حديث روشني
بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل يكشنبه طي سفري از پيش تعيين نشده وارد واشنگتن شد و روز دوشنبه با دونالد ترامپ رييسجمهور امريكا در كاخ سفيد ديدار داشت. اين دومين ديدار رهبران امريكا و اسراييل از زمان آغاز رياستجمهوري ترامپ در ژانويه است. گروهي از ناظران مدعياند كه اينبار نيز برنامه هستهاي ايران، جنگ غزه و همچنين مقوله جنگ تعرفهها از جمله موضوعاتي است كه قرار است در باب آن رايزنيها انجام شود. پيشتر نتانياهو در تلاش بود تا از اعمال اين تعرفهها جلوگيري كند اما به نظر نميرسد كه تلاشهايش در اين زمينه ثمربخش بوده باشد. با اين همه به ادعاي برخي رسانههاي غربي چون نيويورك تايمز سفر پيشبينينشده نتانياهو نشاندهنده تغيير وضعيت ديپلماتيك نخستوزير اسراييل در واشنگتن از زمان بازگشت ترامپ به قدرت در ژانويه است. اكنون اين سفر در شرايطي انجام شده كه شرايط منطقه ملتهب است و به واسطه تشديد تنشها ميان تهران و واشنگتن، خاورميانه آرايشي نظامي به خود گرفته است. گروهي از ناظران مدعياند كه مواضع متناقض رييسجمهور امريكا در باب رويارويي و مذاكره در قبال ايران، فرصتي طلايي را پيش روي تلآويو و بالاخص اعضاي راست افراطي كابينه نتانياهو قرار داده تا دونالد ترامپ را براي تعرض به ايران قانع كنند. حال آنكه گروهي ديگر ضمن تاكيد بر حضور چهرههايي راديكال در حلقه پيراموني دونالد ترامپ اثرگذاري نتانياهو بر او را حداقل در كوتاهمدت چندان محتمل نميدانند. تداوم جنگ در غزه نيز از ديگر محورهاي سفر نتانياهو به واشنگتن است. تشديد حملات اسراييل به اين باريكه سرنوشت آوارگان در غزه را همچنان در هالهاي از ابهام قرار داده و همزمان طرح ترامپ در باب مردمان اين سرزمين فارغ از مخالفتخوانيهاي اعراب روي ميز قرار دارد.
به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف تحليل و بررسي چرايي سفر غيرمترقبه نتانياهو به واشنگتن با عليرضا مجيدي، كارشناس مسائل خاورميانه گفتوگو كرده است. مجيدي ضمن تاكيد بر نفوذ بالاي نتانياهو و متحدانش بر دولت دوم ترامپ به «اعتماد» گفت كه رويكردهاي شخص ترامپ در كنار بيپروايياش براي دستيابي به اهداف جنجالي ميتواند مولد تغييراتي مبني بر بينظمي در خاورميانه باشد.
مشروح گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
با توجه به اوضاع كنوني خاورميانه و آرايش جنگي كه منطقه به خود گرفته و همزمان حملات اخير امريكا به حوثيها، سفر نتانياهو به واشنگتن در اين بازه زماني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
فارغ از اينكه دليل اصلي اعلام شده براي اين سفر پيشبيني نشده، بحث تعرفهها عنوان شده واقعيت امر به مراتب پيچيدهتر از اين موضوع به نظر ميرسد. در حال حاضر منطقه شاهد چندين رويداد مهم است كه تاثيرات گستردهاي بر وضعيت سياسي و امنيتي آن خواهد گذاشت. اولين و مهمترين موضوع، افزايش چشمگير نقل و انتقال تجهيزات نظامي است كه دولت ترامپ در منطقه بدان متوسل شده است. اين حجم از تجهيزات نظامي منتقل شده كه در حال حاضر در حال انجام است، بدون آنكه شاهد رويارويي باشيم، امري بيسابقه در تاريخ معاصر منطقه به شمار ميرود. گفتني است پيش از حمله امريكا به عراق، چنين تحركاتي مشاهده شده بود. اين ميزان جابهجايي نظامي هزينههاي سنگيني را به همراه دارد و صرفا بررسي اين هزينهها نشاندهنده ابعاد بزرگ و بيسابقه اين اقدامات است.
نكته دوم اين است كه جابهجاييهاي تجهيزات نظامي و نصب برخي ادوات در برخي نقاط، برخي از عملياتها در ساير نقاط را مختل كرده است. براي مثال، بخشي از سامانه ضدموشكي پاتريوت كه به منطقه منتقل شده از كرهجنوبي آمده است. طبيعتا اين موضوع باتوجه به تعهدات ايالاتمتحده به كرهجنوبي شرايط را پيچيده ميكند، چراكه چنين سامانههايي براي مقابله با چين در كرهجنوبي مستقر شدهاند. بنابراين نميتوان به صورت بلندمدت اين تجهيزات را از آن جغرافيا خارج كرد. از همين رو به نظر ميرسد كه اين جابهجاييها و اين حجم از انتقال ادوات نظامي و فشارها والتهاباتي كه در نتيجه آنها به وجود آمده، نيازمند رايزنيهاي جدي است.
موضوع بعدي، باور اسراييل به اين است كه اكنون فرصتي طلايي براي تغيير نقشه منطقه و ايجاد تحول در ساختار آن به وجود آمده است. اسراييليها اميد دارند كه بتوانند نقشه جديدي براي منطقه ترسيم كنند و به ويژه در مقابله با ايران و متحدانش، گامهاي موثري بردارند مساله ديگري كه مورد توجه تلآويو قرار دارد، وضعيت همپيمانان ايران در منطقه است كه همگي درگير روياروييهاي مختلف هستند. در عراق نيز طرحي دو حزبي تحت عنوان «آزاد كردن عراق از اشغال ايران» آماده شده است كه به زودي به كنگره ارايه خواهد شد. چنين فشارهايي ميتواند اثرات جدي بر محور مقاومت و كشورهاي همپيمان ايران بگذارد. درنهايت، سوالي كه همچنان مطرح است اين است كه آيا ايالاتمتحده تصميم به ورود به جنگ مستقيم با ايران خواهد گرفت يا خير. اين مساله به طور قطع يكي از محورهاي اصلي گفتوگوها و رايزنيهاي ديپلماتيك ميان ترامپ و نتانياهو است. البته در كنار اين مسائل، موضوع تعرفهها و روابط تركيه با اسراييل نيز از جمله مسائلي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. اسراييل خود نسبت به مساله تركيه حساس است، اما تاكنون امريكا موضع خاصي در برابر اين مساله اتخاذ نكرده است. اين مسائل، اگرچه كمتر از موضوعات ديگر مورد توجه قرار گرفتهاند، اما همچنان براي طرفين اهميت دارند و نيازمند بحث و بررسي بيشتر هستند.
از ديگر مسائل مهمي كه بايد به آن اشاره كرد، جنگ غزه است. شروع دوباره درگيريها، به طور مستقيم به مواضع ترامپ مربوط ميشود. پيش از ورود ترامپ به كاخ سفيد، آتشبس غزه هر چند ناپايدار بود، برقرار شده بود و وارد مرحله اجرايي گشت، اما ترامپ پس از ورود به كاخ سفيد اعلام كرد كه ميخواهد منطقه را به يك نقطهاي براي سرمايهگذاري تبديل كند كه بايد تحت كنترل كامل ايالاتمتحده قرار گيرد. اين تغييرات به سرعت معادلات منطقهاي را تغيير داد و پس از آن ترامپ ضربالاجلي براي آزادي تمام اسراي اسراييلي تعيين كرد، موضوعي كه حتي نتانياهو از طرح آن اجتناب ميكرد. در پي اين تحولات، نتانياهو درنهايت تصميم به آغاز عمليات نظامي در غزه گرفت. به عبارت ديگر، مواضع ترامپ در اين زمينه نقش تعيينكنندهاي در تغيير شرايط منطقهاي و تصميمات اسراييل ايفا كرد. بنابراين، علاوه بر سه موضوع اصلي كه پيشتر به آنها اشاره شد، جنگ غزه و سياستهاي ترامپ در اين زمينه نيز ازجمله مسائل مهمي است كه نيازمند رايزنيهاي ديپلماتيك ميان طرفين است.
يكي از محورهاي مهم اين سفر ايران است آنهم در شرايطي كه ترامپ در باب ايران از رويكرد متناقضي پيروي كرده و زماني از رايزني ميگويد و زماني ديگر از رويارويي نظامي. آيا ميتوان ادعا كرد در طول اين سفر تحول ويژهاي در رويكرد ترامپ به واسطه تحركات تلآويو و سفر شخص نخستوزير رخ دهد يا خير؟ بالاخص در شرايطي كه اعضاي راست افراطي كابينه نتانياهو در باب هرنوع توافقي ميان تهران و واشنگتن ابراز نگراني كردهاند.
در اين بازه زماني كه بنيامين نتانياهو در واشنگتن حضور دارد، بعيد به نظر ميرسد كه ايالاتمتحده به صورت فوري در راستاي حمله به ايران دستورالعملي صادر كرده يا دست به اقداماتي بزند. دليل اين امر آن است كه نتانياهو تلاش ميكند تا امنيت و آرامش را به تل آويو بازگرداند. با اين حال، تاثيرگذاري كلي اين ملاقات نميتواند ناديده گرفته شود و قطعا شخص نتانياهو بر رويكردهاي ترامپ تاثيرگذار خواهد بود. اگر به تركيب حلقه اطرافيان ترامپ توجه كنيم، شاهد هستيم كه سه دسته در اين مجموعه حضور دارند: دسته اول، افرادي هستند كه روابط نزديكي با اسراييل دارند و بهشدت بر مواضع ضدايراني تاكيد دارند. اين افراد از جمله تصميمسازاني هستند كه در تصميمگيريها نقش اساسي ايفا ميكنند. چهرههايي چون پيت هگست وزير دفاع ترامپ و مايكل والتز مشاور امنيت ملي رييسجمهوري، اينها افرادي هستند كه ديدگاههاي راديكالي نسبت به ايران دارند و در قبال تحولات منطقهاي تصميمساز هستند. ترامپ تا به حال از پذيرش تمام توصيههاي اين افراد امتناع كرده، اما آنها همچنان تاثير زيادي در شكلدهي به سياستهاي دولت ايالاتمتحده دارند.
در كنار اين افراد، بنيامين نتانياهو ميتواند از نفود خود براي تاثيرگذاري بر جناحهاي طرفدار اسراييل در داخل كاخ سفيد بهرهبرداري كند. اگر او در كنار اين گروهها قرار بگيرد، ميتواند قدرت چانهزنياش را در مقابل ترامپ افزايش دهد. تاكنون ترامپ تصميمات عمدهاي كه مستقيما براساس فشار اين جناحها باشد اتخاذ نكرده، اما احتمال تاثيرگذاري اين گروهها را نميتوان به طور كامل ناديده گرفت. از طرف ديگر، برخي از افراد نزديك به ترامپ، مانند جرالد كوشنر داماد او و همچنين سفير امريكا در تلآويو هستند كه در اين حلقه تصميمساز حضور دارند. اين افراد با تاكيد بر حمايت از اسراييل و سياستهاي تهاجمي درقبال ايران، به دنبال پيگيري استراتژيهايي همچون حمله محدود و قاطع به ايران هستند .
اين گروه بر اين باورند كه حملهاي كوتاه و قاطع و پيشدستانه ميتواند به تغيير رفتار ايران منجر شود، بدون آنكه نياز به جنگي گسترده و طولانيمدت باشد. يكي از دغدغههاي اصلي و چالشهاي ذهني شخص ترامپ درخصوص حمله به ايران، نگراني از آغاز يك جنگ فراگير و طولاني است كه براي او از لحاظ سياسي و نظامي هزينهبر خواهد بود. با اين حال، اين گروهها معتقدند كه يك حمله محدود ميتواند رفتار ايران را تغيير دهد. بنابراين، بهرغم اينكه نتانياهو ممكن است در اين مقطع زماني نتواند ترامپ را به اقدامي فوري و تهاجمي وادار كند، حضور او در واشنگتن اين پتانسيل را دارد تا
در راستاي تقويت جناحهاي طرفدار اسراييل و تاثيرگذاري بر سياستهاي كاخ سفيد در قبال ايران موثر باشد.
يكي ديگر از محورهاي برجسته در اين سفر، مساله سرنوشت غزه و وضعيت انساني حاكم بر اينباريكه است. باتوجه به حملات مداوم اسراييل به غزه و مخالفتهاي كشورهاي عربي با طرحهاي جنجالي ترامپ براي اداره اين باريكه از جمله كوچاندن اجباري آوارگان، پيامدهاي اين سفر را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا طرح جديدي براي برقراري مجدد آتشبس در غزه ارايه خواهد شد؟
در اين زمينه بايد گفت كه طرحهايي كه دونالد ترامپ درباب خاورميانه دارد قابل تحقق نيستند. ديگر اعضاي منطقه نيز اين ايدهها را قابل تحقق نميدانند. يكي از ويژگيهاي برجسته ترامپ اين است كه هيچ تعهدي نسبت به راهكار دو دولتي ندارد. ترامپ با اين رويكرد به اسراييل اجازه ميدهد كه به طور كامل و بدون هيچ محدوديتي در فلسطين و به ويژه در غزه عمل كند. درست است كه جو بايدن نيز از نتانياهو حمايتهاي زيادي داشته است، اما اين حمايتها در چارچوبهاي خاص و با توجه به تعهدات ايالاتمتحده به راهكار دودولتي بوده است. بايدن نيز اگرچه حمايتهاي پررنگي از نتانياهو داشت اما همزمان محدوديتها و چارچوبهايي براي اسراييل قائل بود. در مقابل، اما ترامپ اين چارچوبها را كنار گذاشته و عملا به اسراييل اجازه ميدهد كه با اعمال فشار حداكثري، حتي با قيمت كشته شدن صد هزار نفر در يك ماه يا بروز قحطي شديد به اهداف خود دست يابد.
در چنين فضايي، اما به نظر ميرسد كه نتانياهو اهداف خود را براي جنگ در غزه تعديل كرده است. پيشتر، نتانياهو اهدافي مانند نابودي كامل حماس و الحاق تمام غزه به خاك اسراييل را مطرح ميكرد كه تحقق آنها در كوتاهمدت بسيار دشوار بود. اما در حال حاضر، نتانياهو به دنبال اهداف جديدتري است. يكي از اين اهداف، نه الحاق كامل غزه، بلكه الحاق بخشي از آن به قلمرو اسراييل است.
علاوه بر اين، او بهدنبال تحقق طرحي تحت عنوان «توزيع گلخانهاي» است با اين توضيح كه اردوگاههاي جديد در داخل نوار غزه احداث شوند كه در آنها حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر از اهالي غزه اسكان يابند. پيشبيني ميشود كه تعداد اين اردوگاهها به حدود هفتاد اردوگاه برسد. در ادامه جزييات اين طرح عنوان شده كساني كه خارج از اين اردوگاهها زندگي كنند، به عنوان تروريست شناخته ميشوند و در معرض سركوب قرار خواهند گرفت. اين طرح عملا كنترل غزه را دراختيار ارتش اسراييل قرار ميدهد. اين طرحها با سياستهاي بايدن در تضاد بود و همواره تاكيد داشت كه اين مساله بايد يك امر فلسطيني يا حداقل عربي باشد. در مقابل، ترامپ با تاكيد بر اهميت نظم پايدار، به اسراييل اجازه ميدهد كه در غزه از چنين اقداماتي استفاده كند.
آيا چنين طرحي در دولت ترامپ قابليت عملياتي شدن دارد يا خير؟
سوال بسيار سختي است؛ اما احتمال تحقق اين طرحها در دوران ترامپ ممكن است حدود ۵۰درصد باشد. اما نكته مهمتر و فارغ از اعلام عدد و رقم براي چنين ايدهاي بايد گفت كه ترامپ در حال كنار گذاشتن راهكارهاي قبلي است و بهدنبال ايجاد يك نظم جديد است كه با طبيعت منطقه و ديناميكهاي آن در تضاد است. اين به اين معنا كه نه تنها تحقق اين طرحها آسان نيست، بلكه ممكن است منجر به بينظمي بيشتر در منطقه شود. اكنون نيز واقعيتي كه وجود دارد همين است. ترامپ حاضر به پذيرش ايدههاي پيشين نيست اما طرحهاي جديدش نيز قابل تحقق نيستند.