منافع راهبردي و نفوذ انگلستان در معاهدههايگلستان، تركمنچاي و...
اشاره - در روز يكشنبه ۹ دي ۱۴۰۳ در ستون «كتابشناسي»، صفحه هفتگي «اسناد تاريخي» روزنامه اعتماد، به معرفي كتاب «سرگور اوزلي طراح عهدنامه گلستان» به قلم فريدون زندفرد پرداختيم. نويسنده در اين كتاب گفته است كه سرگوراوزلي، اولين سفير انگليس در مفهوم جديد امروزي،به دربار فتحعلي شاه قاجار اعزام شد و ميانجي صلح در مخاصمات طولاني بين ايران و روسيه بود كه ايران سرانجام به قبول معاهده گلستان ۱۲۲۸ ق. (اكتبر ۱۸۱۳) تن در ميدهد. اين درحالي است كه در كتاب «خاطرات و سفرنامه ژنرال آيرونسايد در ايران»، به ضميمه اسناد و مكاتبات سياسي وزارت خارجه انگلستان در مورد آخرين روزهاي خاندان قاجار و شروع حكومت پهلوي (۱۹۲1-۱۹۲0)، كه بهروز قزويني آن را ترجمه كرده، در برگي از اسناد به قلم جورج ناتانيل كرزن كه در اين زمان وزير امور خارجه انگلستان بود، اشاره شده كه منافع انگلستان در معاهده تركمنچاي، عهدنامه ۱۸۵۷ و همچنين عهدنامه ۱۸۷۳ ايران با آلمانها تامين شده است. متاسفانه هنوز هيچ كتاب تخصصي و عمومي درباره راهبرد يا استراتژي انگليسي كه مبتني است بر پايه «نفوذ» در حكومت ايران دوران تاريخي حداقل قاجار و پهلوي نوشته نشده است. از همين روي، همواره در فهم محتواي علمي رشتههاي دانشگاهي علوم سياسي، مطالعات منطقهاي، روابط بينالملل، حقوق بينالملل، جغرافياي سياسي و... ابهامهاي بسياري به ويژه در نظريهپردازي انديشمندان اروپايي براي ما ايرانيان وجود دارد. از همين روي، در اين شماره از روزنامه اعتماد به چند برگ از اسناد وزارت خارجه انگلستان در كتاب «خاطرات و سفرنامه ژنرال آيرونسايد در ايران» ميپردازيم.
در سال ۱۹۲۰ م. (۱۳۳۹ ق.)، يعني دوره پادشاهي احمدشاه به عنوان آخرين پادشاه قاجار، در برگي از اسناد وزارت خارجه انگلستان آمده است: «شماره ۶۰۲ - از لرد كرزن به آقاي نورمن (تهران) - شماره ۵۸۶ تلگرافي [۳۴ر۵۶ر۱۲۹۵۰«سي»] - وزارت خارجه، ۸ دسامبر۱۹۲۰، ساعت 2:30 بعدازظهر - درباره تلگرام شماره ۷۸۳ شما مورخ دوم دسامبر در مورد مذاكرات ايران و روس (چاپ نشده) - به خاطر ملاحظات رسمي و غيرمحرمانه، با اولين وسيله ممكن متن تلگرام شماره ۳۵ مورخ هشتم نوامبر مشاورالممالك را جهت بايگاني ارسال داريد. باتوجه به معاهده تركمنچاي مذكور در ماده ۱۲ پيشنويس پيمان ما با روسها، روشن نيست كه چرا اگر معاهده ملغي شده است، اتخاذ ترتيبات تازهيي لازم است؟ زيرا سياستهاي مطلوب ما در ماده ۹ عهدنامه ۱۸۵۷ تامين شده و از طرفي ما هميشه ميتوانيم به عهدنامه ۱۸۷۳ ايران با آلمانها (پانويس مترجم: پيمان دوستي، بازرگاني و دريانوردي آلمان و ايران) متوسل شويم كه ماده ۱۳ آن حقوق ما را به طور مشروح تامين نموده است. (در هر حال، من اقدامات مشاورالممالك را لازم نميدانم و همچنين باتوجه به نگرشهاي اخير حكومت ايران، شك دارم كه ايرانيان قلبا به منويات حكومت اعليحضرت گردن نهند. از اين رو من فكر ميكنم لازم است كه شما موكدا به آنها اخطار كنيد كه حقوق و منافع حكومت اعليحضرت يا اتباع آن نبايد تحتالشعاع هرگونه مذاكرهيي ميان حكومت ايران و حكومت روس يا هر حكومت ديگري قرار گيرد. اين امر همچنين در مورد اموالي كه شركتهاي انگليسي قانونا از اتباع ايران يا شوروي خريدهاند و مالكيت آن اموال در زمان خريد مورد ترديد نبوده است نيز مصداق پيدا ميكند.» در ادامه، در برگي ديگر از اسناد وزارت خارجه انگلستان در سال ۱۹۲۱م. (۱۳۴۰ق.) و آغاز سال ۱۳۰۰ شمسي در تاريخ ايران، نوشته شده است: «شماره ۶۵۹ - از لرد كرزن به آقاي نورمن (تهران) - شماره ۳۹ تلگرافي [۳۴ر۲ر۹۵۸ «اي»] - خيلي فوري - وزارت خارجه ۲۱ ژانويه ۱۹۲۱ ساعت
12:50 بعدازظهر - درباره تلگرام شماره ۳۹ مورخ ۱۹ ژانويه شما - من موقعيت هيات نمايندگي سياسي حكومت اعليحضرت را بمناسبت مساله تخليه قوا درك ميكنم. به هر حال مايليم حكومت ايران فكر نكند كه ما بكلي نسبت به آينده آن بيتفاوت هستيم. شما بايد هرگاه كه ممكن باشد با استفاده از نفوذ خود به تشكيل يك حكومت قوي كمك كنيد. اين حكومت چه در تهران و چه در اصفهان - در صورت تخليه قواي ما - با همكاري شما كار خواهد كرد. ولو اينكه اينك ما تنها منافع و كمكهاي گذشته خود را به عنوان پشتوانه در اختيار داريم.» همچنين، در همان روز در سندي ديگر نوشته شده است: «شماره ۶۶۰ - از لرد كرزن به آقاي نورمن (تهران) - تلگراف بدون شماره [محرمانه/ عمومي/ ۱۹ر۳۶۳] - خصوصي - وزارت خارجه ۲۱ ژانويه ۱۹۲۱ - درباره تلگرام شماره ۴۰ شما و تلگرامهاي ديگر (پانويس مترجم: در اين تلگرامها صحبت از يك عقبنشيني همگاني است. مثلا در مورد اول، بانك شاهي ايران از لندن دستور تخليه فوري، آنهم پيش از تخليه قوا را گرفته است.) - ما نميفهميم چرا بايد يك مهاجرت عمومي در تهران پيش بيايد. شاه كه ترسوترين مرد ايران است، در آنجا مانده است. يك حكومت ايراني به زودي تشكيل ميشود. ايران با بلشويكها پيماني متعقد كرده يا به زودي خواهد كرد. بنابراين چرا بلشويكها بايد به ايران حمله كنند يا به پايتخت هجوم بياورند؟ پس چرا بايد يك عقبنشيني عمومي از تهران صورت بگيرد؟ شايد منافع ما با وجود يك حكومت ايراني تحت نفوذ ما در اصفهان يا جاي ديگر، بهتر تامين شود. اما ظاهرا نظر شما نسبت به اين راهحل با نظر ما مطابق نيست. آيا يك عقبنشيني ناگهاني و همهجانبه و ترك تمامي شمال ايران و واگذار كردن آن به دشمن آنهم در شرايطي كه نسبت به پيشروي او مطمئن نيستيم و هنوز ميتوان جلوي انقلابي را كه شما از آن حرف ميزنيد گرفت، به پرستيژ ما كه ظاهرا شما اين همه نگران آن هستيد لطمه نميزند؟»
منابع: كتابخانههاي شماره يك
و ايرانشناسي مجلس.