نظر بگيريم، اينها مهارتهاي خاصي هستند و نياز به نوع خاصي از افراد با نوع خاصي از آموزش دارند كه با موارد زير شروع ميشود:
دانش تاريخي، هم گسترده و هم عميق، شامل فرهنگها و دورههاي متعدد و توانايي انجام تحقيقات تاريخي، به ويژه در زمينه توليد تئاتر در هر دوره يا محيطي.
درك تاريخ جهاني عمل و تئوري تئاتر.
تسلط بر اصول تمرين تئاتر از كارگرداني تا نمايشنامهنويسي تا ساختمان دكور و نمايشنامهخواني به طراحي نور براي اجراي گروه تا تناسب لباس تا بازاريابي تا انتخاب فصل.
قابليتهايي با نقشهاي متعددي كه تئاتر ميتواند در جامعه ايفا كند.
توانايي نوشتن روان و دقيق در سطوح مختلف براي مخاطبان مختلف.
مهارتهاي تحقيقاتي درجه يك و قدرت ارايه يافتهها به روشهاي مفيد براي بسياري از مخاطبان مختلف.
همكاري معنادار با ديگر سازندگان تئاتر از هر جنبهاي از اين فرآيند.