دريغا از افول خانه انديشمندان علوم انساني
بلكه بر كمسويي شمعهاي روشن بيفزاييم و درصدد تكثير و فروزانتر شدن آنها برآييم. خانه انديشمندان علوم انساني به گواه اهل خرد و دوستداران انديشه با كمترين امكانات و با ابتناء به فعاليت و كنش داوطلبانه جمع كثيري از علاقهمندان در حوزهها و شاخههاي چندگانه دانش و علوم انساني توانسته به نهادي موثر، خوشايند و مورد اطمينان فضاي علمي و عمومي تبديل شود كه خود سرمايهاي بس مهم است .نهادي بينمرزي و مقوي پيوندهاي جمعي بين عالمان علوم انساني و مهمتر بين انجمنهاي علمي حوزه علوم انساني.
فراموش نشود كه نبود و ضعف چنين پيوند و اتصالات در فرآيند رشد و توسعه جامعه ايران دغدغه و مساله غالب انديشمندان و ايرانشناسان بوده و هست ؛چرا كه بيتفاوتي، انفعال و نبود پيوندهاي جمعي كه مانع تعامل گفتوگو و انديشيدن ميشوند مانعي مهم در مسير مدنيت و كسب دستاوردهاي تازه ميشود. مگر غير اين است كه به تعبير انديشمندي تمدن از آنجا آغاز شد كه انسان به جاي سنگ، كلمه را پرتاب كرد و به گفتوگو و انديشيدن روي آورد. كارنامه خانه انديشمندان علوم انساني در فعاليت بيش از 10سالهاي كه داشته به خوبي نشان ميدهد كه دستاوردهاي قابل تحسيني داشته و حتي توانسته جاي خالي خيلي از فعاليتهايي كه ميبايست نهادهاي دانشگاهي براي انجام و تحقق آنها اهتمام مي داشتند ليكن به دلايل عديدهاي رغبتي نشان نداده و آنها را پي نگرفتهاند، را پر كند.
به اين سبب انتظار و توقع ميرود مجموعههاي اجرايي، عمومي، تقنيني و قضايي كشور خانه انديشمندان علوم انساني را به مثابه يكي از مهمترين زيرساختهاي اجتماعي و فرهنگي كشور به عنوان دستاوردي بدانند كه حفظ و تقويت آن كمك بزرگي به حفظ اعتماد و اميد صاحبان انديشه است. حفظ چنين نهاد و زيرساخت اجتماعي و فرهنگي و فراهمسازي مشوقها، فرصتها و تسهيل بسترهاي لازم بايد دغدغه سياستگذاران اجتماعي و فرهنگي كشور باشد كه اهتمام توسعه اجتماعي و فرهنگي كشور را درسر دارند و به جد بايد مانع از هر نوع فرصتستاني و ممانعتي شوند كه كنشگري علمي، اجتماعي و فرهنگيداوطلبانه و ميهندوستانه عالمان و اصحاب فرهيخته را مانع و موجب نااميدي و استيصال ميشود. چرا كه در شرايط امروز جامعه ايران به جاي مانعگذاريهاي بيدليل و ديوار ساختن بايد پل ساخت. بايد به گسترش شبكههاي ارتباطي و تراكم و تنوع آنها فزود. واقعيتي كه همبستگي اجتماعي را عموميت و فراخ بيشتري ميبخشد كمك كرد.
بيگمان به نظر ميرسد كه مجموعه بزرگ شهرداري تهران مجموعهاي نيست كه به چنين مجموعهاي نياز مبرم داشته باشد و مهمتر اينكه معاونت اجتماعي و فرهنگي آن داعيه گسترش مشاركتهاي اجتماعي و ظرفيتسازي براي تحقق كنشگري اجتماعي و فرهنگي دارد كه فعاليتهاي انجام شده چيزي جز مصداق واقعي فعاليتهاي داوطلبانه و دعوت به گسترش مشاركت جمعي و مدني نميباشد. خانهاي كه سرايي براي اميد و گرماي اجتماعي و تعاملات جمعي اصحاب انديشه و خرد است.
انتظار ميرود مجموعه نهاد شهرداري به ويژه معاونت اجتماعي و فرهنگي آن بنا به وظيفه ذاتي كه در بسط مشاركت و توسعه اجتماعي دارد همراهي و همگامي بيشتري را براي حفظ و نگهداشت اين نهاد مدني داشته باشد و اطمينان خاطر و اعتماد فعالان و كنشگران مدني آن هم در سطح عالمان علوم انساني را قرين مساعي خود سازد تا اينكه موجب يأس و بياعتمادي آنها شود.
استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران