نگاهي متفاوت به بازي پرسپوليس-تراكتور
خوب، بد، زشت
ابوالفضل نجيب
بازي بزرگ هفته شانزدهم ليگ برتر بيش از هر چيز تداعيكننده فيلم اسپاگتي وسترن سرجولئونه بود. حاوي لحظات خوب فوتبالي، حاشيههاي بد و بدتر از آن لحظههاي زشتي كه به خودي خود حاوي رفتارهاي كلامي زشتي كه به هيچوجه روح يك رقابت ورزشي چنين صحنههاي تهوعآوري را بر نميتابد. آنگونه كه حتي خاطر اغلب هواداران دو تيم بازنده و برنده را آزرده كرد.
اينكه ريشه اين نوع هتاكيها به لحاظ جامعهشناسي كجاست و چه انگيزههايي باعث بروز چنين زشتيهايي در ورزشگاهها ميشود، دليل موجهي براي اينگونه بياخلاقي نيست. اين رفتارها و زشتيهاي كلامي محدود به بازي بزرگ اين هفته هم نميشود. محدود به اندك هواداران بياخلاق يك تيم خاص هم نميشود، دخلي هم به نقل و انتقالات و پشت كردن يك بازيكن به تيم قبلي و به هر انگيزه هم ندارد. موارد بسياري از اين رفتارهاي كلامي را در ورزشگاهها شاهد بوده و هستيم. گمان نميكنم در عالم فوتبال مواردي اينچنين بياخلاقي از سوي تماشاگران فوتبال شاهد باشيم. آنهم در جامعهاي كه داعيه دينمداري و اخلاقمداري دارد و در جايي كه ظاهرا بايد روح و منش پهلواني حاكم باشد.
در اينكه چنين بياخلاقيهايي به اقليتي محدود ميشود، ترديدي نيست، اما واقعيت اين است كه همين اقليت حتي قابل شناسايي و تعقيب، چهره ورزش و فوتبال و هواداري را زشت ميكند. درست مثل لكه سياهي كه بر سپيدي بوم بنشيند. اينكه دستگاههاي مسوول برگزاري توان شناسايي و برخورد و مجازات عاملين و آمرين اين زشتيها را دارند يا خير، موضوع ثانوي است، آنچه مهم است قبحزدايي از چنين رفتارهايي است، منظورم موضع انفعالي رسانهها و شبكههاي اجتماعي و سايتها و در راس آنها انواع و اقسام برنامههاي فوتبالي در شبكههاي سيماي جمهوري اسلامي است. درست در جايي كه مدعي اخلاقمداري و فرهنگسازي اسلامي است.
ظاهرا براي توليدكنندگان اين برنامهها آنچه مهم است داغ نگه داشتن تنور دعوا و هيزم كشي براي هر چه داغتر كردن تنور فوتبال است. ظاهرا دغدغه همه برگزاركنندگان فوتبال نيز كم و بيش به همين داغ نگه داشتن تنور فوتبال معطوف است، آنهم بسته به مقتضيات و شرايطي كه اگر ايجاب كند به هر دليل واقعي و واهي ميشود اين تنور را خاموش كرد. براي اين جماعت و آن جماعت رسانهاي در سطح بهاصطلاح ملي ظاهرا همين كه برگزاري مسابقات بدون تبعات امنيتي برگزار شود، كفايت ميكند، حتي اگر به قيمت مخاطره افتادن امنيت رواني و روحي و حتي اگر به قيمت هتك حرمت خانوادگي فلان بازيكن هم منجر شود، چندان اهميتي ندارد.
آنچه در اين ميان باعث تاسف مضاعف است پذيرفتن اين شرايط و تن دادن به چنين فضايي است. فراموش نكنيم زيدان در بالاترين نقطه افتخاري كه ميتوانست كسب كند و در حساسترين شرايط صفاي فوتبال و قهرماني در جام جهاني را به لقاي آن بخشيد تا نشان دهد فوتبال با آن همه عظمت و افتخار و درآمدهاي نجومياش، اما قرار نيست بديهيات اخلاقي را به پاي آن قرباني كرد.
بدون تعارف اين سوال هميشه براي من مطرح و بيجواب مانده كه بازيكن فوتبال يا داور بعد از آن همه هتاكي به خانواده با چه رو و روحيهاي با خانوادهاش مواجه ميشود.
چطور ميتواند چشم در چشم خانواده خود بدوزد، آنهم در شرايطي كه دستگاههاي نظارتي و امنيتي مستقر در ورزشگاهها به طرفهالعيني قادر به شناسايي خاطيان امنيتي هستند. به اين اهمالكنندگان افزون كنيد مديران و مربيان و... تيمهايي كه به هر دليلي كه خود ميدانند حاضر به تبري از اين اقليت هتاك بياخلاق در قالب هوادار نيستند. اينكه چه زماني قرار است رويي اينچنين زشت از فوتبال رخت بربندد معلوم نيست.
حداقل تا زماني كه اجماعي براي برخورد با اين زشتيها در همه حوزهها از جمله باشگاهها، رسانهها، دستگاههاي انتظامي و امنيتي و حتي اكثريت واقعي هواداري و.... صورت نگيرد، در همچنان بر اين پاشنه خواهد چرخيد.
بازي بزرگ هفته شانزدهم نه اولين و نه آخرين مورد نخواهد بود.