ادامه از صفحه اول
نقد انديشه سياسي آقاي مصباح- 9
اين دو مفهوم كه ركن اساسي سياست در جامعه امروز است در انديشه آقاي مصباح به كلي مغفول است. اگر مردم را به معناي شهروندان ايراني داراي شناسنامه و گذرنامه بپذيرند، خارج از چارچوب نظري اسلامي ميشود و مهمتر از آن اگر مرزهاي كنوني ايران را بپذيرند نيز دچار اين مشكل ميشوند. چرا مردم ساير كشورها يا حتي غيرمسلمانان و غير معتقدين يا غير ملتزمين به دينداري در داخل كشور ميتوانند در تعيين سرنوشت حاكم اسلامي نظر بدهند؟ آيا حكومت مورد نظر آقاي مصباح ميتواند مرزهاي كنوني كشور را نپذيرد؟ انديشه نپذيرفتن كشور و دولتهاي ملي مسبوق به سابقه است. به همين علت صاحبان اين انديشه، چيزي به عنوان ايران را واجد معناي حقوقي نيز نميدانند. حكومت به ويژه از نوع جمهوري كه مقيد به ايران و در خدمت آن باشد برايشان بيمعناست. به همين علت هشدار ميدهند: «مراقب باشيم كساني كه اولويتشان ايراني بودن است، سركار نيايند.» مردم ايران براي ايشان نامفهوم است. آنچه معنا دارد، انسان مومن و مسلمان با معيارهاي بسيار محدود خودشان است. البته اين هم در حد ادعاست زيرا تجربه حمايت قاطع ايشان از احمدينژاد را همه پيش چشم داريم. حكومت آنان مرز نميشناسد.
شهروند به معناي انسان صاحب اختيار و حقوق ذاتي و فراتر از تعلقات مذهبي نميشناسد. اين ديدگاه نزد اسلام سلفي از جمله گروه داعش (از زاويه و ارزشگذاري منفي نميگويم چون آنها امتگرا و به تعبير ديگر انترناسيوناليست هستند) بسيار برجسته است، به همين علت آنان طرفدار تشكيل «امارات اسلامي» در مناطق گوناگون جهان هستند كه از يك مركزيت تبعيت ميكند و منصوب ميشود، در حالي كه جمهوري اسلامي ايران اصولا چنين داعيهاي ندارد و در عمل هم بهشدت از آن داعيه پرهيز ميكند. مثلا غير ايرانيان را واجد حقوق ايرانيان نميداند و به آنان يارانه نميدهد، حتي اگر فقير باشند. به فرزندان آنان تابعيت ايراني نميدهد، حتي اگر مادرشان ايراني باشد و در اينجا به دنيا آمده باشند و زندگي كنند. از حقوق مساوي در آموزش و بهداشت و بازنشستگي و تأمين اجتماعي، رأي دادن و انتخاب شدن، خريد ملك و اشتغال به كار و داشتن گذرنامه و... برخوردار نيستند. متاسفانه حتي در برخورد عادي نيز مثل يكي از افراد فاقد حقوق با آنان برخورد ميشود و جالبتر اينكه همين آقايان امتگرا نيز از آنان دفاع نميكنند. بنابراين اگر منظور ايشان از طرح اين رويكرد تأييد وضعيت كنوني حكومت در ايران است كه بايد گفت بنيان حقوقي رويكرد ايشان با وضعيت موجود قانون اساسي و حكومت ايران مطلقا تطابق ندارد و اين حكومت براساس مباني ديگري شكل گرفته كه اصليترين آن پايه حقوقي دولت ـ ملت است.
ادامه دارد
خطر آتشسوزی در سواحل کاسپین را جدی بگیریم
لسآنجلس اقلیم مدیترانهای با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای معتدل و مرطوب دارد. برای وقوع آتشسوزیهای جنگلی در منطقه کاسپین مشابه آتشسوزیهای لسآنجلس یک دوره طولانی از هوای خشک، درجه حرارت بالا و سطح رطوبت پایین تعیین کننده است. در 25 سال اخیر در منطقه دریای کاسپین، به ویژه در امتداد سواحل آن در کشورهایی مانند ایران، آذربایجان و روسیه، تغییرات قابل توجهی در الگوهای اقلیمی تجربه شده است. شرایط خشکسالی طولانی و میانگین دمای سالانه که برخی مطالعات حاکی از افزایش 1.5 تا 2 درجهای آن به روندهای گستردهتر گرمایش جهانی تحت اثر تغییرات اقلیمی نسبت داده میشود. دادههای ایستگاههای هواشناسی در امتداد سواحل کاسپین نشان میدهد که دماهای اوج تابستان شدیدتر و امواج گرما در ماههای تابستان مکرر و شدیدتر شده و منجر به اثرهای نامطلوب بر اکوسیستمهای محلی و کشاورزی شده است. شرایط خشکسالی نیز از سال 2000 تشدید شده و فراوانی رویدادهای خشکسالی افزایش و سطوح بارندگی کمتر از حد متوسط تجربه شده است. براساس گزارشهای سازمانهای منطقهای پایش اقلیم، بسیاری از مناطق حاشیه دریای کاسپین به دلیل کاهش بارندگی و افزایش میزان تبخیر ناشی از افزایش دما با کمبود شدید آب مواجه شدهاند. ترکیب آب و هوای گرم و خشکسالی بازده محصولات را به دلیل رطوبت ناکافی خاک کاهش داده و بر امنیت غذایی و امرار معاش کشاورزان اثر گذاشته است. منابع آبی رودخانههایی که به دریای کاسپین میرسند کاهش یافته و رقابت برای آب در میان استفادهکنندگان کشاورزی و شهری تشدید شده است. تغییر شرایط اقلیمی بر اکوسیستمهای محلی در امتداد ساحل کاسپین نیز اثر گذاشته است. تالابهایی که برای تنوع زیستی حیاتی هستند به دلیل کاهش سطح آب و افزایش شوری ناشی از فرآیندهای تبخیر کوچک شدهاند. ساحل کاسپین خانه اکوسیستمهای مختلفی ازجمله جنگلها، مراتع و تالابها است. البته ترکیب پوشش گیاهی در جنوب کاسپین در بعضی مناطق با آنچه در کالیفرنیای جنوبی یافت میشود متفاوت است و در حالی که آتشسوزی می تواند رخ بدهد، ویژگیهای آن ممکن است با آنچه در لسآنجلس دیده میشود، متفاوت باشد. فعالیتهای انسانی نقش مهمی در اشتعال و گسترش آتشسوزی ایفا میکند. در مناطقی که کاربری زمین شامل کشاورزی، توسعه شهری یا گردشگری است - در امتداد ساحل کاسپین- میتواند احتمال وقوع آتشسوزیهای جنگلی را افزایش بدهد. ساحل کاسپین در مقایسه با موارد مقررات ایمنی در مناطق مستعد آتشسوزی کالیفرنیا، منابع یا سیاستهای مدیریت آتش ناکافی دارند که منجر به آسیبپذیری بیشتر هنگام رویدادهای اقلیمی شدید و آتشسوزی محتمل میشود. آتشسوزیهای جنگلی در منطقه دریای کاسپین از لحاظ تاریخی به دلایل طبیعی مانند برخورد رعد و برق یا اقدامات انسانی گزارش شده است. البته تغییرات اقلیمی الگوهای اقلیم را در سطح جهان تغییر میدهد و فراوانی و شدت رویدادهای شدید اقلیمی از جمله خشکسالی را افزایش میدهد که میتواند منجر به آتشسوزی شود. تغییرات اقلیمی با دماهای گرمتر یا دورههای خشک طولانیمدتتر در ساحل کاسپین به طور قابلتوجهی بر اقلیم منطقه اثر میگذارد و شرایط مساعدتری را برای آتشسوزیهای جنگلی مشابه لسآنجلس فراهم میکند .
سه معاهده در چهار روز! شطرنج قدرت در منطقه
در اين مشاركت استراتژيك، ارمنستان مانند بيدق كمتكي است كه ناگاه خود را در كنار مهره وزير در مركز صفحهاي يافت كه ميتواند در هر سمت و سويي تحركي نشان دهد و مانند فرزين كژروي كند. امريكا اما با امضاي اين توافقنامه راهبردي، حركت وزيري را انجام داد تا منطقه قفقاز را از دستان روسيه خارج كند. اين حركت نشاندهنده علاقه امريكا به بازي طولانيمدت در منطقه است كه صداي روسيه را درآورد.
انگلستان و عراق: اسب فراموش شده
حركت حيرتانگيز ديگر در صفحه شطرنج ژئوپليتيك منطقه، در غرب ايران، در عراق رقم خورد. حركت، اينجا از گوشهها و غافلگيركننده بود. مهره اسب به حركت درآمد و در خانهاي نشست كه از ياد رفته بود. اسب مهرهاي است كه با حركات نامتقارن و غافلگيركننده قواعد بازي را تغيير ميدهد. انگلستان، با امضاي توافق با عراق مانند اسبي بود كه از پشت صحنه به ميدان بازگشت. اين معاهده با محوريت بازسازي و انرژي نشان داد كه لندن همچنان قصد دارد به خاورميانه بازگردد و نقشآفرين باشد. انگلستان به فطرت حركت اسبي خود برگشت و به خانهاي آمد كه بارها از آنجا رانده شده بود. كتابهاي تاريخ عثماني در بينالنهرين در قرن نوزدهم پر است از نامهاي كركوك و موصل و بغداد و بصره كه در هر جا با نام انگلستان برخورد ميكند. در آغاز قرن بيستم، در سالهاي پاياني جنگ جهاني اول، نوبت كه به سايكس پيكو رسيد، مرزهاي عراق و كويت با چنان ظرافتي در لندن طراحي شد كه نفاقهاي همواره تا صبح روز قيامت در آنجا باقي بماند تا هيچگاه از وجود انگلستان بينياز نمانند. خانه كاشي ۱۰ خيابان داونينگ در چهارشنبه ۲۶ دي ۱۴۰۳ با حركت اسبگونه خود با در پيش گرفتن راهبرد «حمله آرام» به تنظيمات كارخانه برگشت. اين ازرق، زخمه بر جور بغداد و بصره كشيد تا نواي اشك و كاسهگر و فرودينه در بامداد خمار كه برآيد؟
ايران و روسيه: استراتژي قلعه
سومين معاهده راهبردي در طول چهار روز، در جمعه ۲۸ ديماه ۱۴۰۳ بين ايران و روسيه بسته شد. حركت ايران و روسيه اما در شطرنج ژئوپليتيك منطقه در قامت قلعه بود. دو «رخ» به هم پيوستند و دفاع قلعه رفتند. مانند رخ، گام در خط مستقيم نهادند. شاهرخ زدند تا از بازي ايام غافل نمانند. توافق ايران و روسيه يك پيام روشن داشت: «ما در برابر محاصره اقتصادي و ديپلماتيك غرب ايستادهايم.» اين حركت دفاعي در شطرنج، به حريف پيام داد كه نميتواند به راحتي به مركز نفوذ كند.
صفحه شطرنج همچنان پوياست
در اين بازي پيچيده، هر مهره حركتي خاص داشت و هر تاكتيك پاسخي در پي دارد. سه معاهده راهبردي هفته پاياني ديماه ۱۴۰۳ نشان ميدهند كه صفحه شطرنج ژئوپليتيك منطقه همچنان پوياست و مهرهها در حال تغيير موضعند. بازي شطرنج ژئوپليتيك، هيچگاه با يك حركت يا حتي يك بازي به پايان نميرسد. حركات ديماه ۱۴۰۳، اگرچه خطوط تازهاي در صفحه كشيد، اما مات شدن هيچ يك از طرفها را در پيش ندارد. طرفين متعاهدين در هر كدام از اين سه معاهده همچنان در تلاشند تا صفحه را به نفع خود تغيير دهند اينكه اين بازي و تغييرات صفحه چگونه ادامه خواهد يافت، سوالي است كه زمان، پاسخ آن را خواهد داد.