فقط بيست ثانيه
مرتضي ميرحسيني
بيل اموت مينويسد: «يكي از اولين چيزهايي كه در ژاپن ياد گرفتم -و بيشتر خارجيهاي مقيم اين كشور نيز ياد ميگيرند - اين بود كه آنها هنگام خداحافظي، به جاي عبارتهايي مثل «مراقب خودت باش» يا «روز خوبي داشته باشي»، جمله بسيار متفاوتي را به كار ميبرند. جملهاي كه معناي آن كموبيش «لطفا تحمل كن» است. جملهاي كه ريشه در گذشته اين كشور دارد و در دل تاريخش شكل گرفته است.» سردبير سابق نيوزويك مينويسد: «هيچكس ترديدي ندارد كه ظرفيت تحمل ژاپنيها يا حس تقريبا معنوي آنها در بيتوجهي به لذايذ و آلام زندگي، بزرگترين آزمايش خود را بعد از شكست و ويراني ناشي از جنگ در سال 1945 پس داد.» اما آنها پس از جنگ - جنگ دوم جهاني - نيز رنجها و تنگناهاي بسياري را تجربه يا به قول خودشان «تحمل» كردند و بلاياي طبيعي بسيار بزرگي را - به بهايي سنگين - پشت سر گذاشتند. يكي از بلايا، زلزله كوبه در شهري بندري به همين نام است كه اواسط ژانويه 1995 روي داد و از آن به زلزله بزرگ هانشين نيز ياد ميكنند. مركز زمينلرزه بيست كيلومتر با كوبه فاصله داشت، بيست ثانيه طول كشيد و بزرگي آن هفتوسهدهم ريشتر بود. يكي از اهالي كوبه، بعدتر در روايت آن تجربه براي دوستش نوشت: «ساعت 5:46 بامداد، هفدهم ژانويه، زندگي از نگاه من به پاياني غيرمنتظره و ناگهاني رسيد. آپارتماني كه در آن زندگي ميكردم به شدت آسيب ديد. سقف از بين رفت و هر چيزي كه امكان سقوط كردن داشت، سقوط كرد... قبلا در اينجا لرزشهايي احساس كرده بودم، خانهام قديمي بود و به راحتي ميلرزيد، اما لرزش ساعت 5:46 شبيه لرزشهايي كه قبلا تجربهشان كرده بودم، نبود. همچنانكه خاك (از سقف) روي سرم ميريخت، فكر ميكردم همه چيزهاي اطرافم در حال فروافتادن است. همه جا پر شده بود از صداي غرشي بم و صداي شكستن شيشهها، فرو ريختن آجرهاي سقف و جيرجير شكافتن چوبهاي قديمي. انگار اين صدا قطع شدني نبود. باور نميكنم كه فقط بيست ثانيه طول كشيد.» آن زلزله، حداقل شش هزار قرباني گرفت و چهل هزار مجروح باقي گذاشت. شمار مصدومان بسيار بيشتر بود. گويا نزديك به سيصد هزار نفر را بيخانمان كرد و بخش بزرگي از خطوط راهآهن منطقه را هم بريد و همه اسكلههاي آن نواحي را فروشكست و از بين برد. طبق گزارشي از بانك جهاني، آن بيست ثانيه حدود صد ميليارد دلار خسارت به ژاپن تحميل كرد. اما به قول اموت «اولين و اساسيترين درسي كه ميتوان از بلاياي طبيعي گرفت، اين است كه اقتصاد كمترين چيز با اهميتي است كه بايد نگران آن بود.» آنچه اهميت بيشتري دارد، پيامدهاي سياسي و رواني فاجعه است كه البته نميشود - و نبايد - با اطمينان و قطعيت دربارهشان صحبت كرد. معمولا هم نتايجي كوتاهمدت دارند و هم در بلندمدت بر بسياري مسائل تاثير ميگذارند. ژاپنيها، بهويژه مردم منطقهاي كه زلزله در آن روي داد، از اين حادثه زخم برداشتند و به سوگ نشستند. اما جامعه مدني، با گسترش دامنه فعاليت و افزايش تحرك سازمانهاي غيردولتي تقويت شد و بخش بزرگي از ناكارآمدي و ناتواني دولت را جبران كرد. همچنين نوشتهاند كه در آن مقطع، ژاپنيها همبستگي ملي و عزتنفسي فراگير را تجربه كردند و روشهاي خلاقانهاي در تدبير بحران به كار بستند. قوانين تازهاي در ساختمانسازي تصويب و نظارت بر ايمني ساختمانها نيز سختگيرانهتر شد. خلاصهاش اينكه ژاپنيها، بهويژه مقامات اين كشور از آن تجربه - كه تجربه بسيار تلخي بود - درسهاي لازم را گرفتند و به هر تغيير و اصلاحي كه ضروري بود، تن دادند.