نگاهي به چيدمان تعاملي محسن رافعي در خانه هنرمندان
جلوخان رهگذارحوض آبي هنرمندان
رافعي در اين اثر مانند ديگر آثار تعاملي و مكان- ويژه خود، مخاطب را به تجربه تعامل و حضور در اثر دعوت ميكند
مريم آموسا
چيدمان «گذر» به عنوان يكي از آثار ويژه نمايشگاه «پرونده ۱۴۰۳/ نمايش تجربههاي نو در هنر معاصر ايران» اثر محسن رافعي هنرمند مجسمهساز و چيدمان ساز است؛ رافعي در آثار تعاملي و مكان-ويژه خود فضا و تجربه مخاطب را مورد توجه قرار ميدهد و آثار او در ابعادي بزرگ و متفاوت در فضاهاي عمومي قرار ميگيرد و به گونهاي ساماندهي ميشوند كه مخاطبان را دعوت به حضور و تعامل ميكنند.
نمايشگاه پرونده ۱۴۰۳ انجمن هنرمندان مجسمهساز ايران نمايشگاهي بود كه بعد از مدتي وقفه، به سياق ساليان پيش در خانه هنرمندان ايران برگزار شد كه متفاوت از گذشته، اينبار هنرمندان علاوه بر قالبهاي پيشين، در قالبها و روشهاي نو و متنوع ديگر مثل اينستاليشن، ويدئو آرت و پرفورمنس و... با مفاهيم و موضوعات متنوع با ديدگاههاي متفاوت در اين نمايشگاه حضور داشتند.
اينستاليشن «گذر» به عنوان تنها اثر فضاي بيروني (outdoor) اين نمايشگاه، فضاي حوض حياط جلوخان خانه هنرمندان را ساماندهي كرده است حوضي كه با كاشيهاي قديمي مربعي ريز مدتهاست خالي از آب، انعكاس آسمان و تصوير پيرامون است و تنها آب باران است كه گاهي كف آن را ميپوشاند تا خاطرات پيشين حوض به كلي به فراموشي سپرده نشود. حوض حياط جلوخان خانه هنرمندان بهصورت كلي كاركردي غيرفعال دارد و در بيشتر مواقع خالي است و تنها در مراسم يا مناسبتها پوشانده شده و تبديل به صحنهاي براي اجرا ميشود. براين اساس هنرمند سعي كرده با اثرش اين فضا را براساس كاركرد واقعي آن دوباره بهصورتي ويژه فعال كند. اينستاليشن «گذر » متشكل از دو دروازه، به لحاظ فرمي ارجاعي ويژه به رواق در ابنيه تاريخي و معماري ايراني دارد. دروازه جنوبي از يك چارچوب ساده و يك قوس معماري مياني شكل گرفته و با پردهاي كنفي كه در ميانه شكافته شده، پوشيده شده است و رو به خيابان موسوي (كه از پارك خانه هنرمندان تا ميدان فردوسي امتداد دارد) است و دروازه شمالي روبه درب ورودي ساختمان خانه هنرمندان است.
در دروازه جنوبي، مخاطب با دو پله كه در امتداد حوض قرار گرفته مواجه ميشود كه او را دعوت به حضور در اين فضا و تجربه آن ميكند. تجربهاي كه پيش از اين كمتر كسي اجازه ورود و عبور از حوض را به خود ميداده است. اين چيدمان، مرزي خيالي را براي اين حوض و براي مخاطبين درون آن فراهم كرده است گويي بنايي تاريخي با ديوارهاي شفاف در ميانه محوطه پديد آمده است و حوض خالي و كم استفاده را تبديل به عرصهاي براي حضور و تعامل مخاطبين كرده است. مخاطب از ميان پرده شكافته شده ميگذرد، گام در حوض ميگذارد و با عبور از آن به دروازه روبه عمارت ميرسد كه از سه قوس معماري منتظم تشكيل شده كه دو قوس مياني آن متحرك است اما برخلاف تصور هميشگي ما براي عبور از دروازه، تابي در ميان دارد كه مخاطب ميتواند برروي آن بنشيند و تجربه بدنمند تاب خوردن و تعاملي ويژه را در اين فضا تجربه كند گويي براي عبور از اين دروازه نياز به لختي تامل، توقف در ميانه هياهوي شهر و تاب خوردن و تجربه كردن اثر است، عبوري از ميانه دروازه كه با تاب خوردن بارها بهصورت رفت و برگشتي تكرار ميشود تا مساله عبور عميقا درك شود و مخاطب با آگاهي گذر را تجربه كند. تقابلي ميان دو دروازه كه يكي صلب و ثابت و ديگري متحرك است و اشاره به گذار از دورهاي به دورهاي ديگر دارد. چيدمان «گذر » به سياق آثار قبلي محسن رافعي كه براساس هويت و اتمسفر فضا و جامعه مخاطبين شكل گرفتهاند براساس فضاي حياط جلوخان خانه هنرمندان ايران و جامعه مخاطبين خاص و عمومي پارك خانه هنرمندان طراحي، ساماندهي و نصب شده است.
بيشتر مخاطبين ثابت اين فضا هنرمندان مشغول به كار در مدياهاي مختلف يا بينارشتهاي يا علاقهمندان حوزه فرهنگ هستند كه با روند و مدياي هنر و قالب اينستاليشن كه مخاطب را در خود غرق ميكند كم و بيش آشنا هستند؛ از اينرو با اثر، مراودهاي آشنا دارند و آن را تجربه ميكنند اما مخاطبين حوزه عمومي كه آشنايي كمتري با اين قالب هنري دارند ابتدا با فرم آشناي قوسهاي معماري ايراني چيدمان كه ارجاعي به بناهاي تاريخي دارد مواجه ميشوند كه اينبار با متريال متفاوت اما به چشم آشناي داربست - كه گاه براي برنامههاي موقت شهري مثل طاقنصرتها يا اتصال بنرها در معابر عمومي و خيابانها مورد استفاده قرار ميگيرد- ساخته شده است. اين انتخاب هوشمندانه و همجواري و همنشيني هماهنگ فرم هويتمند و كهن قوس معماري كه براي همه ما آشناست و با متريالي امروزي پيوند داده شده، در كنار استيمنت هنرمند:
«گذر از هر آنچه بوده، هست/ يا ميتوانست باشد.» مخاطبين ميتوانند از يكي از دروازهها وارد چيدمان شوند، بر روي تاب بنشينند، و با عبور از حوض از دروازه ديگر خارج شوند؛ وضعيتي كه صميمانه و به سادگي مخاطب را براي تجربه و حضور در اثر دعوت و راهنمايي ميكند باعث شده مخاطبين حضوري فعال در تعامل با اثر داشته باشند. با اينحال در تجربه خودم از اين فضا متوجه شدم كه مخاطب درگير چالش انجام تاب خوردن يا نخوردن در ملأعام ميشود جايي كه در مركز محوطه جلوخان و مورد نظاره و توجه همه مخاطبين و عابرين است كه پذيرش اين حضور در حوض و تاب خوردن خود نياز به نگرشي متفاوت يا غلبه بر نگاه و فشار افكار عمومي دارد و به عنوان مسالهاي اجتماعي در مكانيزم روابط انساني در جامعه ما بخشي از داستان اثر در سويه جامعشناسانه آن است كه اثر سعي در تاًثيرگذاري بر مخاطبين و به فكر واداشتن آنان را دارد تا از يك ناظر صرف تبديل به عنصري فعال گردند يا خود خودشان باشند گويي حوض كه گاهي بهصورت مصنوعي تبديل به صحنهاي براي اجراي نمايش يا موسيقي ميشود اكنون تبديل به صحنهاي واقعي و حقيقي براي حضور مخاطب شده است. از سويي برايم جالب است كه مخاطبين منفعل كه شاهد تجربه ديگران هستند هم براساس تجربه زيسته خود از تاب خوردن در طول زندگي، اثر را بهصورتي ذهني تجربه ميكنند كه خود تجربهاي نزديك به فضاي مجازي است كه انسان عصر حاضر را درگير تجربههاي ذهني و غير واقعي كرده است. با اينحال تجربه تمامعيار تاب خوردن واقعي همراه با لمس بدنمند مخاطب در اين فضا و اتمسفر و در مقابل ديدگان ناظران، تجربهاي ويژه و خاص را براي هميشه در ذهن مخاطب تجربهكننده به جاي ميگذارد و فضا و ذهن مخاطبين را به گونهاي متاثر ميكند كه حتي بعد از جمع كردن و فقدان اثر از اين فضا، اثر در ذهن مخاطبينش نشانهگذاري شده و خاطره حضور اثر نيز بخشي از ادامه حيات اثر در اين اتمسفر است.
البته از منظري ديگر پيوستگي اين فرم و متريال با اين حوض بهصورتي پيش رفته كه گاهي اوقات انگار براي هميشه اثر اينجا بوده و گاهي از نظر بعضي از مخاطبين به عنوان فضاسازي هميشگي محوطه به حساب ميآيد.
محوطه جلوخان خانه هنرمندان كه محل گردهمايي، نشيمن و مناسبتي و گاه شبگردي مردم به حساب ميآيد فضايي است كه زيست متفاوتي در ساعات مختلف شبانهروز دارد و تجربههايي متفاوت را براي مخاطبين رقم زده است كه يكي از آن تجربهها مراسم بدرقه هنرمنداني است كه از دست رفتهاند. استفاده خاص پارچههاي كنفي نصب شده روي چيدمان گذر با گرههاي خاص (بندها) برروي داربست فلزي كه شكلي همچون حجله را نيز دارد، ارجاعي در لايههاي زيرين به امر تشيع دارد و گويي مخاطبان در تعامل با اثر، زيست بازيوار و متفاوت هنرمندان در طول زندگي را از سر ميگذرانند و با پالودن تن در حوض آب كه اكنون با بدنهايي كه وارد حوض ميشوند پر ميشود - آبي كه در جريان است - تجربه رها شدن و عبور از زيستن را از دروازه جنوبي از ميان پردهاي كه شكافته شده است را تجربه ميكنند. نصب دقيق اثر در اين محوطه و ارجاعات به سنت، هنر و زندگي شهري با متريال موقت داربست كه خود ارجاع به گذرا بودن و موقتي بودن دارد همراه با حسوحال شاعرانه اثر كه همنشين با فضا و كاركرد پيشين و هويت آن شده است، دورهاي گذرا از زيستن فردي، اجتماعي و بازانديشي در رابطه خويش، جامعه و تاريخ را براي مخاطبين رقم ميزند كه هر انسان در طول زيستن خود، آن را تجربه خواهد كرد. اما در لايهاي ديگر علاوه بر چيستي اثر، درك و فهم چيدمان گذر بهصورت خودآگاه يا ناخودآگاه مورد پرسش بيپاسخ براي مخاطب تبديل ميشود كه نشاندهنده تبحر محسن رافعي در ايجاد يك رابطه ديالكتيكي با سنت معماري است كه همواره متن تابع فرم و عملكرد است اما هنرمند با به كارگيري اجراي واقعنمايانه فرم سنتي معماري از طريق تركيب آن با ابژه تاب و عملكرد آن از طريق تاب خوردن و موقتي بودن از سويي ديگر ديالكتيك وابستگي/ گريز را آغاز ميكند و در اين ميان مخاطب را در اين ورطه گرفتار ميآورد كه توان تشخيص و نامگذاري اينكه اين يك سازه معماري؟ دروازهاي براي ورود؟ يا يك تاب؟ است را از دست ميدهد. چنان كه فوكو ميگويد: همساني وانموده را در مقام مناسبتي نامعين و وارونشونده ميان يك رونوشت و رونوشتي ديگر به گردش در ميآورد. همين است كه آثار محسن رافعي اكثر عجيب و سوالبرانگيز و همچنين خاصيت غيرقابل متعين شدن دارند چون هويتگريز و اقتدارگريزند؛ و اين ابتداي راه همراه كردن مخاطب با اثر و تعامل با آن و گذار از گذر است. نمايشگاه پرونده ۱۴۰۳ در تاريخ ۱۶دي به پايان رسيد اما اثر «گذر» با همكاري صميمانه مسوولان و دستاندركاران خانه هنرمندان همچنان پذيراي تعامل و بازديد مخاطبين است.