وقت خرمن
سرمايهاي كه از 98 درصد آغاز شد و در آخرين انتخابات و در مرحله اول كه واقعيت سرمايه اجتماعي ما بود، به 39 درصد رسيد، هر چند وحشت از استيلاي جرياني خاص بر مقدرات كشور، مردم را چنان نگران كرد كه در مرحله دوم آن انتخابات، افزايش 10 درصدي را شاهد بوديم و مشاركت به 49 درصد رسيد، ولي اگر خودمان را با اين وحشت 10 درصدي فريب دهيم و بگوييم كه نه 61 درصد كه 51 درصد در انتخابات شركت نكردند، باز هم به ديوار مستحكمي تكيه ندادهايم و در خوشبينانهترين حالت، 10 درصد از اين ديوار به تكاني فرو ميريزد، اگر بيشتر از اين آماده فرو ريختن نباشد.
گفتن از اينها در اين ايام از آن جهت اهميت دارد كه يادمان باشد اگر 46 سال پيش، همه دنيا به خواسته مردم اين سرزمين گردن نهادند و قدرتمندترين كشورهاي جهان كه تا چندي قبل از آن بهمن ماه شگرف، از پادشاهي حمايت ميكردند كه با كودتا عليه دولتي قانوني و دموكراتيك به قدرت بازش گردانده بودند، همه و همه از اين بايت بود كه خواسته مردم، چنان عميق و قدرتمند بود كه همان پادشاهي كه انگشتان شصت دو دست را در جيب جليقه خويش ميكرد و با تبختر ميگفت: «هر كس كه نميخواهد، پاسپورتش را بگيرد و از كشور برود.»، در آخرين نطق و پيامش مجبور به گفتن اين سخن شد كه «پيام انقلاب شما را شنيدم». هم اويي كه تا مدتي قبل خود را انقلابي ميدانست و فخر ميفروخت كه انقلاب من نه سرخ است و نه سياه كه انقلاب من سفيد است و حالا شاهد انقلابي بود كه نميتوانست صداي آن را نشنود و البته در همه اين سالها، بسياري از اين ميگويند كه اگر او در وقت خود، به سخن دلسوزان گوش فرا داده بود و نجواهاي آنها را كه خيرخواهانه با او سخن ميگفتند، شنيده بود، كار به اينجا نميرسد كه فريادهاي در كوچه و خيابان، مجبور به شنيدنش كند. ما در اين حدود نيم قرن، اين سرمايه هنگفت را خردهخرده خورديم و حالا كه صحبت از معامله است، يادمان باشد كه سعدي هشدار داده كه اگر تهيدست به بازار برويم، با دستار خالي باز خواهيم گشت و اگر قصد داريم كه در معامله غش رخ ندهد، چارهاي نداريم كه با جيب پر به بازار برويم و يادمان باشد كه اگر سياق اين نيم قرن، سرمايهمان را از كفمان برده، ادامه آن، دستارمان را پر نخواهد كرد و نتيجه ادامه دادن آن روش سرمايهسوز، يعني دستار خالي، خاليتر از قبل.