نگاهي به ميني سريال «روز صفر» با بازي درخشان رابرت دنيرو
داستان كليشهاي سياستمداران فاسد
فرزانه متين
زماني كه در خبرها آمد، رابرت دنيرو، يكي از برجستهترين بازيگران قرن بيستم و بيست و يكم كه تاكنون برنده دو جايزه اسكار و يك جايزه گلدن گلوب شده است در يكميني سريال، نقش اصلي دارد، بسياري از مخاطبان روز شماري ميكردند تا اين سريال پخش شود. او كه مدال آزادي را از دستان رييسجمهور باراك اوباما دريافت كرده از برجستهترين سبك متداكتينگ است. اين بازيگر ۸۲ ساله نيويوركي، هنوز هم با ايفاي هر نقشي ميتواند باعث جذب مخاطب شود.
شبكه نتفليكس در ۲۵ فوريه با ارايه يك ميني سريال به نام روز صفر Zero Day در ۶ اپيزود با هنرمندي و يكهتازي رابرت دنيرو، يك تريلر سياسي را روانه نمايش كرد. اين ميني سريال، داراي يك داستان كليشهاي است اما وجود رابرت دنيرو به عنوان شخصيت اصلي سريال به آن رنگ و جذابيت خاصي بخشيده به طوري كه براي مخاطب، اين داستان تكراري هم تماشايي و هم سرگرمكننده است. اريك نيومن، نوآ اوپنهايم، مايكل اس اسميت در خلق داستان روز صفر با كارگرداني لزلي لينكا گلتر همكاري كردهاند كه به دسيسههاي سياسي، تروريسم سايبري، جدال بين جناحها و فساد در بين سياستمداران امريكايي ميپردازد.
علاوه بر رابرت دنيرو، جسي پلمونس، جو آلن، كاني بريتون و بين كمپ در اين ميني سريال به ايفاي نقش پرداختهاند. داستان حول محور رييسجمهور سابق ايالاتمتحده امريكا، جورج مولن با بازي رابرت دنيرو ميچرخد، او كه در حال سپري كردن دوران بازنشستگي خود است طي يك حمله سايبري كه در يك شب كه در امريكا رخ ميدهد و از آن به عنوان روز صفر نام ميبرند، باعث ميشود رييسجمهور وقت، ميشل، از مولن بخواهد كميسيون تحقيقاتي را تشكيل دهد و مسببان اين حمله را پيدا كند.
اين حمله سايبري كه در طول يك دقيقه در امريكا رخ داد، باعث كشته شدن هزاران شهروند امريكايي شد و هرج و مرجي را در امريكا به راه انداخت كه سالها در اينكشور رخ نداده بود. در واقع روز صفر به تماشاگر نشان ميدهد كه هرقدر ديجيتالي شدن رو به افزايش است به همان نسبت آسيبپذيري جوامع مدرن هم بيشتر ميشود و حالا اين حملات تنها از طريق چند كليك كامپيوتري بدون اسلحه و مهمات رخ داده است. حالا اين بحران ملي است كه مولن را ترغيب ميكند عليرغم آنكه دچار نوعي پريشاني ذهني است، رهبر كميسيون تحقيقاتي روز صفر شود.
طي ۶ اپيزود، جورج مولن، رييسجمهور سابق امريكا در دو جبهه در حال جنگ است؛ يكي آنكه سريعا مسببان اين حمله را پيدا كند، چراكه دوباره آنها تهديد به حمله دوباره كردهاند و جبهه ديگر، مبارزه با بيماري درونياش، چيزي شبيه آلزايمر است كه او را در تصميمگيريهايش گاهي دچار شك ميكند.
مولن براي اين بيمارياش يك كد رمزي به نام پروتئوس دارد كه گويا اشاره به آن دارد كه وي در زمان رياستجمهوري ۴ سالهاش با اين عنوان تهديد شده است. سريال از همان اپيزود اول درحالي كه مولن در حال نگارش بيوگرافياش است، مخاطب را درگير خودش ميكند.
در روز صفر، شخصيتپردازي بسيار عالي و همچنين قدرت ديالوگها بالاست، همه نقشها، خاكستري هستند و كارگردان، ما را با زير و بم زندگي آنها از دختر جورج گرفته تا رييسجمهور اكنون امريكا آشنا ميكند. اين ميني سريال از سويي ديگر، تمركز خود را روي رسانههاي زرد و به اصطلاح نان به نرخ روز خور نيز ميگذارد كه چگونه در دل يك بحران بزرگ ميتوانند با سر هم كردن يكسري اراجيف، تمركز را به سمت و سويي ديگر بكشانند و مخاطبان ناآگاه را دور خود جمع كنند.
در كل در سريال و فيلمهاي هاليوودي هر زمان، جامعه امريكا با يك اتفاق سياسي، اجتماعي يا حتي با نارضايتي مردم مواجه ميشود، سياستمداران راحتترين و آسانترين كار را در آن ميبينند كه تقصيرها را بر گردن روسيه بيندازند و به نحوي داستان را جلو ببرند كه روسيه در اتفاقات دخالت دارد در همان اپيزود اول و دوم اين ميني سريال هم ديده ميشود كه همه صحبت از آن ميكنند كه در اين حملات، روسها نقش اصلي دارند اما جورج مولن، فردي باهوش و سياستمداري قدر است و در دام اين تلهها نميافتد او به عنوان رييس كميسيون تحقيقاتي روز صفر، بيطرفانه به دنبال مقصران ميگردد و متوجه ميشود نه تنها روسها مشاركتي نداشتهاند بلكه بايد به دنبال خوديها باشد. سريال به خوبي فساد درون لايههاي زيرين و پيچيده سياستمداران امريكايي را نشان ميدهد. هاليوود هميشه در آثار سياسي خود نشان داده كه سياستمداران ممكن است فاسد باشند اما سيستم هرگز فاسد نيست.مولن كه ردپاي سياستمداران را از هر دو حزب در اين حملات پيدا كرده به دليل نقش دخترش به عنوان نماينده كنگره، به نوعي دو دل است كه آنها را معرفي كند يا نه اما در هر صورت با توجه به زندگي شخصي مولن متوجه ميشويم كه او كار و وظيفه ملياش هميشه بر خانوادهاش ارجح بوده از اين رو تصميم ميگيرد راه درست را انتخاب كند و آزادي بيان هر چند نمايشي در اينجا معنا پيدا ميكند. از تاثيرگذارترين سكانسهاي اين ميني سريال، سخنراني پاياني جورج مولن است. او با صراحت شفافسازي ميكند و در سخنرانياش، عنوان ميكند كه سياستمداران از هر دو جناح در اين قضيه روز صفر دست داشتهاند در واقع آنها براي كسب منافع اقتصادي و قدرت سياسي حاضر شدهاند به خود شهروندانشان حمله كنند، چراكه ميپنداشتند زماني كه رييسجمهور وقت كميسيون تحقيقاتي را تشكيل دهد حتما يكي از آنها رابه عنوان رييس برميگزيند تا آنها هم روسيه را عامل اصلي اين اتفاق معرفي كنند و به تدريج قدرت را در دست گرفته و دموكراسي را كمرنگ كنند اما سيستم قويتر از دستهاي آلوده آنهاست.
پيشبرد داستان و روند تزريق اطلاعات در سريال دقيق و بهجاست. روايت تك خطي نيست وخردهپيرنگها در خدمت مانيفيست داستان است. ريتم نه كند است و نه تند و مخاطب را خسته نميكند. پيچشهاي داستاني در فيلم، متعدد است.
يكي ديگر از مسائل حائز اهميت و نمادين روز صفر آن است كه ما در ابتدا جورج را ميبينيم كه در حال نگارش زندگينامهاش است اما در اپيزود آخر او، صفحات زندگينامهاش را ميسوزاند، چراكه طي تحقيقاتش در كميسيون متوجه شد، زندگينامهاش چندان اهميتي نخواهد داشت، بلكه عملكرد و نقش وي است كه در اذهان باقي خواهد ماند.
تشابه اسمي و نژادي رييسجمهور وقت امريكا، زن سياهپوستي به نام ميشل ما را به ياد ميشل اوباما مياندازد اين سوال پيش ميآيد كه، كارگردان رييسجمهوري از حزب دموكرات را به ما نشان ميدهد كه جمهوريخواهان در مقابل او قد علم كرده و در راس اين حملات قرار داشتهاند؟ سوالي كه پاسخ مطمئن براي آن در حال حاضر، بسيار زود است، اما اين مساله نميتواند اتفاقي باشد.
روز صفر با اينكه يك تريلر سياسي سرگرمكننده است اما از ميني سريالهاي خوب نتفليكس در اوايل سال ۲۰۲۵ محسوب ميشود كه بيش از هر چيز روي روند ديجيتالي شدن و آسيبهايي كه به جامعه ميزند، تمركز دارد.